« آصف بن برخیا » مردی که اسم اعظم خدا را می دانست


مستور/ سلیمان نبی(علی نبینا و آله و علیه السلام)، می دانست که چه کسی سریعتر و بهتر از همه ی انس و جنّ، تخت بلقیس را به کاخش می آورد؛ امّا میدان را برای به رخ کشیدن وصیّ ‌ای که خداوند برایش قرار داده بود، باز گذاشت تا تمام جنّیان و انسان ها بفهمند که بهترین مردی پس از او، کیست.(1)

بعد از سؤال سلیمان پادشاه(ع) که فرمود: «چه کسی تخت ملکه را به اینجا می آورد؟»(2) به پاسخ رسیدن مردم زیاد طول نکشید. داوطلبان آوردن تخت زیاد نبودند. عفریتی برخاست و گفت: «تا تو از جای برخیزی آن را آورده ام.»(3) و «آصف بن برخیا»، با وقار، قدم جلو گذاشته بوده و گفته بود: «چشم بر هم بزنی تخت اینجاست!»(4) و براستی هم یک پلک بر هم زدن بیشتر به طول نینجامید.

هیچ کدام از اجنّه و انسان ها، حرکت لبهای آصف بن برخیا را ندید؛ وقتی که اسم اعظم خداوند را بر زبان می آورد(5) و هیچ کس نفهمید که چگونه، زمین، به فرمان خداوند، فاصله ی میان «یمن» تا «کاخ سلیمان» را به هم دوخت، تا تخت بلقیس، درست در کنار سریر سلیمان(ع) قرار بگیرد.(6) امّا همین یک نشانه کافی بود تا همه بفهمند که قدرت، پس از سلیمان نبی(ع) به دست کیست!

مردی که اسم اعظم خدا را می دانست
اسم اعظم، علمی است که جز شایستگان بدان دست نمی یابند. این علم، دانشی است که خداوند به اولیاء خودش می بخشد و دانستن آن، با «آزمایش و خطا»، «راز دزدی» و «استراق سمع» به دست نمی آید. روش هایی که پیش از ولادت حضرت خاتم الانبیاء(صلی الله علیه و آله) جنّیان برای به دست آوردن برخی رازهای آسمانی به کار می بردند.(7)
«آصف بن برخیا» به بیان حضرت ابامحمّد حسن عسکری(علیه السلام) از معدود کسانی بود که به یک حرف از 73 حرف اسم اعظم آگاهی داشت و با همان یک حرف، شگفتی های بسیاری از خود نشان می داد.

امام حسن عسکری(ع) در روایتی خواندنی می فرمایند:
«اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است. آصف یک حرف را داشت. و چون به زبان آورد، زمین میان او و شهر سبا شکافته شد. او تخت بلقیس‏ را به دست گرفت و به سلیمان‏ رسانید. سپس زمین گشاده گشت و این عمل در کمتر از چشم به هم زدنى انجام شد؛ و نزد ما هفتاد و دو حرف از اسم اعظم است و یک حرف نزد خداست که در علم غیب به خود اختصاص داده است.»(8)

در روایتی از امام صادق(ع) در بیان تاریخ بنی اسرائیل سرگذشت اسرائیلیان اینچنین بیان شده است:
«...چون وفاتش (سلیمان نبی(ع)) فرا رسید، به امر خداى تعالى، به آصف‏ بن‏ برخیا وصیت کرد و او در میان بنی اسرائیل بود و شیعیان نزد او آمد و شد مى ‏کردند و نشانه های دینشان را از او فرا مى ‏گرفتند.

سپس خداى تعالى، آصف را مدّت مدیدى غایب ساخت و بعد از آنکه ظهور کرد، تا آن وقت که خدا خواسته بود، در میان ایشان بود. آنگاه آصف با قومش خداحافظى کرد.
به او گفتند: محلّ ملاقات ما کجا باشد؟ گفت: بر سر پل صراط. و تا وقتى که خدا خواسته بود از میان ایشان غایب بود و به واسطه ی غیبت او، بلوا و گرفتارى بر بنى اسرائیل شدّت گرفت و بُختُنَّصر بر آنها چیره شد و هر کدام ایشان را که مى‏ یافت، مى ‏کشت و در جست و جوى فراریان آنها بود و فرزندانشان را اسیر مى ‏کرد...»(9)

پی نوشت:
1. بر اساس روایتی از امام هادی(علیه السلام)؛ ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول / ترجمه حسن زاده - قم، چاپ: اول، 1382، ص869.
2. نمل: 38.
3. نمل: 39.
4. نمل: 40.
5. بر اساس روایتی از امام حسن عسکری (علیه السلام). کلینى، محمد بن یعقوب، أصول الکافی، ترجمه مصطفوى - تهران، چاپ: اول، 1369 ش. ج‏1 ؛ ص334.
6. همان.
7. اخبار بسیاری درباره ی استراق سمع جنّیان از آسمان وجود دارد؛ از آن جمله سخن مختصر امام کاظم(علیه السلام) است که فرمودند: «شیاطین قبل از بعثت پیامبر اکرم- صلّى اللَّه علیه و آله- به آسمان‏ مى‏رفتند و استراق‏ سمع مى‏کردند. وقتى رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله- مبعوث شد، منع شدند و کهانت و سحر باطل شد.» (قطب الدین راوندى، سعید بن هبة الله، جلوه‏هاى اعجاز معصومین علیهم السلام - ایران ؛ قم، چاپ: دوم، 1378، ص 88.)
8. روایتی از امام حسن عسکری (علیه السلام). کلینى، محمد بن یعقوب، أصول الکافی، همان.
9. ابن بابویه، محمد بن على، کمال الدین / ترجمه پهلوان - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1380، ج‏1 ؛ ص312.


ویدیو مرتبط :
اسم اعظم خدا