گردشگری
2 دقیقه پیش | بازگشایی اتاق لباس های محمدرضا پهلوی در کاخ نیاورانبه مناسبت روز جهانی موزه اتاق لباس های محمدرضا پهلوی در کاخ اختصاصی نیاوران بازگشایی می شود.به گزارش روابط عمومی مجموعه فرهنگی تاریخی نیاوران این اتاق پس از یک دوره تعمیرات ... |
2 دقیقه پیش | سه اثر جهانی در خوزستان بدون زیرساخت گردشگریخوزستان سه اثر ثبت جهانی دارد. چغازنبیل؛ شهر تاریخی شوش و سازه های آبی شوشتر اما برای هیچ کدام از این میراث جهانی زیرساخت های گردشگری مناسبی تدارک دیده نشده است.استان ... |
علت نامگذاری (وجه تسمیه) استان سمنان
مطلبی که ذکر آن لازم است این است که در حال حاضر مردم گرگان و مازندران به مردم شهرهای شاهرود و دامغان و سمنان، کومشی میگویند.
نام استان: سمنان (Semnan)مرکز استان: شهر سمنان
موقعیت جغرافیایی استان:
عرض جغرافیایی: 34 درجه و 14 دقیقه تا 37 درجه و 19 دقیقه شمالی
طول جغرافیایی: 51 درجه و 52 دقیقه تا 57 درجه و 3 دقیقه شرقی
موقعیت نسبی استان: واقع در نیمه شمالی ایران
همسایگان استان:
شمال: استانهای مازندران، خراسان شمالی و گلستـــــان
جنوب: استانهای یزد و اصفهان
شرق: استان خراسان رضوی
غرب: استانهای قم و تهران
مساحت استان: 98515 کیلومتر مربع
تعداد شهرستانها: 7
نام شهرستانها: آرادان، دامغان، سمنان، شاهرود، گرمسار، مهدیشهر و میامی
جمعیت استان: 631218 نفر
فاصله مرکز استان تا تهران: 236 کیلومتر
شهرخبر :
نظرات گوناگونی در خصوص وجه تسمیه کومش به شرح زیر ذکر شده است:
1- کومش در آغاز «کومهشه» بوده است. »کومه» در لغت به معنی پناهگاهی است که از چوب یا نی میسازند و زارعان برای حفاظت از زراعت و شکارچیان برای کمین کردن شکار در آن مینشینند. چون این سرزمین در گذشته بسیار آباد بوده و دارای مزرعههای وسیع و پر از شکار نیز بوده است، طبق دستور پادشاهان در نقاط مختلف این ولایت پناهگاههای متعدد برای همین منظور برپا کرده و هریک از آنها را کومهشه میگفتهاند و به مرور زمان در اثر کثرت استعمال کومهشه به کومش و بعد توسط تازیان به قومس تبدیل شده است.
در فرهنگ آنندراج لغت کومه چنین بیان شده است:
«کومه= بالضم و واو مجهول و فتح میم خرگاهی که از چوب و علف در صحرا سازند و پالیزبانان و مزارعان در آن نشینند و پالیز و زراعت خود را حفظ نمایند و صیادان نیز سازند و در آن نشسته و بر صید کمین کنند و آن را کازه نیز گویند. «قمشه» که شهرکی است، گویند در اصل کومهشه بود که برای شکار شاهی ساختند و به تدریج خانه و دِه و قریه و قصبه شده و معرَّب گردیده، و کومش که شهری قریب به دامغان بوده و خراب شده نیز چنین بوده اکنون معرب آن قومس است و در فرهنگ برهان قاطع سهواً فرمس به «فا» و «را» ضبط شده.»
2- کومش در ابتدا کوهمِس بوده چون در کوههای این ایالت معادن مس زیاد است و مس یکی از مهمترین صادرات این سرزمین در دوره هخامنشیان بوده است، بدین نام خوانده شده و به مرور به کومس و کومش تبدیل شده است.
