محبوب
2 دقیقه پیش | امیت سرکیسیان، اولین شهید مدافع حرم ارامنه! / شایعه 0506این تصویر جعلی است و عکس اصلی مربوط به شهید مدافع حرم هادی شجاع در مشهد می باشدمتن و پاسخ شایعه |
2 دقیقه پیش | وقتی موبایل برای سلامت شما مفید می شود!!جریان سریع امور در دنیای امروز به حواسپرتی بیشتر و نداشتن وقتی برای آسودگی انجامیده است. در چنین شرایطی نیازهای بدن به آسانی فراموش میشود. خوشبختانه همان وسایلی که ... |
نگاهی به فیلم «من سالوادور نیستم»
تسنیم/ «من سالوادور نیستم» را باید اولین فیلم میلیاردی سینمای ۹۵ دانست؛ ولی آیا میلیاردی شدن به هر قیمت ارزشمند است؟ به نظر میرسد نگاه عوامل سازنده بلی است؛ چرا که سرگرمی را برابر با همه چیز میدانند.
بعد از مدتها، یک فیلمبین حرفهای، میتواند با تعداد قابل توجهی مخاطب، تماشای فیلمی را تجربه کند. این تجربه با «من سالوادور نیستم» ممکن شده است. فیلمی که میتواند از یک کودک شش ساله تاکهنسالی نود ساله را بخنداند. فیلم با وفور سکانسهایی با طعم کمدی بزن و بکوب -اسلپ استیک - مخاطب را راضی از سالن سینما خارج میکند. حتی مخاطب وسواسی را نیز به خنده وامیدارد. با اینکه فیلم یک شخصیت نسبتاً متشرع را به تصویر میکشد که در موقعیتی احتمالاً غیر شرعی قرار داده است، باز هم مخاطب سنتی را نیز میخنداند. حتی نگارنده این متن نیز همراه با دیگر مخاطبان از برخی دردسرهای رضا عطاران خندیده است. حال باید این سوال را پرسید که آیا خندیدن به یک فیلم به معنای درست بودن فیلم است؟ آیا راضی کردن مخاطب به معنای مناسب بودن فیلم است؟ و آیا خلق چند موقعیت کمیک به معنای هنرمندانه بودن فیلم است؟
جواب این سوالها بسیار سخت است. بهترین حالت آن است که از شخص منوچهر هادی به عنوان سازنده اثر پرسید و با جوابهای او پیش رفت. ولی دست ما کوتاه و خرما بر نخیل. نگارنده برای رسیدن به جوابها پاسخهای یکی از مهمترین عوامل «من سالوادور نیستم» را ملاک قضاوت قرار میدهد.
نخست یکتا ناصر، بازیگر زن فیلم «من سالوادور نیستم» در گفتگو به خبرگزاری برنا درباره فیلم و نقشش جملات قابل توجهی ارائه داده است. خانم ناصر با اشاره به اینکه قرار نیست در این فیلم حرفی فلسفی زده شود میگوید:«ساخت این فیلم بیشتر برای سینمای بدنه بوده و مخاطبان آن هم قرار نیست که به تماشا اثری جدی که مضمون اجتماعی دارد، بنشینند. سرگرمسازی مخاطب شاید یکی از اصلیترین اهداف تولید آن بوده است، لذا از طیف سنی کودکان تا بزرگسالان به راحتی با مضمون فیلم ارتباط برقرار میکنند.»
البته خانم ناصر که چندی است از نمایش «ترور» فارغ شده است درباره شیوه کارگردانی منوچهر هادی گفته است:«اصلاً و ابداً اجازه بداههگویی از طرف منوچهر هادی نداشتیم چرا که کارگردان این اثر با پلک زدن بازیگران آثار خود هم اهمیت میدهد، کارگردان «من سالوادور نیستم» هیچ گونه اجازه منعقد شدن کلامی فارغ از متن فیلمنامه را جدایی از پیشنهادهای که از سمت خود بازیگر به کارگردان میشود را نمیداد.»
آنچه از صحبتهای مختصر خانم ناصر میتوان استنباط کرد، وسواس خاص کارگردان برای انتخاب دکوپاژ مناسب، زاویه دوربین صحیح و از همه مهمتر بازیگردانی است. فارغ از اینکه در حوزه مسائل فنی منوچهر هادی در این فیلم چه کرده است، بر موضوع بازیگر و فیلمنامه و رابطه این دو تمرکز میکنیم.
