ورزشی


2 دقیقه پیش

رونمایی از جوان‌ترین فاتح تاریخ در روز تصادف روزبرگ و همیلتون

تسنیم/ قهرمانی پسری که هنوز به سن اخذ گواهینامه رانندگی در کشورش نرسیده، اتفاق مهم مرحله پنجم فصل ۲۰۱۶ فرمول یک بود.مرحله پنجم فصل 2016 فرمول یک در پیست کاتالونیای اسپانیا ...
2 دقیقه پیش

مرزبان گزینه جدی سپاهانی‌ها بعد از ویسی

تابناک/ علیرضا مرزبان به عنوان جدی ترین گزینه تیم فوتبال سپاهان برای فصل اینده است.بعد از پایان فصل پانزدهم و ناکامی سپاهان در لیگ مسئولان این باشگاه در پی جانشین استیماچ ...



درباره تنهايي يک مربي بزرگ


  X  

تاریخ خبر : چهارشنبه 1394.08.13 - 16:47

درباره تنهايي يک مربي بزرگ

آي اسپورت/ آلدو فابريزي توي فيلم اتوره اسکولا: «زماني که يکديگر را دوست مي‌داشتيم» که يکي از مهمترين فيلم‌هاي دهه 1970 سينماي ايتالياست، نقش يک مرد ثروتمند تماميت خواه را بازي مي‌کند. فيلم در پرده سوم است که فابريزيِ درونگرا، براي نخستين بار ترس‌اش را بيرون مي‌ريزد. به دامادش مي‌گويد: «مي‌داني؟ هيچکس تنهاتر از يک مرد ثروتمند نيست.»
غافلگيرکننده‌تر از نتايج چلسي، خبري است که ديروز روزنامه‌هاي مختلف انگليسي منتشرش کردند. يکي از بازيکنان چلسي گفته که ترجيح مي‌دهد تيم‌اش با مورينيو ببازد، تا اينکه پيروز شود. پس از اخراج برندن راجرز، درست زماني که رسانه‌هاي انگليسي فضاي وب را چراغاني کرده بودند براي ورودِ يورگن کلوپ، خوزه مورينيو مصاحبه‌يي کرد. مثل هميشه ابروي راست‌اش همزمان با استفاده از کنايه زباني بالاتر از ابروي چپ بود: «تاسف‌آور است. حالا همين بازيکنان ليورپول مي‌آيند مي‌گويند که براي کلوپ هرچه توان داشته باشيم، مي‌گذاريم. چرا همين کار را براي مربي قبلي‌تان نکرديد؟ من با راجرز همدردي مي‌کنم.» چه اتفاقي افتاده است؟ بلا گاتمن مربي مشهور مجارستاني فصل سوم را براي يک مربي يک فصلِ مهلک مي‌داند: «فصل سوم مربيگري در هر تيمي مهلک است. و اگر يک مربي بيش از اين مدت، در يک تيم بماند، بازيکنان‌اش کم کم بي‌حوصله مي‌شوند و تن‌آسا.» تابستان سال 2006 را به ياد مي‌آوريد؟ خوزه مورينيو پس از دو قهرماني متوالي با چلسي در ليگ برتر، موهاي نقره‌يي زيبايش را از ته تراشيد. چرا؟ «اين سومين فصل حضور من در چلسي است. دو بار قهرمان شده‌ايم اما فکر مي‌کنم اين فصل، کارمان خيلي دشوار است. مي‌خواهم بازيکنان‌ام با نگاه کردن به چهره‌ي من، باور کنند که چه کار سختي پيش رو داريم. من خودم را براي نبردي دشوار آماده‌ کرده‌ام.» مورينيو با موهاي تراشيده، قهرماني ليگ برتر را به منچستريونايتد واگذار کرد و در 20 سپتامبر 2007 بنا بر آنچه در رسانه‌ها «رضايت طرفين» اعلام شد، استمفوردبريج را ترک کرد. مربيان بزرگ، در سال سوم و چهارم