سلامت


2 دقیقه پیش

لیپوماتیک

لیپوماتیک به عنوان یک روش مناسب برای لاغری موضعی شکم، پهلو، ران و اطراف ران ، ناحیه پشت، غبغب و بازو شناخته می شود ، لیپوماتیک در واقع یک دستگاه قدرتمند و هوشمند است که ...
2 دقیقه پیش

با شجاعت پایان همکاری منفعلانه نظام پزشکی با وزارت بهداشت را اعلام کنید

سلامت نیوز:رییس نظام پزشکی‌ مازندران با ارسال نامه ای به علیرضا زالی رئیس کل نظام پزشکی طرح تحول سلامت را همانند طرح مسکن مهر و پرداخت یارانه عمومی دانست و با تاکید بر ...



مدیریت نادرست آفت جان جنگل


سلامت نیوز: جنگل‌های هیركانی در شمال ایران، ‌تنها جنگل‌هایی نیستند كه مدت‌هاست در حال از بین رفتن و تمام شدن‌اند. جنگل‌های زاگرسی یا همان بلوط‌های در حال خشكیدن كه چند سال است در حال احیا شدن‌اند و احیا نمی‌شوند، ‌هم در همان مساحت اندكی كه به ١٠ درصد هم نمی‌رسد، در كنار دیگر پهنه‌های جنگلی باقیمانده سال‌ها، ‌در حال از بین رفتن‌اند. آتش سوزی و تجاوز به حریم جنگل و جنگل خواری هم كه داستان جدیدی است كه هر ساله بخش وسیعی از جنگل‌ها چه تحت حفاظت و چه عرصه‌های معمولی را در كام خود می‌بلعد.مدیریت ازدست‌رفته منابع طبیعی، ‌مساله‌ای جدید نیست. آنقدر چشم روی منابع خدادادی چون جنگل و مرتع بسته‌ایم كه برای ساختن و بازسازی این مدیریت، ‌باید همه‌چیز را شاید از نو دید و ساخت و تعریف كرد.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اعتماد، درخت‌های سربه فلك كشیده‌ای‌اند كه نمی‌گذارند نور آفتاب به زمین برسد. انبوه و متراكم، درهم‌تنیده، ‌ایستاده‌اند كنار هم. برای دیدن‌شان باید سر به آسمان گرفت. باقیمانده جنگل‌های كهنی‌اند كه سال‌ها و قرن‌ها در این سرزمین خنك مرطوب، ‌جا داشتند و زندگی كردند. طرح بهره‌برداری از جنگل، ‌سدسازی‌ها، ‌جاده‌سازی‌ها، ‌كارخانه‌های چوب و كاغذ، خریداران، ‌فروشندگان و دلالان چوب، ‌همه اینها اگر بگذارند و رخصت بدهند، ‌اثری از جنگل‌های هیركانی روی این قسمت از زمین می‌ماند. بهره‌برداری كه متوقف نمی‌شود، ‌ترمز ساخت وساز هم در كشوری در حال توسعه كه محال است كشیده شود. سد و جاده هم كه نمادهای همین توسعه ناپایدارند و باید در جهت آبادانی مملكت ساخته شوند و آنچه با اره‌های برقی از كمر قطع می‌شود و متعلق به اجداد كره زمین است و جزو نخستین زیستمندان این نقطه از كره زمین‌اند، ‌كمترین اهمیت را دارند.

بهره‌برداران جنگل در ایران، ‌به تمام شدن ذخایر فكر نمی‌كنند. به از دست رفتن منابع عظیمی كه در حال از بین رفتند، نمی‌اندیشند. تنها كاری كه می‌كنند بهره‌برداری برای امروز است، ‌فردایی انگار در كار نیست كه فكری برایش بشود. جنگل‌های هیركانی در شمال ایران، ‌تنها جنگل‌هایی نیستند كه مدت‌هاست در حال از بین رفتن و تمام شدن‌اند. جنگل‌های زاگرسی یا همان بلوط‌های در حال خشكیدن كه چند سال است در حال احیا شدن‌اند و احیا نمی‌شوند، ‌هم در همان مساحت اندكی كه به ١٠ درصد هم نمی‌رسد، در كنار دیگر پهنه‌های جنگلی باقیمانده سال‌ها، ‌در حال از بین رفتن‌اند. آتش سوزی و تجاوز به حریم جنگل و جنگل خواری هم كه داستان جدیدی است كه هر ساله بخش وسیعی از جنگل‌ها چه تحت حفاظت و چه عرصه‌های معمولی را در كام خود می‌بلعد.مدیریت ازدست‌رفته منابع طبیعی، ‌مساله‌ای جدید نیست. آنقدر چشم روی منابع خدادادی چون جنگل و مرتع بسته‌ایم كه برای ساختن و بازسازی این مدیریت، ‌باید همه‌چیز را شاید از نو دید و ساخت و تعریف كرد.

