گفتگوی شخصی با خانم معاون جنجالی


شهیندخت مولاوردی معاون امور زنان و خانواده یکی از اعضای دولت است که همواره در مقابل نوک تیز پیکان انتقاد تندروها حرکت می کند.به گزارش روزنامه ایران،  از پشت میز دفترخانه اسناد رسمی اش آمده و نشسته بر مسند معاونت زنان و خانواده ریاست جمهوری، سردفتر اسناد رسمی که بوده برای محقق کردن شروط ضمن عقد تلاش می کرده؛ تغییری برای حقوق متعادل زن و مرد. این روزها اما در بالاترین سطح برای تحقق برابری جنسیتی تلاش می کند. قبل ترها هم در ساختمان شش طبقه مرکز امور مشارکت زنان کار می کرده. آن وقت ها ۳۶ ساله بوده و شاهد تلاش مشاور رییس جمهوری و رییس مرکز امور مشارکت زنان وقت و با خودش فکر می کرده شجاعی چه مسئولیت سنگینی دارد.زمان می گذرد، دولت نهم و دهم روی کار می آید. از مرکز امور زنان به دفترخانه اش می رود و بعد از ۸ سال مرکز مشارکت زنان می شود «معاونت زنان و خانواده» و او دوباره به ساختمان ۱۶۲ خیابان نجات اللهی برمی گردد.خودش اینطور روایت می کند: «هنوز هم گاهی باور نمی کنم که این مسئولیت سنگین را پذیرفته ام چون زمانی که در مرکز امور مشارکت زنان بودم، شاهد بودم که خانم شجاعی چقدر تلاش می کرد و چقدر زمان صرف می کرد. می دانستم دارم چه مسئولیت سنگینی را می پذیرم؛ برای همین هم تقریبا یکی دو ماه در حال بررسی و سبک و سنگین کردن پیشنهاد اولیه درباره این مسئولیت بودم. در نهایت به این نتیجه رسیدم که این مسئولیت فرصتی است برای جامه عمل پوشاندن به برنامه ها و ایده هایی که سال ها داشتیم؛ به ویژه در شرایطی که دولت اعتدال روی کار آمده و به من انگیزه داد که این مسئولیت را بپذیرم و از پذیرفتن آن هم پشیمان نیستم.»شهیندخت مولاوردی معاون امور زنان و خانواده یکی از اعضای دولت است که همواره در مقابل نوک تیز پیکان انتقاد تندروها حرکت می کند. وقتی به دیدنش رفتم او یک قدم جلوتر از من بود چون تا من تکانی بخورم و خودم را به او برسانم ساعت 7:30 شده بود اما او 7 صبح در جلسه شورای فرهنگ عمومی کشور حضور پیدا کرده و حالا با پشت سر گذاشتن یک جلسه کاری پشت میزش در خیابان ویلا نشسته بود. شاید شما هم بخواهید بدانید معاون امور زنان و خانواده رییس جمهوری چگونه کار می کند؛ این شما و این یک روز کاری شهیندخت مولاوردی.به بیداری اول صبح عادت دارد و معمولا ساعت 7:30 در محل کارش حضور می یابد. می گوید: «من عادت بدی دارم و نمی توانم زودتر از ساعت 12 تا 12:30 بخوابم. صبح ها هم زود بیدار می شوم. البته این عادت را قبل از این پست هم داشتم. ساعت خواب و بیدار شدنم حتی در روزهای جمعه هم تغییر نمی کند.روزی 12 ساعت به طور میانگین در رفت و آمد به معاونت، هیات دولت، جلسات و بازدیدهاست. ساعت 8 شب، به بعد هم به خانه می رسد: «وقتی به خانه می رسم با دخترانم گفتگو می کنم چون در طول روز که همدیگر را نمی بینیم، صبح ها هم که از خانه بیرون می زنم، آنها خوابند. معمولا همزمان با همسرم به خانه می رسیم یا ایشان گاهی زودتر از من می رسند. بعد به شام فکر می کنم. روزهای تعطیل حتما غذا درست می کنم اما روزهای عادی نمی رسم. گاهی هم دخترانم در کار «خانه» و پخت شام کمکم می کنند.»