ورزشی


2 دقیقه پیش

رونمایی از جوان‌ترین فاتح تاریخ در روز تصادف روزبرگ و همیلتون

تسنیم/ قهرمانی پسری که هنوز به سن اخذ گواهینامه رانندگی در کشورش نرسیده، اتفاق مهم مرحله پنجم فصل ۲۰۱۶ فرمول یک بود.مرحله پنجم فصل 2016 فرمول یک در پیست کاتالونیای اسپانیا ...
2 دقیقه پیش

مرزبان گزینه جدی سپاهانی‌ها بعد از ویسی

تابناک/ علیرضا مرزبان به عنوان جدی ترین گزینه تیم فوتبال سپاهان برای فصل اینده است.بعد از پایان فصل پانزدهم و ناکامی سپاهان در لیگ مسئولان این باشگاه در پی جانشین استیماچ ...



زندگی‌نامه همایون بهزادی از زبان خودش/ در بازی 6 تایی‌ها خودم سرمربی پرسپولیس بودم!


ورزش > لیگ برتر - همایون بهزادی شب گذشته دار فانی را وداع گفت تا یک بار دیگر جامعه ورزش ایران عزادار شود.

میثم بهرامی - خبرگزاری خبرآنلاین؛ مرحوم همایون بهزادی در سن 74 سالگی جان به جان آفرین تسلیم كرد تا به فاصله چند روز از درگذشت رضا احدی، دوباره اهالی فوتبال ایران در سوگ یك پیشكسوت دیگر بنشینند. این گفت و گو با همایون بهزادی در سال 1388 انجام شده است.

***

چهاردهم دی‌ماه سال 1320 در خرم‌آباد به دنیا آمدم. البته خانواده‌ام تهرانی هستند اما وقتی من به دنیا آمدم خانواده‌ام به خاطر ماموریت كاری پدرم كه شغل نظامی داشت، در خرم‌آباد بودند و من هم در همین شهر به دنیا آمدم. چند ماه بعد ماموریت پدرم در خرم‌آباد تمام شد و به تهران برگشتیم تا در تهران زندگی كنیم. تحصیلاتم را تا سطح كارشناسی ادامه دادم. لیسانس ادبیات فارسی دارم. من از همان كودكی به فوتبال علاقه‌مند شدم. به كوچه می‌رفتم و با بچه‌های محل روپایی می‌زدیم و فوتبال بازی می‌كردیم. 12 سال داشتم كه عضو تیم‌های زیرگروه شاهین شدم. من در کنار افرادی چون برادرم سیاوش بهزادی، حمید شیرزادگان، حسن حبیبی، ناصر ابراهیمی و ... زیر نظر بزرگانی همچون دکتر زادحسن فاخری، اکبر کیا، هوشنگ زارع، دکتر ابتهاج (رییس موسسه هدف) در مکتب دکتر اکرامی پیشرفت كردم. آن زمان دو سوم فوتبال ایران باشگاه شاهین بود که در تمام ایران دارای تیم‌های مختلف بود. مثلا در تهران بیش از 100 تیم داشت. بزرگترین افتخارم را حضور در تیم اول شاهین می‌دانم. حضور در تیم‌های كودك، كولاك و سیمرغ كه همگی از زیرمجموعه‌های تیم شاهین بودند را تجربه كردم و سرانجام در سال 1337 به تیم بزرگسالان باشگاه شاهین رفتم. ابتدا در بک وسط بازی می‌کردم و کم کم به بک چپ، هافبک چپ و بعد از آن به خط حمله تغییر پست دادم. دكتر عباس اكرامی، سرمربی وقت تیم شاهین بود و من فوتبالم را مدیون او هستم. او اعتقاد زیادی به اخلاق و علم داشت. به همین دلیل یك بار كه به خاطر حضور در تمرین شاهین به مدرسه نرفتم، دكتر اكرامی برخورد تندی با من كرد و گفت در مكتب فوتبال شاهین، اخلاق و علم بر فوتبال ارجحیت دارند. من خودم را ساخته و پرورده مكتب شاهین می‌دانم و علاقه‌ام به این باشگاه آن‌قدر زیاد است كه اسم پسر بزرگم را شاهین گذاشته‌ام.

در سال 1338، در حالی كه تنها 18 سال داشتم به اردوی تیم ملی فوتبال دعوت شدم. تیم ملی باید به كرالای هندوستان می‌رفت تا در مسابقات فوتبال مقدماتی جام ملت‌های آسیا شركت كند. مادرم كه خیلی دوست داشت من درسم را رها نكنم و آن را ادامه دهم، به این دلیل كه زمان امتحاناتم بود اجازه نداد همراه تیم ملی به هندوستان بروم. به من گفت باید در ایران بمانی و در امتحان‌های مدرسه شركت كنی. همین موضوع حضورم در تیم ملی را سه سال عقب انداخت. سرانجام در سال 1341 به اردوی تیم ملی دعوت شدم. در خرداد سال 1341، در جریان دیدار دوستانه تیم‌های ملی ایران و عراق، در حالی كه 20 سال و 5 ماه سن داشتم پیراهن تیم ملی فوتبال را برای اولین بار پوشیدم و تا سال 1351 در تیم ملی حضور داشتم. علاوه بر 38 بازی ملی، در 40 بازی، تیم منتخب تهران را در برابر رقبای خارجی همراهی کرده‌ام.

