داستان های واقعی/ رفتار پدرم، راننده اتوبوس را شرمنده کرد!


جام نیوز/ با اتوبوس می رفتیم مشهد. راننده نوار موسیقی گذاشته بود. پدرم از جایش بلند شد، رفت پیش راننده و خیلی آرام و محترمانه خواست که خاموش کند. راننده توجهی نکرد و بی ادبی هم کرد.
هنگام ظهر، اتوبوس برای ناهار در جایی نگه داشت. همراهمان ناهار داشتم. پدرم رفت و با اصرار، راننده را آورد با هم غذا خوردیم.
ادب متانت پدرم و احترامی که به وی گذاشته بود چنان او را تحت تاثیر قرار داد که از بابت کارش پشت سر هم عذرخواهی می کرد. بعدها هم ارتباطش با پدرم برقرار ماند و پدرم کمک زیادی به او کرد.

به نقل از آقای احمد مهدیزاده(فرزند شهید)
شهید حجت الاسلام فضل الله مهدی زاده محلاتی


ویدیو مرتبط :
داستان اجل راننده اتوبوس-ماموستا شارستانی-کوردی