تنظیم برنامه های کاری خانم معاونبرنامه خانم معاون معمولا از قبل تنظیم می شود: «طبق آن برنامه ها عمل می کنیم. مثلا بعدازظهر یکشنبه و چهارشنبه صبح ها که جلسه هیات دولت داریم، یکسری جلسات از پیش تعیین شده هم هست، مثل جلسه شورای فرهنگی و اجتماعی زنان و شورای عالی انقلاب فرهنگی که هر دو هفته یک بار برگزار می شود. به تازگی جلسه دو هفته یک بار شورای فرهنگ عمومی کشور هم به برنامه های ثابت کاری ما اضافه شده است. چند وقتی است هر دو هفته یک بار، شنبه ها به جلسه کمیسیون فرهنگی مجمع تشخیص مصلحت برای بررسی سیاست های کلی خانواده می روم و ... بقیه اوقات هم ملاقات شخصی یا گروهی یا جلسات داخلی معاونت است که برگزار می شود. برنامه های دیگری مثل بازدید و سفرهای استانی و ... هم داریم.»حاشیه های مخربگفتگو به سمت حاشیه هایی می رود که از جانب برخی از رسانه ها جان می گیرد. می پرسم چرا برای او این همه حاشیه سازی می شود؟ می گوید: «به طور کلی این موضوع برمی گردد به حوزه فعالیت ما که حوزه حساسی است. موضوع زنان در ج-امعه ما بیشتر از آنکه اجتماعی باشد سیاسی شده است. حساسیت هایی که پیرامون موضوع زن از نظر فرهنگی، مذهبی و تاریخی در کشور وجود دارد به این ماجرا دامن می زند و احساس می کنی که به شدت تحت نظر و زیر ذره بین هستی. هر کلامی و حرکتی و برنامه ای از هر طرف به ویژه منتقدان و مخالفان دولت رصد می شود و حاشیه سازی ها حتی گاهی به مرز تخریب می رسد. برخی هم که قرار نیست مجاب بشوند، حتی زمانی که توضیح هم می دهی و پاسخگو هستی باز هم می بینی موضوع را در جای دیگری تکرار می کنند.یکسری از برنامه های ما مشابه سایر اعضای هیات دولت است، مثل سفرهای خارجی، ولی شاهد بودید که سفر ما به نیویورک در اسفند گذشته چه جنجالی به پا کرد. در حالی که چند برابر این سفرها در دستگاه های دیگر انجام می شود. منتهی سفر ما که به منظور شرکت در بیستمین سالگرد کنفرانس پکن در اجلاس سالانه کمیسیون مقام زن سازمان ملل و قرار بود 7 نفر در این سفر همراه ما باشند اما دیدید که چه شایعات و حاشیه هایی درست شد! برای من خیلی عجیب بود و عجیب تر اینکه بیشتر از طرف خود خانم ها به این شایعات دامن زده می شد. برخی هم ترجیح می دهند که با همین برداشت و ذهنیت بمانند و مدام در حال تکرار و دامن زدن به همان شایعات هستند که بعدا خلاف واقع بودن آن ثابت شد. این شایعات و حاشیه ها در کار ما خیلی اثر گذاشته و مسیر حرکت را کند کرده است چون دائم درگیر این حاشیه ها هستیم و انرژی و وقت ما هدر می رود. مدام باید به فکر پاسخ دهی و توجیه دیگران باشیم و این، ما را از پرداختن به مسائل اصلی دور می کند.»گاهی به برخی از حاشیه ها واکنش نشان می دهید و گاهی هم بی تفاوت هستید؛ چرا؟