3- چون این ایالت فاقد رودهایی است که به طور دائم آب در آن جاری باشد، بنابراین مردم این نواحی برای اولین بار در تاریخ مبادرت به ایجاد قنات و کاریز کردهاند و به همین علت این سرزمین به نام کومش به معنای چاهکن، و مردم آن به نام کومشی نامیده شدهاند.
در فرهنگ آنندراج نیز لغت کومش چنین معنی شده است:
«کومش= به کسر ثالث بر وزن «جوشش» چاهجوی و کتکَن را گویند که چاهکن باشد». مطلبی که ذکر آن لازم است این است که در حال حاضر مردم گرگان و مازندران به مردم شهرهای شاهرود و دامغان و سمنان، کومشی میگویند.
4- برخی از محققان کَیمَس (کوی مَس) که به معنی شهر بزرگ شاهان (پایتخت) بوده است را تعبیر و تجسم نمادی از شهرِ هکاتوم پلیس (شهر صد دروازه)؛ پایتخت مشهور اشکانیان میدانند. استدلال آنان بر این پایه است که کومش در اصل «کیمَس» و «کویمَس» بوده است. این کلمه به مرور زمان به کومس و کومش و قومس تبدیل شده است. کلمه «کی» در داستانهای زبان دری که آن را به کیان جمع بستهاند، در ریگودا «کاویه» و در اوستا «کوی» نوشته شده است. از اینجا پیداست که این کلمه در زمانی که آریاییان هندی و آریاییان ایرانی با هم میزیستهاند پیدا شده است و به همین جهت حدس زده میشود که مراد از کاوه مؤسس این خاندان بوده است. برخی عقیده دارند که کلمه «گیو» که در داستانها وجود دارد و در دوره اشکانیان نام مردان تاریخی بوده است و لفظ «کیا» که هنوز در زبان پارسی وجود دارد، همان کلمه باشد. این کلمه در آغاز برخی نامها آمده و پیداست که حکم لقب یا نام خانوادگی داشته است و چه به صورت «کوی» اوستایی و چه به صورت «کی» در زبانهای دری آمده و به همین جهت آن را جمع بسته و خاندان «کیان» یا «کیانی» گفتهاند و از این جمع صفت نسبی ساختهاند که در ترکیب «درفش کیانی» و «تاج کیانی» آمده است. در نامهای قدیم اوستایی به این صورت آمده است: «کوی ائوروتاسپه» یا کیلهراسب، کوی ارش یا کی آرش که همان آرش تیرانداز معروف است و ... . بنابراین تردیدی نیست که «کاویه» در زبان سانسکریت و«کوی» در زبان اوستا و «کی» در زبانهای بعدی، همه به معنی شاه است چنان که در القاب برخی از پادشاهان طبرستان (مازندران) و پیشوایان اسماعیلیه ایران به همین معنی آمده است و در زبان دری، «کیانی»؛ به معنای فرماندهی و پیشوایی میباشد. با توجه به این که در زبان پهلوی «مَس» به معنی بزرگ است*، شهر «کَیمَس» یا «کُویمَس» که همان شهر کومس و کومش و قومس مورد بحث باشد، جای سکونت یا شهر شاه بزرگ (پایتخت) معنی میدهد.
*در زبان سمنانی که باقیمانده زبان پهلوی است، به چیز یا شخص بزرگ میگویند «مَس» و به صورت تفضیلی به بزرگتر میگویند «مَستر».
5- بنابر عقیده مارکوارت نام کومش از نام دختر فرهاد چهارم که به نام کُشم (Koshm) بوده است گرفته شده همان طور که در ضمن شرح ایالتهای دولت اشکانیان در تاریخ قومس نوشته عبدالرفیع حقیقت آورده شده؛ یکی از ایالتهای هجدهگانه آنان، کمیسنه (کومش= قومس) نام داشت.
6- در کتاب منتهی الارب و اقرب الموارد، قومس به فتح میم، مهتر و امیر قوم معنی شده است و برخی نوشتهاند که این سرزمین محل سکونت بزرگان دین زرتشت بوده است.
111/111
منبع : wikipg
ویدیو مرتبط :
وجه تسمیه القورات