نگاهی به فیلم احتمال باران اسیدی


همشهری جوان/ سینمای شخصیت محور می‌تواند برای تماشاگر بسیار جذاب باشد. بشرطی که ساز و کار و قواعد ژانر در آن پی‌گرفته شود.
فیلمنامه‌های اینچنینی نیز نیاز مبرم به پرداخت کاراکتر اصلی و همچنین قهرمان‌های فرعی دارند. احتمال باران اسیدی به عنوان یک فیلم قهرمان محور از نقیصه‌های زیادی برخوردار است که ایده خوب نتوانسته راهگشای آن باشد.
احتمال باران اسیدی روایت یک پیرمرد میانسال است. منوچهر که سی سال در اداره دخانیات شمال کار کرده پس از بازنشستگی برخلاف دیگران و همسن و سالان خود دوباره همان کارهایی را می‌کند که در زمان شاغل بودن انجام می‌داده است. در واقع یک حکم کارگزینی مبنی بر بازنشستگی برای او هیچ مفهوم ذاتی و تغییر اساسی در زندگی‌اش به همراه نداشته است.او هر روز سرکارش حاضر می‌شود بدون اینکه کاری برای انجام دادن داشته باشد. روال زندگی او انجام همان کارهای قبلی است. از خانه تا اداره و از اداره تا خانه و در این بین گریزهایی به خیابان و خرید و رفتن به مسجد و غیره ذالک...

از همان شروع فیلم تا تقریبا اواسط آن هیچ رابطه علت و معلولی؛ ما در داستان اصلی پیدا نمی‌کنیم. منوچهر یک پیرمرد 60 ساله است. زندگی او بسیار کند نمایش داده می شود. تنها چیزی که دستگیرمان می‌شود این است که منوچهر مادری داشته که عاشقانه منتظر ازدواج پسرش بوده که البته این امر محقق نشده و از سویی تنها دوست منوچهر ؛ خسرونامی است که در تهران زندگی می‌کند.

نقیصه اصلی احتمال باران اسیدی در همین کشدار بودن و کندی بیش از حد معرفی منوچهر است. او نه دیالوگ خاصی دارد و نه برای کارهایش دلیل به خصوصی. در هوای ابری شمال و از سکانس اولیه ما با یک شخصیت بشدت کافکایی روبرو هستیم که نمی‌داند برای چه زنده است؟ چه کاره است؟ و فرق او در زمان شاغل بودن با الان که حکم بازنشستگی گرفته در چیست؟ فیلمنامه مریم مقدم و بهتاش صناعی‌ها هیچ ویژگی خاصی برای منوچهر در نظر نمی‌گیرد. دنیای ابری و ساکن او اما یکباره برای تغییر می‌کند و قرار است ابرهای زندگی‌اش به کناری بروند. او به تهران می آید تا تنها دوست قدیمی اش یعنی خسرو را بیابد. این در حالی است که به تماشاگر هیچ تصویری از ویژگی های خسرو داده نمی شود. از سوی دیگر حرکت منوچهر برای ترک زندگی ملالت بار 60 سال گذشته‌اش بدون دلیل رها می‌شود. اینگونه پیگیری فیلم و روایت داستان از سوی صناعی‌ها مسلما نقص اصلی احتمال باران اسیدی است. چرا که تماشاگر برای کاراکتری که هیچ سنخیت روحی و مابه ازای اجتماعی‌اش برایش پیدا نمی‌کند همذا‌ت‌پنداری نخواهد کرد. روندی که برای منوچهر روی می‌دهد نیز همین است.

فیلم صناعی‌ها یک درام اجتماعی محض است. قواعد ژانر در این گونه سینمایی محتاج تعبیر و تفسیر داستانک‌هاست. منوچهر حقیقتا چه داستانک‌های برای روایت دارد؟ او مثل هر آدمی گذشته‌ای دارد. اما تعریف این گذشته و کالبد‌شکافی وقایعی که بر سر او رفته فقط در طول مسیر و یک تغییر جغرافیااست.

موقعی که هوا برای او ابری است و هنوز تصمیم به سفر نگرفته او بشدت آدمی فرو رفته در رخوت جلوه‌گری می‌کند. از نوع قدم برداشتن تا خرید‌کردن و غذاخوردن تا حال و هوای نگاه کردن‌های او به درو دیوار شهر و خانه‌اش این رخوت در زندگی او موج است. تغییر 180 درجه‌ای او برای رفتن به تهران یک معجزه به حساب می‌آید اما این مهم بدون رو کردن هیچ علت و معلولی بیان می‌شود. منوچهر بدنبال خسرونامی است که اگرچه هرگز او را در تهران نمی‌بینیم اما برایمان فرقی هم نمی‌کند که او کیست.

در سفر او نیز کاراکترهای جوان فرعی چندی می‌بینیم که معلوم نیست چه کاره اند و قرار است منوچهر مثلا از نوع روایت داستان زندگی آنها نقبی به زندگی قبلی خود بزند و چرایی وجود خسرو را بازگو کند؟

احتمال باران اسیدی در لابه لای رخوت خود غرق می‌شود. ایده فیلم روشنفکرانه می‌توانست جلوه‌گری کند اما ادای کافکایی بازهم احتمالا قواعد خاص خودش را می‌خواهد که در این فیلم شاهد نیستیم. فیلمی که به احتمال فراوان تحمل تماشاگر عادی را برنمی‌تابد و برای خواص نیز جذابیت خاص نخواهد داشت.

با کانال تلگرامی آخرین خبر همراه شوید telegram.me/akharinkhabar


ویدیو مرتبط :
تیزر فیلم احتمال باران اسیدی