- خب بستگی دارد، بعضی وقت ها این ضرورت را تشخیص می دهم که حتما پاسخی داده بشود چون افکار عمومی این انتظار را دارد و همیشه نمی توانی سکوت کنی اما گاهی اوقات احساس می کنی بازی شروع شده است که اگر سکوت کنی انگار بازی را واگذار کرده ای و حرفی برای گفتن نداری. دو سه مورد بود که من ورود کردم و بازخورد خوبی گرفتم. البته کلا من دیر عصبانی می شوم ولی خدا نکنه عصبانی بشوم!وقتی این مسئولیت را قبول کردید بیشترین موضوعی که ذهن شما را مشغول کرده بود چه بود؟- من تخصصم حقوق است ولی روی موضوع های زنان خیلی کار کرده ام. پایان نامه من درباره خشونت علیه زنان بود. فکر کردم اگر بیایم تمرکزم روی این محور خواهد بود. با اینکه سختی کار اصلاح و بازنگری قوانین را می دانستم ولی وقتی وارد گود شدم دیدم که اصلا به این راحتی که فکر می کردم هم نیست. از یک طرف آنقدر درگیر مباحث محورهای دیگر می شوی که قانون کنار می رود و از طرف دیگر در عمل واقع بین تر می شوی. الان هم فکر می کنم باید برای فرهنگ و اقتصاد زیرساخت ها آماده شود، حتی اگر قانون هم تغییر کند ولی توانمندسازی زنان صورت نگیرد این اصلاحات روی کاغذ خواهد ماند.وقتی با او صحبت می کنم لابلای گفتگو، نگاهی به کارتابلش می اندازد تا نامه ها را پاسخ دهد و جواب همگان را هم می دهد. صدای زنگ تلفن همراهش و پیامک هایی که به او می رسد نظرم را جلب می کند ولی او اصلا توجهی به آن نمی کند. می گوید: «معمولا آخر شب یا در مسیر راه جواب می دهم.» برایم سوال می شود که وقتی خانواده اش تماسی می گیرند چه؟ می گوید جواب می دهم ولی بیشتر به صورت پیامک.»ساعت 12 او قرار ملاقاتی در دفترش دارد و من اتاقش را برای مدت کوتاهی ترک می کنم. بعد از قرار مرا به سر میز دعوت می کند، ناهار غذای معمول معاونت است. سر میز وقت خاطره گویی است، خاطرات تلخ و شیرین. شاید در گذشته در طول مسیر تردد بعضی چیزها آزارتان نمی داد و توجه تان را جلب نمی کرد ولی نگاهت به پیرامون و فعل و انفعالات جامعه با توجه به موقعیت کاریت عوض می شود. امروز اگر خانم یا دختربچه متکدی یا دستفروشی را ببینی به خاطر مسئولیتی که داری نمی توانی بی تفاوت باشی. در کنار این تلخی ها، شیرینی هایی هم هست. یادم می آید دختر و پدری بودند که در یکی از حاشیه های تهران زندگی بسیار سختی داشتند. نامه ای نوشته بودند. از طریق بهزیستی اقدام کردیم تا حداقل امکانات برای آنها فرهم شد. اگرچه ما فقط واسطه بودیم ولی بعدا پدر دختر نامه ای تشکر آمیز برای من نوشت که هنوز آن نامه را دارم. هر چند نمی توانم (از لحاظ احساسی) یک بار دیگر آن نامه را بخوانم اما احساس شیرین آن همیشه خاطرم هست.مولاوردی دو دختر دانشجو دارد که هر کدام درگیر تحصیل شان هستند. از آرزوهای بزرگ مولاوردی در زندگی شخصی اش، عاقبت به خیری این دو فرزندش است که سرمایه زندگیش هستند؛ مادری که در میان گفتگوی نهار و رسانه ای خود، پاسخگوی همکارانش هم هست.ادامه گفتگو در بوستان گفتگوبرای ناهار خوردن زمان زیادی نمی گذارد چرا که باید خود را برای با&


ویدیو مرتبط :
گفتگوی جنجالی خانم دکتر معصومه ابتکار با متن و حاشیه