متوجه مي‌شوند که نيروي مخالف، نه فقط از سوي حريفان، که در رختکن تيم خودشان نيز افزايش يافته است؛ نيرويي تحول‌خواه. برگرديم به گفته‌ي بازيکن چلسي: «ترجيح مي‌دهم تيم‌ام با مورينيو ببازد، تا اينکه ببرد.» مورينيو مربي هر تيمي باشد، اصل «تبديل فشار» را در فصل اول مربيگري‌اش به خوبي اجرا مي‌کند. بنا بر اين اصل، « هميشه بايد سطح انرژي درون‌تيمي بيش از سطح فشارهاي بيروني باشد.» اغلب مربيان براي بالاتر نگه داشتن سطح انرژي درون‌تيمي مقابل فشارهاي بيروني، مي‌کوشند فشارهاي بيروني را پايين نگه دارند؛ مي‌کوشند به اين فشارها دامن نزنند؛ مي‌کوشند تنش‌هاي بيروني را کنترل کنند و پاسخ تند به مخالفان و منتقدان ندهند. مورينيو از مسير ديگري پيش مي‌رود: به جدل‌هاي رسانه‌يي و نقدهاي تند واکنش تند نشان مي‌دهد و سطح فشار بيروني را بالا مي‌برد و بعد توي تيم‌اش که از آن خانه‌يي امن ساخته، از پسران‌اش مي‌خواهد بروند توي زمين پاسخ «دشمنان بيرون از خانه» را بدهند. جنگ، جنگِ «ما» و «ديگران» مي‌شود. بازيکنان مورينيو در فصل اول و دوم همکاري با او، پسراني هستند که براي پدر، فداکارانه بازي مي‌کنند. پدر، با تعداد زيادي مربي و روزنامه‌نگار درگير شده و سطح تنش را بالا برده است. وظيفه پسر است که پدرش را از زير فشار بيرون بياورد. چگونه؟ ببرد. همين. پيروز شود و تنش را به هيجان تبديل کند. همين است: مورينيو آنچنان که جاناتان ويلسون دو ماه پيش در گاردين نوشته بود، «با تنش کار مي‌کند و اگر تنش در ميان نباشد، خودش را آن ايجاد مي‌کند و بعد با تنش پيش مي‌رود.» مورينيو استاد تبديل تنش به هيجان است اما يک حقيقت مقابل روش او در کار است؛ حقيقتي که چندان رازآلود نيست: در درازمدت همه انسان‌ها به سوي سطحِ تنشِ کمتر تمايل دارند. همان پسراني که حاضر هستند براي پدرِ تنش‌زاي خود، با تمام توان بجنگند، پس از دو سال، به سوي تنشِ کمتر ميل مي‌کنند. آنان ديگر پسرانِ فرمانبري که تنش را به هيجان تبديل کنند، نيستند. پسران مورينيو، وقتي مي‌بينند در آغاز فصل سوم همکاري، پدر پزشک تيم را با توهين از باشگاه اخراج کرده، اين سيگنال را مي‌گيرند که «در سال سوم هستيم و هنوز اين همه تنش داريم.» پسران، رفتار پدر با کاپيتان تيم(جان تري) را مي‌بينند و اين پيام را مي‌گيرند که «در سال سوم هستيم و وقتي کاپيتان تيم چنين شرايطي دارد، واي به حال ما.» پدر، براي برانگيختن انگيزه و توان پسران‌اش، برخي از آنان را تحقير مي‌کند؛ کاري که در فصل‌هاي قبلي، فقط با افراد بيرون از خانه مي‌کرد. جنگ ديگر، جنگ افراد داخل خانه با نيروهاي بيرون از خانه نيست. خانه، ديگر خانه‌ي امنِ سابق نيست. مورينيو براي برانگيختن حس فداکاري پسران، اين جدل‌ها را راه انداخته، اما روش‌اش ديگر