در مسابقات مقدماتی المپیك 1964 توكیو، مثلث من، حمید شیرزادگان و مرحوم دهداری در خط حمله تركیب ایده‌آلی ساخته بود كه منجر به صعود ایران به المپیك شد. من و چند نفر دیگر از بازیكنان شاهین كه عضو تیم ملی بودیم به خاطر روابط حاكم در فوتبال ایران كه به نادیده گرفته شدن حقوق شاهینی‌ها می‌انجامید، در مسابقات تداركاتی قبل از المپیك توكیو شركت نكردیم و به همین دلیل از حضور در مسابقات فوتبال المپیك 1964 توكیو محروم شدیم. یك سال از حضور در تیم ملی محروم بودیم اما در سال 1344 به تیم ملی برگشتیم. در مسابقات فوتبال جام عمران منطقه‌ای كه به نام جام سنتو شناخته می‌شد برای تیم ملی بازی كردیم كه یكی از بهترین بازیكنان تیم ملی در آن جام شدم. در سال 1345 تیم ملی ایران نایب قهرمان بازی‌های آسیایی 1966 بانكوك شد و من در 25 سالگی برای اولین بار حضور در یك فینال مهم آسیایی را تجربه كردم. یك سال بعد باشگاه شاهین منحل شد. من از باشگاه‌های عقاب و پاس پیشنهاد داشتم اما تشكیل تیم پرسپولیس، بازیكنان شاهین را دور هم نگه داشت. من هم به این تیم رفتم تا كنار بقیه شاهینی‌ها فوتبالم را ادامه دهم. روز 16 فروردین سال 1347 در حالی كه 26 سال و سه ماه داشتم برای اولین بار پیراهن پرسپولیس را در بازی دوستانه مقابل استقلال تهران پوشیدم. بعد از برگزاری این دیدار دوستانه به اردوی تیم ملی رفتم و در چهارمین دوره جام ملت‌های آسیا كه به میزبانی تهران برگزار می‌شد حضوری درخشان داشتم. در 4 مسابقه 4 گل زدم و ایران هم قهرمان شد. البته من از این مسابقه‌ها خاطره خیلی خوشی ندارم چون همان جا شدیدا مصدوم شدم و حدود یك سال از فوتبال دور ماندم.

آلن راجرز انگلیسی، سرمربی پیكان در سال 50 به پیشنهاد من و تایید علی عبده به ایران برگشت و پرسپولیس با حضور او در سال‌های 50 و 52 قهرمان لیگ كشور شد. بعد از كناره‌گیری راجرز از سرمربیگری پرسپولیس، در زمستان 53 سرمربی پرسپولیس شدم. آن زمان بازیكن پرسپولیس هم بودم. تصمیم گرفتم جوانگرایی كنم و به جای كلانی، كاشانی، بیوك وطنخواه و ... در تركیب پرسپولیس از وجود محمدرضا زادمهر، محمدحسین دادكان، بیژن ذوالفقارنسب و... استفاده كردم. پرسپولیس در اردیبهشت سال 54 به استقلال 3- یك باخت. من معتقد بودم بازیكنان استقلال در آن مسابقه دوپینگ كرده بودند اما به اعتراض من رسیدگی نشد و همین باعث شد از سرمربی‌گری پرسپولیس كناره‌گیری كنم. چند ماه پس از كناره‌گیری از سرمربی‌گری پرسپولیس، از بازی‌گری در فوتبال هم خداحافظی كردم. آبان ماه سال 1354 بود كه پرسپولیس مقابل نفتیانیك باكو مسابقه داد و این مسابقه آخرین بازی من در میادین رسمی فوتبال بود. آن زمان 33 سال داشتم. بعد از ترك پرسپولیس، تا سال 57 در تیم‌های پایه باشگاه شاهین فعالیت كردم و فعالیت مجدد در فوتبال را از سال‌‌های ابتدایی دهه 70 با حضور در مدارس فوتبال از سر گرفتم. در مقاطعی هم مسئولیت كمیته پیشكسوتان در باشگاه پرسپولیس و فدراسیون فوتبال را برعهده داشته‌ام.

یكی از اتفاق‌های مهم زندگی ورزشی من در روز 16 شهریور سال 52 رخ داد. پرسپولیس در جریان مسابقات اولین دوره لیگ تخت جمشید تاج سابق را 6 - صفر برد و من سه گل از 6 گل پرسپولیس را زدم. این گل‌ها را در حالی زدم كه 31 ساله بودم و علاوه بر سن بالایی كه داشتم، مصدوم هم بودم. زیبایی آن بازی، ریشه در تاریخ بازی‌های این دو تیم داشت. ریشه آن از سال 1322 بود كه شاهین و تاج رودرروی همدیگر قرار می‌گرفتند. آن فوتبال، آن سانترها، دیگر تكرار نمی‌شوند. شاید هر صد سال یك بار آن اتفاق در فوتبال ایران بیفتد. می‌توانم بگویم در آن بازی سرمربی پرسپولیس خودم بودم. راجرز كه به كشورش رفته بود تا به خانواده‌اش سر بزند، 44 روز غایب بود. در غیاب راجرز 44 روز تیم را تمرین دادم و شب قبل از بازی راجرز را از فرودگاه آوردم و ارنج تیم را دستش دادم. بدنسازی پرسپولیس آن روزها طوری بود كه تازه از نیمه دوم گلزنی‌هایش را آغاز می‌كرد. پرسپولیس هجومی بود. من هم با این‌كه مصدوم بودم اما انگیزه زیادی برای این مسابقه داشتم. برایم جالب است كه از این مسابقه هیچ فیلمی وجود ندارد. تا آنجا كه یادم می‌آید، حداقل یك دوربین تلویزیون در ورزشگاه حضور داشت و از بازی فیلمبرداری می‌كرد.

43 43


ویدیو مرتبط :
زندگی نامه ماموستا هاوری از زبان خودش