اله‌خاندرو گونزالز ایناریتو را از نو بشناسیم؛ خوفناک‌تر از زندگی!


اله‌خاندرو گونزالز ایناریتو را از نو بشناسیم؛ خوفناک‌تر از زندگی!ایران/ زندگی هنری اله‌خاندرو گونزالز ایناریتوی مکزیکی و 53 ساله تبدیل به مجموعه‌ای از دستاوردهای ناب و رسیدن او به‌عناوینی شده که پیشتر هموطنان و همگنان وی هرگز به آن نزدیک هم نشده بودند. پس‌از ساختن فقط 6 فیلم طی یک مقطع زمانی 15 ساله، ایناریتو که او را «ال نگرو» (سیاه) صدا می‌زنند، نخستین هنرمند مکزیکی کاندیدای جایزه اسکار و برترین‌کارگردان و دومین مکزیکی برنده آن (بعد از آلفونسو کوارون) به حساب می‌آید و همچنین نخستین مکزیکی فاتح جایزه برترین کارگردانی در فستیوال معتبر کن فرانسه.
سه فیلم نخست او که «Amores Perros»، «21‌گرم» و «بابل» نام دارند، تریلوژی مرگ لقب گرفته‌اند، فیلم چهارم نیز که نامش «زیبا» است، با همان فاکتور مرگ پیوند خورده، فیلم پنجم که «مرد پرنده‌ای» است هر دو اسکار بهترین فیلم و برترین کارگردان سال پیش را نصیب وی کرد و امسال نوبت «بازگشته» رسید تا 3 جایزه اصلی اسکار سال شامل مجسمه‌ طلایی برترین کارگردان را مجدداً در انبان وی بیندازد. ایناریتو می‌گوید سفرهای دور و درازش در سنین جوانی نقش مهمی در تبدیل شدن او به هنرمندی فراملیتی داشته که اینک پیش روی خود می‌بینیم و همسو با آن می‌فهمیم چرا او در برخی فیلم‌هایش مکرراً از این کشور به یک وادی دیگر پرواز می‌کند و داستان‌هایش را در چند کشور متفاوت به‌طور موازی شرح می‌دهد. ایناریتو نزد لودویک مارگولیس کارگردان شاخص تئاتر لهستان و جودیت وستون امریکایی درس سینما و فیلمسازی را به‌طور عملی آموخت و با کی‌یرمو اریاگا فیلمنامه‌نویس محبوبش دست به نگارش و ترسیم داستان‌های چندین و چند ملیتی‌اش زد. «بابل» در سال 2006 کاندیدای 7 جایزه اسکار شد ولی فقط یکی را که به شاخه موسیقی متن مربوط می‌شد و کار گوستاوو سانتائو لالا بود تصاحب کرد. «زیبا» با تم تلخش در گستره ‌بندر بارسلونا خدمتی بزرگ به خاوی‌یر باردم کرد و این هنرپیشه اسپانیایی را به جایزه برترین بازیگر مرد در جشنواره کن رساند ولی «بردمن» و «بازگشته» با‌وجود بازی‌های فراموش نشدنی مایکل کیتون در اولی و لئوناردو دی‌کاپریو در دومی، خدمتی بزرگتر به خود ایناریتو بوده‌اند زیرا شهامت وی را در برخورد با انواع ژانرها و زدن به دل حوادث نشان می‌دهند.
«بازگشته» (یا «بازگشته از مرگ») بزرگ‌ترین و جاه‌طلبانه‌ترین کار ایناریتو تا این لحظه از عمرش بوده است. دلیل سر و صدای بیشتر و ماندگارتر آن در قیاس با فیلم‌های فرهنگی‌تر مثل «بابل» و «21‌گرم» موج حیرت و ضربه‌های شوکه کننده‌ای است که براساس ریتم اتفاقاتش به بینندگان وارد می‌کند. یک راهنمای شکارچیان خز در کوه‌های سرد و تنهای مونتانای امریکا و دشت‌های وسیع منتهی به آن در سال 1823 هم توسط شکارچیان مورد خیانت و سرقت قرار می‌گیرد و هم یک خرس عظیم او را تا مرز مرگ پیش می‌برد و ایناریتو با ترسیم داستان زنده ماندن وی در برهوت مرگ و ایجاد فرصت انتقام برای او (کاری که این راهنما از آن سرباز می‌زند) از ظلم‌ها و عفوهای زمانه می‌گوید. زمانه‌ای به ناپایداری زندگی اکثر کاراکترهای آثار هنری ایناریتو، مردانی که از «عدم» می‌آیند و در نتیجه ترسی از مرگ ندارند و حتی دوستدار آن هستند و زندگی برای آنها خوفناک‌تر است.
ایناریتو در «مرد پرنده‌ای» هنرمند از هر سو تحت فشار و انسان پریشان شده‌ای را به تصویر کشید که می‌خواهد یک بازیگر جدی شناخته شود اما جامعه از او می‌خواهد همانی باشد که پیشتر بوده و آنها بیشتر دوستش می‌دارند و آن، فرورفتن مجدد در قالب یک قهرمان کمیک استریپی با نام «بردمن» است. درباره «تیک»‌های طولانی و یکسره در این فیلم با هنر فیلمبرداری مخوف امانوئل لوبزکی افسانه‌ها ساخته شده و بازی مایکل کیتون هم در نقش این بازیگر به جان آمده برادوی و فراری از همه «بردمن»‌ها تحسین شده اما این ایناریتو است که در بطن یک جامعه کوچک هنری نیز افسانه‌ای «بازگشته» وار ساخته است. ضد قهرمانان او در جست‌وجوی رستگاری‌ای هستند که وجود خارجی ندارد و در نتیجه همیشه حیران و سرگشته می‌مانند.



با کانال تلگرامی «آخرین خبر» همراه شوید

منبع: ایران


ویدیو مرتبط :
زندگی نامه دانشجوی شهید اله ویردی عالی نژاد