دوم بیایید از بخش دوم حرفهای یکتا ناصر شروع کنیم. همان جایی که او از دقت عمل منوچهر هادی حرف میزند که حتی برای پلک زدن بازیگر نیز اهمیت قائل است. این سخن ذهن یک مخاطب پیگیر سینما را به سمت نگاه روبر برسون میبرد. در فیلمی چون «جیببر» برسون با وسواس عجیبی روی حرکات انگشت بازیگر خود و همخوانی صوتی آن تمرکز کرده است. پس حداقل این نگاه را باید در «من سالوادور نیستم» البته به زعم یکتا ناصر جستجو کرد. پس اجازه دهید چند صحنه جالب توجه را مثال زنیم.
1- رضا عطاران در نقش سالوادور قلابی چیزی نه از زبان انگلیسی میداند و نه از پرتغالی برزیلی. او فارسی را خوب میشناسد با ریزکاریهای کنایی. در صحنه ضیافت مادربزرگ، پیرزن به پرتغالی به نوهخواندهاش میگوید در نگاه رانندهاش عشق دیده است. تا اینجای کار مشکلی نیست؛ ولی وقتی عطاران در قامت «حرف بیار» معرکه ظاهر میشود این سوال پیش میآید که او چگونه پرتغالی را درک کرده است.
2- دختر به خودروی قرمز رنگ تکیه داده است و دو پسر با وی حرف میزنند. پسرها شانههایشان را بالا انداختهاند و تلفیقی از لاتهای ایرانی و رپرهای آمریکایی ارائه میدهند. عطاران غیرتی میشود و آنان را از دختر دور میکند. دوربین روی دختر است که هاج و واج به فضای پشت دوربین نگاه میکند. دو پسر در سمت راست قاب و پشت به دوربین راه میروند. شانههایشان بالا نیست و به قول معروف مثل بچه آدم راه میروند.
3-در افتتاحیه فیلم رضا عطاران در نقش سالوادور واقعی در شهر ریودوژانیرو، پشت به مجسمه مشهور مسیح با نامزد برزیلیش سلفی میگیرد. روی سر کچل عطاران خالکوبی درشتی وجود دارد. تا اینجای کار مشکلی نیست. مخاطب صرفاً دست به یک خوانش از مکان میزند. اما وقتی موقعیت سالوادور تقلبی به وجود میآید روی سر تاس سالوادور خبری از خالکوبی نیست. مادربزرگ تیز داستان که از نگاه راننده متوجه کنه ماجرا میشود و سالوادور را از روی عکس به خوبی میشناسد، از خالکوبی که نیست و زخمی هم که وجود ندارد، حرفی نمیزند.
4- پسرک عاشق داستان، دلباخته دختر برزیلی است. البته ما در کل فیلم یک صحنه یا یک دیالوگ عاشقانه میان این دو را نمیبینیم. گویا پسر پرتغالی بلد است. خوب کاملاً مشخص است که او حتی انگلیسی هم بلد نیست. او صرفاً یک لولوی سر خرمن است. وقتی میخواهد ترجمه کند، دوربین روی عطاران شیفت میشود که سر کچلش را لمس میکند و بعد پسر وارد قاب میشود و به فارسی حرفهایی میزند. واقعاً نمیشد بازیگری انتخاب کرد که حداقل در مدتی کوتاه صد کلمه پرتغالی میآموخت؟
5- رضا عطاران به جرم سوءقصد به دختر برزیلی در ساحل مورد بازجویی پلیس قرار گرفته است. او به انگلیسی دست و پا شکستهای اعلام میکند داعشی نیست و این کلمه را با لفظ مستقیم داعش ادا میکند. پلیس وحشت میکند. تا جایی که یاد داریم داعش مخفف عبارتی عربی دولت اسلامی عراق و شام است و در انگلیسی از آنان با عنوان آیسیس یا- ISIS - Islamic State of Iraq and the Levant یاد میکنند. چرا پلیس که از قضا پلیس هم نیست - یعنی یک دلهدزد معمولی است - با شنیدن داعش وحشت میکند؟
اینها تنها بخشی از توجه منوچهر هادی در اهمیت دادن به پلک زدن بازیگران است. تصور اینکه وی توجهای نسبت به کنشهای بازیگرانش مبذول نمیداشت، به چیزی جز فاجعهای عظیم منتج نمیشد. بماند که عطاران روز نخست حضورش در یکی از شلوغترین شهرهای جهان اتفاقی فروشگاه ایرانی پیدا میکند. بماند که همسرش حلوای شب جمعه میپزد و مثلاً قرار است با آن برزیلیها را با یک سنت ایرانی غافلگیر کنند؛ ولی اصلاً مشخص نمیشود حلوا به کجا رفت. بماند که مشخص نیست این عاشق دلخسته در برزیل چگونه رزق و روزی کسب میکند و بماند که برنامه تلویزیونی را با یک هندیکم ضبط میکنند.