جواب نمي‌دهد. پسران، از تنش زياد خسته‌ شده‌اند. به همين سادگي. اکنون در حالي سطح تنش در داخل تيم بيش از پيش شده که سطح فشار عمومي، فشار رسانه‌ها و مقاومت تاکتيکي حريفان هم افزايش يافته است. مردِ قدرتمندي که توانسته بود بازيکنان خودش و رسانه‌ها را به توان فني خود مطمئن کند، به تدريج تنها مي‌شود. او يک مرد قدرتمند است که با گذشت زمان، هم درون تيم و هم بيرون از تيم، آدم‌هاي زيادي خواهان توزيع شدنِ قدرت او هستند. او نمي‌خواهد قدرت را توزيع کند. او صاحب قدرت است. او همچنان از پسران‌اش مي‌خواهد فداکارانه پدرِ قدرتمند را از زير فشار بيرون بياورند تا فضاي خانه، امن بماند. بازيکنان اما آن همه تنش را تاب آورده بودند که به تنشِ کمتري ميل کنند. اين دژاووي مورينيو است: در فصل سوم در رختکن رئال مادريد، پسران دشمنان او شده بودند. سرخيو راموس و کريس رونالدو و کاسياس، قدرت مطلق و تنش‌زاي پدر را ديگر تاب نمي‌اورند. اين دژاووي مورينيو است که يک بازيکن به خبرنگار مورد اعتمادش مي‌گويد: «ترجيح مي‌دهم تيم‌ام با مورينيو ببازد.» ديويد مويس پس از برکناري از سرمربيگري منچستريونايتد، در بيانيه‌اش فقط از برخي بازيکنان يونايتد براي تلاش‌شان تقدير کرد. گوارديولا در آخرين فصل حضور در بارسلونا، همه بازيکنان را همچون فصل‌هاي پيشين، حامي خود نمي‌ديد. رايکارد در نيوکمپ همين شرايط را تجربه کرده بود. مربي هر چقدر بزرگ باشد، باز نياز به کوشش صد در صدي واسطه‌يي به نام بازيکن دارد تا شغل‌اش را نگه دارد. مورينيو مصاحبه‌اش با خبرنگار اسکاي اسپورت پس از باخت چلسي به ليورپول را به ياد مي‌اورد. يادش مي‌آيد که خبرنگار بهش گفت: «احساس سرخوردگي مي‌کني؟ ما عادت نداريم تو را اين جوري ببينيم. عادت داريم اغلب در حال حرف زدن از پيروزي، ببينيم‌ات.» پاسخ خودش را به ياد مي‌اورد، در حالي که در دل‌اش حرف خبرنگار را باور نکرده بود: «ما گاهي مي‌بريم، گاهي مي‌بازيم. اما گاهي مسائل ديگري در کار است. گاهي بايد با حريفان مختلفي جنگيد و پيروز شدن در اين جنگ‌ها، غيرممکن است.» مورينيو به روشني پسران‌اش را عليه خود مي‌بيند، اما روشن نيست اين ذهنيت او چقدر به حقيقت نزديک است. مورينيو زماني را به ياد مي‌اورد که در آن پدر و پسران در استمفوردبريج يکديگر را خيلي دوست مي‌داشتند. مورينيو، به مويس و راجرز و گوارديولا و رايکارد و به اين روزهاي خودش فکر مي‌کند. در ذهن‌اش اين ‌مي‌گذرد که «فوتبالِ شيرين، چقدر تلخ است. فوتبالِ نازنين، چه زشت است.» و احتمالا وقتي همسرش ازش مي‌پرسد، به چي فکر مي‌کني خوزه، پاسخ مي‌دهد: «مي‌داني؟ هيچکس تنهاتر از يک مربي بزرگ فوتبال نيست.»

نظر شما


ویدیو مرتبط :
سوییپر صنعتی بزرگ -جارو محوطه بزرگ- سوییپر بزرگ خیابانی