حکایت/ از 20 تو تا 10 من!


خراسان/ دوستی می‌گفت روزی جوانی دفتر شعرش را پیش ناشری می‌برد و می‌گوید: «این را چاپ کن!» ناشر می‌گوید: «نه چاپ نمی‌کنیم!» جوان می‌پرسد: «پس چرا دفتر شعر فلانی را چاپ می‌کنی؟» ناشر می‌گوید: «برای این‌که او فلانی است!» جوان می‌گوید: «من که بهتر از او شعر گفته‌ام!» ناشر می‌گوید: «درست است اما فلانی نیستی!» یاد یکی دیگر از دوستان افتادم. می‌گفت: «زمانی که محصل بودیم، انشای یکی از همکلاسی‌هایمان را ما می‌نوشتیم، اما او همیشه 20 می‌گرفت و ما بیشتر از 10 نمی‌گرفتیم، با این‌که برای خودمان بیشتر مایه می‌گذاشتیم!»
برگرفته از کتاب «حالا حکایت ماست» اثر عمران صلاحی

با کانال تلگرامی آخرین خبر همراه شوید telegram.me/akharinkhabar


ویدیو مرتبط :
حکایت 20 استاد قرائتی