نگاهى به دو فیلم که قرار بود لبخند را به سینما عیدى دهند


نگاهى به دو فیلم که قرار بود لبخند را به سینما عیدى دهندجیم/ نوروز که مى‌شود حال سینما بهترینِ حال‌ها مى‌شود. امسال هم فیلم‌هایى که بخت پخش در این بازه طلایى را داشتند، هر روز رکورد پشت رکورد مى‌شکستند و فروش ٥٥٠ میلیونى در یک روز و اکران‌هاى ساعت ٤ صبح را تجربه ‌کردند. البته خیر این اعداد عجیب و غریب به همه فیلم‌ها نرسید و با وجود فروش بالاى «ابد و یک روز» و «بادیگارد»؛ دایره برکت اکران نوروزى بیشتر دو اثر کمدى و اصطلاحا بفروش، یعنى «من سالوادور نیستم» و «پنجاه کیلو آلبالو» را در برگرفت. فیلم‌هایى که در ادامه نگاهى به آن‌ها مى‌اندازیم تا ببینیم همین که این فیلم‌ها تماشاچى را بخندانند و خوب بفروشند، کافى است


سینما به سالوادور مى‌خندد
نمى‌دانم سینما به سالوادور مى‌خندد را با چه لحنى مى‌خوانید. چون این‌که سینما به یک فیلم بخندد با این‌که سینما به یک فیلم بخندد تفاوت دارد! اما وقتى به دوستانت زنگ بزنى و احتمالا بگویى: «بچه‌ها یک سفر برزیل پیش اومده؛ پایه‌اید بریم یه دورى بزنیم؟ یه داستان یه خطى باحالم دارم که میشه دور هم از توش یه فیلم در بیاریم.» باید پیش‌بینى کنى که سینما به فیلمت بخندد.

«من سالوادور نیستم» اساسا یک فیلم رفاقتى و دورهمى است با حضور یک رضا عطاران دوست داشتنى و خلاصه داستانِ اشتباه گرفته شدن او به جاى نامزد یک زن برزیلى و لحظاتى که تنه به تنه فیلم‌فارسى‌هاى درجه دو مى‌زند؛ حالا چرا درجه2؟ از آن جهت که فیلم‌فارسى‌هایى که چهل سال پیش ساخته مى‌شد متاسفانه با توجه به وضعیت فرهنگى آن دوره در استفاده از شوخى‌هاى جنسى و موقعیت‌‌هاى کمیکِ رکیک با دست بازترى عمل مى‌کرد. اما فیلم‌فارسى‌هاى عصر جدید براى شیرین بودن، شور استفاده از ایهام و گوشه کنایه‌هاى جنسى را در مى‌آورند. هر چند این انتظار که فیلم‌ها الّا و لابد باید حاوى پیام اخلاقى و اجتماعى باشند، حرف قابل قبولى نیست و اتفاقا وجود سینماى تجارى براى گیشه‌ خسته این روزها ضرورت دارد؛ اما این شکل فیلم‌سازى و پایین آوردن سطح توقع تماشاچیان و عادت دادن‌شان به آثار سطح پایین؛ نه تنها کمکى به سینما نمى‌کند، بلکه در انتها به یک بازى برد- باخت به ضرر مخاطبان سینما مى‌انجامد. هر چند منافع کوتاه مدتى مثل پر شدن سالن‌ها و منافع انشاالله بلند مدتى مثل وصلت منوچهر هادى و یکتا ناصر، کارگردان و بازیگر فیلم را همراه داشته باشد!



مانى حقیقى یا مانى فانتزى؟!

اسم «٥٠ کیلو آلبالو» را که مى‌شنوى اگر بیست انتخاب براى حدس زدن نام کارگردانش داشته باشى، به احتمال زیاد مانى حقیقى بین انتخاب‌هاى پانزدهم به بعد است. مانى حقیقى که «کنعان» را ساخته و مانى حقیقى که سال ٩٤ در همین جشنواره‌اى که گذشت فیلم بحث برانگیز «اژدها وارد مى‌شود» را کارگردانى کرده را‌، چه به کمدى ساختن. آن‌هم اثرى که با دیدن فهرست بازیگرانش این فکر به سرت مى‌افتد که نکند از این فیلم‌هاى بفروش دررو است که به واسطه حضور دو جین بازیگر مطرح مى‌خواهد سرت کلاه بگذارد و پول بلیت را به جیب بزند و اواسط فیلم هم از کرده‌ات پشیمانت کند.

اما همین که ٢٥ دقیقه اول فیلم تمام مى‌شود انگار خود آقا مانى از پرده سینما سر بیرون می‌آورد و با لبخندى دلبرانه مى‌گوید: «دیدى فرق داشت؟» آن‌وقت هر چه‌قدر هم که بخواهى مقاومت کنى آخرش مجبور مى‌شوى که فانتزى‌بازى‌هاى حقیقى را قبول کنى و دست‌ها را به نشانه تسلیم در برابر این‌که او هنر تغییر ژانر را داشته بالا ببرى.

اما از کارگردانى حقیقى که بگذریم؛ داستان فیلم و بازى‌ها هم قدرت همراه کردن تماشاچى را دارد، هر چند گاهى شلوغى بیش از حد و تعداد بالاى شخصیت‌ها باعث سردرگمى مى‌شود اما همین داستان شلوغ که از تلاقى اتفاقى زندگى چند زوج باهم اتفاق مى‌افتد و گاه با موقعیت‌هاى شبه سورئالیستى حالت کارتون وار به فیلم مى‌دهد از عوامل متفاوت بودن «٥٠ کیلو آلبالو» است.

در واقع هنگام مواجه شدن با این فیلم، متوجه حضور یک کارگردان متفاوت مى‌شویم که مشغول روایت یک داستان نامتعارف با شیوه‌اى که تا الان زیاد سابقه نداشته است؛ آن‌هم به کمک تعداد زیادى بازیگر کاربلد و پشتوانه مشاوره فردى حرفه‌اى مثل پیمان قاسم‌خانى. به تعبیرى «٥٠ کیلو آلبالو» یک کاریکاتور شلوغ است که ارزش دیده شدن روى پرده نقره‌اى را دارد.



با کانال تلگرامی «آخرین خبر» همراه شوید

منبع: جیم


ویدیو مرتبط :
فیلم سینما 6 بعدی و سینما سیمولاتور-هدایتی09155155738-ترن هوایی-درجه کیفی A++- بهترین فیلم سینما 6 بعدی و سینما 7 بعدی و