آنچه مسلم است «من سالوادور نیستم» فیلمی است از هم گسیخته که علاوه بر فقدان فیلمنامه، کارگردانیش چندان هم روی نقاط تصویری تمرکز نداشته است. منهای بازی همیشگی رضا عطاران که شکل پختهترش را در آثار کاهانی میتوان یافت، دیگر بازیگران گویی اصلاً بازی نمیکنند. حتی ریوالدوی فوتبالیست که یک پایش بلندتر از دیگری است با هنرمندی نقض خود را مخفی میکند و بازیگرانی که قرار است بازیگر باشند هیچ.
سوم خانم ناصر شاید در دفاع از گافهای فیلم همان حرف ابتدایی را بزنند که فیلم قرار نیست حرف فلسفی بزند و این فیلم برای بدنه ساخته شده است و سرگرمیساز است. البته کنار هم چیدن فلسفه و «من سالوادور نیستم» حرفی گزاف است. از یک سو بسیاری از آثار بزرگ سینمایی نیز ادعای فلسفی بودن ندارند چه برسد به یک فیلم سینمایی زودبازده که در کمترین زمان ممکن و به ضرب تبلیغ روی ستاره و انتظارات مخاطب در دیدن برزیل. درباره بدنه بودن این فیلم نیز جای بحث است.سینمای بدنه چیست؟ تا جایی که میدانیم این اصطلاح نسبتاً بدون تعریف به آثار ملودرامی اطلاق میشود که رنگ و بوی اجتماعی - روانشناسی داشته باشد؛ نه کمدیهایی از این دست که بیشتر ساتیر هستند تا کمدی.
با این حل فرض سرگرمیساز بودن قابل قبولترین حرف ممکن است؛ لیکن تاریخ سینما آثار سرگرمیساز فلسفی نیز داشته و این دو مفهوم در تنافر یکدیگر نیستند. پس این حرف یکتا ناصر به نظر نوعی راه فرار از واقعیتی است که فیلم منوچهر هادی عیان میکند. فیلم هادی فروش قابل توجهی خواهد داشت. هم اکنون که این مطلب نگاشته میشود فروش فیلم از مرز نیم میلیارد گذشته است و این فروش هفته نخست است. مخاطب ایرانی در زمان تماشای فیلم مدام قهقهه میزند و اکثریت آنان - مخاطب عام - راضی از سالن خارج میشوند. این اتفاق مبارکی است که فیلمی از پس هزینه خود برآید؛ ولی آیا سازنده اثر، رسالتی نسبت به مخاطب خود ندارد؟ آیا او باید هر آنچه که ممکن است مخاطب با سعه صدر بپذیرد را عرضه کند؟
این سوال، پاسخی ندارد. همه چیز به یک سلیقه بازمیگردد. سلیقه فرد نیز در گذر زمان عیان میشود و کارنامه منوچهر هادی از این سلیقه چیزی نشان نمیدهد. این رویه هادی اتفاقی جدید است. تا دیروز آثارش نگاهی به افرادی است در آستانه مرگ و اکنون یک ساتیر بیدر و پیکر. این بیدر و پیکر بودن را با دو گزاره باز میکنم. رضا عطاران در دیالوگی به جام جهانی برزیل و پخش آن در تلویزیون اشاره میکند که در آن به سبب حضور زنان برزیلی و شیوه پوشش مشهور آنان، صدا و سیما تنها نیم ساعت از بازیها را به نمایش میگذاشته است. در صحنه نهایی فیلم زنی با مینیژوپ و هیکلی برآمده سالوادور گویان به سمت عطاران میآید. از آن لحظه تا نمای پایانی خبری از زنان برزیلی مشهوره نبود که یک باره آن زن ظاهر میشود. گویی این فیلم سینمای بدنه لازم دیده است مخاطب «از طیف سنی کودکان تا بزرگسالان» را راضی کرده باشد.