دكتر محمدطاهر نظامی، معاون و مدیركل سابق سازمان جنگل‌ها و مراتع كشور و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد كرج. او درس جنگل را در فرانسه خوانده و با نگاهی منتقدانه، مدیریت ضعیف جنگل و مرتع كشور را می‌نگرد. معتقد است اگر تخصص مدیران و نگاه حفاظت‌گونه‌شان به مرتع و جنگل از بین برود، جایی برای حمایت از این سازمان باقی نمی‌ماند. در گفت‌وگویی كه با «اعتماد» داشته، ‌از نواقص این سازمان عریض و طویل می‌گوید.

از طرح تنفس جنگل‌ها شروع كنیم، ‌این طرح در مجلس در وضعیت بلاتكلیفی ماند. مخالفان طرح اعلام می‌كنند كه ما باید بهره‌برداری‌ها از جنگل را به روال قبل داشته باشیم و موافقان معتقدند باید بهره‌برداری از جنگل‌های شمال را برای مدتی متوقف كنیم. از نگاه شما، ارزش جنگل‌های هیركانی آنقدر نیست كه بهره‌برداری از آنها را برای مدتی متوقف كنیم؟در موضوع تنفس جنگل‌ها و قطع بهره‌برداری، موافق این نظریه نیستم. جنگل، یك منبع سرمایه‌زاست، یك منبع تجدیدشونده است. هر جنگلی، مخصوصا جنگل‌های حوزه هیركانی، مخصوصا حوزه گیلان، مازندران و غرب گرگان. جنگل‌های‌مان هنوز توان تولیدی دارند، رشد سالانه مناسبی دارند. به هر صورت بخشی از این تولید باید هر سال برای بهره‌برداری درنظر گرفته شود و در حد پتانسیل، بتوانیم بهره‌برداری داشته باشیم. بنابراین، می‌توان به جنگل به عنوان یك منبع تولید چوب نگاه كرد و مدیریت‌ها را به این زمینه سوق داد. توقف بهره‌برداری به هیچ‌وجه صلاح نیست، به ویژه اگر مصوبات طرح‌های جنگل‌داری را با مدیریت و نظارت مستمر و جدی اجرا كنیم.

بحث قدمت گونه‌ها چه می‌شود؟ یعنی این گونه‌ها دایم می‌توانند خودشان را تولید كنند؟در منابع طبیعی برای منابع تجدیدپذیر تعریفی داریم، اینها منابعی‌اند كه هرساله خودشان را تولید می‌كنند و رشد و نمو دارند. جنگل یك رشدی دارد و هر هكتار ٢ تا ٣ مترمكعب رشد سالانه دارد. این تولید را می‌توانیم هر سال با یك برنامه‌ریزی و طراحی درست علمی و نظارت دقیق بر اجرا، به نفع مملكت برداشت و وارد بازار مصرف بكنیم.

می‌توانید بگویید حداقل و حداكثر چه مقدار می‌توان از جنگل‌های هیركانی بهره‌برداری كرد؟بهتر است در خصوص مقدارش اظهارنظر نكنم، چون وضعیت جنگل‌ها، فوق‌العاده نابسامان است، آنهم به دلیل ضعف مدیریت بعضا بدون تخصص و تجربه. در هر صورت، بخشی از تولید سالانه هر جنگل را می‌توان با مدیریت و نظارت صحیح برداشت كرد. بهره‌برداری‌ها بخشی- خصوصی و بخشی- دولتی شده، در اجرای این طرح‌های جنگل‌داری بایستی نظارت قوی داشته باشیم، ‌اینكه چقدر سالانه برداشت می‌شود و چقدر جای‌شان جنگل‌كاری و بازكاشت می‌شود یا اینكه بهره‌برداری و روش‌های جاده‌سازی و خروج چوب از جنگل و زمان و فصل مناسب آن كدام است می‌تواند كارساز باشد.

