روانشناسی/ لطفا تا آخر خط بچگی کنید


تبیان/ « بچه بودن » ، به این معنی است که کودکی مثل بچه ها رفتار کند ، که کاملا درست است . یا بزرگسالی رفتار کودکانه داشته باشد ، به نحوی که نشان دهد رشدش سالها پیش متوقف شده و از آن زمان راکد مانده است ، که البته برای هیچ کس جنبه ی سلامت ندارد .

«مانند کودک بودن » ، اساسا به این معنی است که انسان از همه ی اندیشه های عجیب و غریب و مستبدانه ای که بزرگسالی را وصف می کند ، و چیزهایی که دیگران سعی کرده اند به ما تحمیل نمایند ، منزه باشد . به دیگران اطمینان کند ، به این معنی که مالیخولیای مستبدانه ای را که بدون دلیل موجه منجر به عدم اعتماد به دیگران می شود را در خود پرورش نداده ، رک و راست بوده ، و در روابط با دیگران و جهان بینی اش بی ریا باشد .
منظور اصلی این مقاله ، این است که نیازی نیست انسان ، برای اینکه بیشتر به کودکان شبیه شود ، بزرگسالی را فراموش کند . برای بچه شدن دوباره ، احتیاجی نیست که انسان رفتاری بچه گانه یا غیر مسئول در پیش گیرد .
یک شخص ، قادر است همزمان هم بزرگسال و هم کودک باشد . برای حصول به این مقصود لازم است که انسان داوطلبانه و به طریقی مثبت به دوران کودکی خویش بازگردد . در اینجا تاکید بر لغت « داوطلبانه » است . زیرا کسانی که بدون دانستن علت و بدون تسلط بر زندگی بالغانه خود ، به دوران کودکی خویش باز می گردند ، در معرض خطرات ناخوشایندی قرار می گیرند .
بازگشتِ داوطلبانه ی مثبت به حالت کودکی ، نه تنها مشکلی ایجاد نمی نماید ، بلکه می تواند در بسیاری از امور راهگشا هم باشد. فقط باید کمی خود را از قید و بندها رها کرد ، کودک درون را فعال کرد ، بیشترخندید و بیشتر شوخی کرد .
بهتر است گاهی اوقات نقاب بزرگسالی را ، برای تفریح و خوشی هم که شده ، برداشته و همیشه این قدر سنگین ، منظم ، جدی و موقر نبود .
هم بازی شدن با کودکان ، ساعت ها دنبال یک توپ پلاستیکی وسط یک پارک کوچک دویدن ، قایم باشک بازی با 4 تا بچه ی پر انرژی ، همه و همه ، برای آدمی که در روزمرگی و مشکلات زندگی گم شده است ، می تواند بهترین راه حل برای خلاصی از تنش ها و اضطراب های ناشی از زندگی باشد .
شاید از حالت « بزرگسالانه » کنونی خویش دفاع کنید و با خود بگویید : « مطمئنا دلم می خواهد دوباره بچه شوم ، اما گفتن خیلی آسان تر از عمل کردن است .من یک خانواده دارم که باید شکمشان را سیر کنم . صدها مسئولیت که باید به آنها برسم . نگرانی های مالی و بسیاری مشکلات دیگر . چطور می توانم وقت خود را صرف بچه شدن کرده و باز هم بتوانم بزرگسال مسئولی باشم ؟ این غیر واقع بینانه است . »
وقتی با خود چنین استدلال می کنید ، طرف مشکلات خود را گرفته و تنها نتیجه ای که عایدتان می شود ، همان مشکلات شماست .
وقتی تصمیم بگیرید که همزمان هم کودک باشید و هم بزرگسال ، می توانید به جای شکست در برابر کارهای روزانه ، از آنها لذت ببرید . می توانید همه ی مشکلات خویش را مستقیم تر و با جدیت و دلتنگی کمتر مورد حمله قرار داده و همه مسئولیت های خود را بدون نادیده گرفتن هیچ یک از آنها مفرح تر نمایید .
زمانی که از موضع همیشه « بزرگسال » بودن خویش دفاع می کنید ، و ترجیح می دهید همه ی عمر عبوس و جدی باشید ، مشکلات شما به همان شکل باقی مانده و حتی زیادتر خواهند شد .


ویدیو مرتبط :
روانشناسی چهره، خط و امضا (بخش۱)