چهارم همه چیز به یک کلمه بازمیگردد و آن کلمه ابتذال است. ابتذال برخلاف آنچه در ذهن ایرانیان امروزی میچرخد کلمهای منفی و بد نیست. یک فحش نیست. در فرهنگ فارسی معین ذیل کلمه ابتذال آمده است:«1- بسیار صرف کردن چیزی به حدی که ارزش آن کاسته شود. 2- پیش پا افتادگی. 3- بی قدری. 4- پستی.» درجه نزول معنا به همین شکل است. در این متن صرفاً شق اول مهم است.
اما در زبان اسپانیایی/پرتغالی برای کلمه «سالوادور» معنی زیبایی یافت میشود: ناجی. البته چون زبان انگلیسی نیز در فیلم جاری است معنای انگلیسی آن نیز مفید واقع خواهد شد: «در معنای کنایی به پسر جذاب اطلاق میشود».
به شکل قابل تاملی این دو معنی در شخصیت عطاران موج میزند. او یک ناجی است؛ اما به شکل کنایی و البته طنزآلودی مردی جذاب برای زنهاست!!! او یک ژیگول است یا شاید یک دون ژوان. البته بعید میدانم نویسندگان این فیلم چیزی درباره این دو معنا بدانند و این گفتهها نیز حکم الصاقی بودن پیدا میکنند. اما همین دو عبارت و تعمیمش بر شخصیت عطاران مصداق «بسیار صرف کردن چیزی به حدی که ارزش آن کاسته شود» است.
عطاران شخصیتی است به شدت مذهبی که نسبت به رعایت احکام شرعی حساس است. او برای خود مکروهات بسیاری در نظر میگیرد و برای سادهترین اتفاقات فاجعه آفرینی میکند. برای مثال بدون پرسشی درباره یک ماده غذایی، به ظن الکلی بودن فاجعهآفرینی میکند. البته این برای خلق موقعیت کمیک لازم است؛ ولی یک بار، دو بار، نه دهها بار. این مصداق ابتذال است. این ابتذال بر کلیت فیلم تسری پیدا میکند. فیلم قصهای برای نقل ندارد. صرفاً یک وسواسی مذهبی دارد که به کشوری میرود فاقد وجوه مذهبی ذهنی او. او شبیه به یک شخصیت متضاد خود است. البته ما این تضاد را نمیبینیم و تنها از او گرفتن یک سلفی و حرفهای دیگران را میشنویم. در نهایت نیز برای پیش پا افتادهترین مساله به کمک زوج جوان میرود. او که در شخصیتپردازی نسبت به مواد غذایی وسواس دارد، اندکی روی این مساله از خود وسواس نشان نمیدهد که آیا این زوج واقعاً پول را صرف حفظ مدرسه یا یتیمخانه میکنند. او به سادگی وارد بازی میشود و البته چون فیلم قرار نیست غافلگیر کننده باشد این اعتماد قلبی - که دیگر با فاجعه همراه نیست - منجر به خیر میشود.
این را با آن صحنه تخیلی ورود ریوالدو و حرکت «محمد نوازی وار» عطاران اضافه کنید. در نهایت هم فیلم میگوید آنچه در ایران غیرعادی است در برزیل عادی است؛ ولی خلاف آن گویا صادق نیست یا اگر هم باشد، فیلمساز دغدغه آن را نداشته است. به هر روی این فقدانها همگی منجر به ابتذالی لذتبخش برای گروه شده است؛ چون فیلم میفروشد و مهم نیست به چه ملاکی.
با کانال تلگرامی «آخرین خبر» همراه شوید
منبع: تسنیم
ویدیو مرتبط :
تیتر فیلم من سالوادور نیستم