شما معتقدید اوضاع جنگل‌های ما نابسامان است. این نابسامانی تا كجا پیش رفته؟ چقدر خطر بیخ گوش جنگل‌های شمال كشور است؟خطر فقط بیخ گوش جنگل‌های شمال كشور نیست، جنگل‌های خارج از حوزه شمال ما هم وضع بهتری ندارد. علاوه بر جنگل‌های حوزه دریای مازندران كه به هیركانی معروفند، یك حوزه جنگلی زاگرس داریم؛ با گونه غالب بلوط غرب ایران. جنگل‌های ارسباران را داریم كه ساختار گونه‌ای آن شبیه حوزه هیركانی است. جنگل‌های مناطق بیابانی و كویری را داریم، جنگل‌های نیمه‌گرمسیری را در سواحل جنوبی كشور داریم. كلا وضعیت بهره‌برداری حفاظت و نگهداری این جنگل‌ها با بحران روبه‌روست. این بحران مقداری ریشه در مسائل اجتماعی، اقتصادی دارد. بیكاری، افزایش بی‌رویه جمعیت، كه به فشار‌های اقتصادی اجتماعی اضافه می‌شود. ضعف مدیریت هم وقتی كنارش قرار بگیرد، نتیجه‌اش این می‌شود كه جنگل‌های ما در وضعیت نابسامانی از لحاظ كمی و كیفی قرار گیرد. جنگل‌های حوزه دریای مازندران و هیركانی، علاوه بر اینكه ارزش تجارتی و كالایی و سودآوری دارد، میراث‌های ژنتیكی ما است. گونه‌هایی داریم كه در طول اعصار گذشته در گوشه‌های دیگر جهان از بین رفتند و منقرض شده‌اند، مثل گونه شمشاد، انجیلی، لیلكی. ‌اینها در دنیا كمیاب شده‌اند، متاسفانه در ایران هم در حال انقراضند. مخصوصا جنگل‌های جلگه‌ای ما كه متاسفانه به طور كلی از جلگه‌ها رخت بربستند. اینها ارزش‌های ژنتیكی داشتند و درواقع میراث‌های ژنتیكی ما و بخشی از میراث جهانی هستند، وقتی كه جنگل‌ها (یا به صورت عام پوشش گیاهی) از بین برود، طبق اصل مسلم اكولوژیكی جانوران ریز و درشت هم منقرض می‌شوند مانند ببر مازندران، یوزپلنگ ایرانی، آهو، گوزن، خرس سیاه، ‌قرقاول، ‌سار، ‌سینه سرخ و انواع آبزیان از جمله ماهی آزاد، ماهی سفید و... كه یا منقرض شده‌اند یا روبه انقراضند. علت این سیر قهقهرایی و انقراض گونه‌های نادر حیوانی علاوه بر شكار و صید بی‌رویه، تخریب و از بین رفتن زیستگاه‌ها و آشیانه‌های اكولوژیكی آنها خواهد بود.با توجه به شرایط موجود صحبت كنیم. گفتید با طرح تنفس موافق نیستید، اما شرایط مدیریتی به شكلی بوده كه در مناطق مختلف شاهد از بین رفتن خیلی از گونه‌ها هستیم. فكر نمی‌كنید اجرای طرح ١٠ ساله تنفس یا اجرای محدودیت بهره‌برداری برای زمان محدودی باعث شود این گونه‌ها به حال اول خود بازگردند؟من همچنان با طرح تنفس موافق نیستم. می‌دانم كه این طرح اگر هم تصویب و اعلام شود، در اجرا موفق نخواهد شدو ممكن است باعث تشدید قاچاق و تجاوز به حریم جنگل و حتی فساد شود ضمن احترام به همه كارگزاران زحمتكش و دلسوز عرصه‌های منابع طبیعی و محیط زیست و با درود به روان پاك جنگل‌بانان و محیط‌بانان شهید راه وظیفه و خدمت، برمی‌گردم به ضعف مدیریت و مدیریت غیرمتخصص و غیرمجرب. در ٥٠ سال اخیر بارها ساختار سازمان جنگل‌ها دچار تغییرات شده، ٥٠ تا ٥٥ درصد جنگل‌های ما از لحاظ سطحی در ٥٠ سال اخیر، كاهش سطحی داشتند. كاهش سطح، ‌همان كاهش كمی است كه به دنبال آن، كاهش كیفی هم داریم. یعنی گونه‌های ناب و مرغوب كه میراث‌های ژنتیكی ما محسوب می‌شوند، در سطح ملی و به تعبیری در سطح جهانی نایاب شده‌اند. جنگل‌های جلگه‌ای ما دارای گونه‌های مرغوبی بودند كه به آنها جنگل‌های شاخه زاد می‌گفتند، كه هم با بذر و هم با جست زادآوری می‌كردند كه متاسفانه در ٥٠، ٦٠ سال اخیر تبدیل به ویلا، چای باغ و كشتزار كیوی و مركبات شده‌اند.

منظورتان از ضعف مدیریت این است كه سازمان متولی نمی‌تواند جلوی بهره‌برداری بی‌رویه را بگیرد؟بله درست است، ‌گردنه حیران را ندیدید؟ گردنه اسالم را نشنیدید؟ اینها بهترین مناطق رویشگاهی برخی گونه‌های مرغوب ما بودند. علاوه بر گونه‌های جنگلی، جنگل مثمر فندق داشتیم. من وقتی به عنوان كارشناس آنجا را دیدم، واقعا گریه كردم. گرچه بخشی از ویلاها را تخریب هم كردند، اما تخریب چه فایده‌ای دارد؟ كسی كه تجاوز كرده، ساخته، سرمایه این مملكت را ازبین برده. قبل از اینكه تجاوز بشود باید دستگاه مسوول وظیفه‌اش را انجام می‌داد كه نداده. زد و بندها و اعمال نفوذها باعث شده طبیعت در آن منطقه از بین برود. آْخرین خبری كه دارم این است كه چند تا كومه كوچك كه متعلق به بومی‌ها و محلی‌ها بوده را ویران كردند، اما ویلاهای آنچنانی با تاسیسات عظیم و بزرگ هنوز سرجای‌شان هستند و خار چشم جنگل بانان و محیط بانان و عاشقان حفظ طبیعت ایران شده‌اند.

علت ضعف مدیریت را در چه می‌بینید؟ یكپارچه نبودن مدیریت یا موازی كار كردن سازمان‌ها باهم؟با كمال تاسف و تواضع عرض می‌كنم كار دست كاردان نیست. بعد از انقلاب تا سال ٧٤ كه من در سازمان جنگل‌ها بودم، بعد از آن و هنوز فقط یك رییس سازمان كه معاون وزیر بوده، درس تخصصی جنگل خوانده بود. كاری نداریم كه ضعیف بود یا قوی، درواقع نیمه متخصص بود. بعد از آن، هیچ‌وقت مهندس جنگل و منابع طبیعی را در راس سازمان نمی‌بینید. همین حالا اقلا بالای ٨٠ درصد مدیركل‌های میانی سازمان جنگل‌ها درس تخصصی جنگل نخوانده‌اند، كار كارشناسی نكرده‌اند. سابق، رسم بر این بود كه یك مهندس جوان ضمن اینكه متخصص رشته مربوطه بود، از سطوح پایین شروع می‌كرد تا می‌رسید به سطوح بالا. من سال ٤٠، مهندسی جنگل از دانشگاه تهران گرفتم، ‌از آن زمان به مدت ٦، ٧ سال در استان گیلان به عنوان كارشناس رییس گروه فنی كار كردم، بعد برای گرفتن دكترا به فرانسه رفتم و وقتی برگشتم، از معاونت مدیركل شروع كردم. بعد از آن مدیركل، قائم‌‌مقام سازمان، معاون سازمان شدم. مدتی هم عضو هیات‌مدیره چوب و كاغذ گیلان (چوكا) بودم، كارخانه‌ای كه شاهد بودم چگونه از برنامه‌ریزی‌ای كه برایش شده بود منحرف و تبدیل شد به عامل تخریب جنگل‌ها.

شما معتقد به تخصص‌گرایی محض هستید، ‌مدیران زیادی داشتیم كه توان مدیریتی‌شان باعث دگرگونی در سازمان متبوع‌شان شده، ‌چقدر به این تفكر اعتقاد دارید؟كمتر به این موضوع اعتقاد دارم، مگر اینكه اقلا مدیران و معاونان رییس سازمان، متخصص و دارای تجربه اجرایی در امر مربوطه باشند. در بهترین حالت این است كه خود رییس سازمان هم فردی آگاه و متخصص با معلومات عمومی باشد، در حالت دوم معاونش باید در این درجه باشد. كسی كه یك روز به جنگل نرفته، كسی كه ممكن است گونه مثمر و غیرمثمر را از هم تشخیص ندهد، چگونه می‌تواند بر عرصه‌های حساس منابع طبیعی كشور مدیریت كند.

وقتی بحث جنگل‌های هیركانی مطرح می‌شود، تصور این است كه این جنگل‌ها باقیمانده از دوران تاریخی‌اند و با توجه به اینكه درصد كمی از آنها مانده، كاشتن گونه‌های جدید به جای گونه‌های از بین رفته، ‌دردی از جنگل نداشته را درمان نمی‌كند.بله، ‌جنگل‌های هیركانی، ‌در تركیه، ایران و بخشی از شرق اروپاست. تعبیر شما درست است، در واردكردن گونه‌های جدید باید مسائل اكولوژیكی جنگل‌داری وسرشت گونه‌ها، سازگاری و عدم سازگاری آنها با اجرای طرح‌های پایلوت تایید شود، كسی كه برنده مزایده می‌شود، باید هر سال مقداری جنگل كاری كند. ما ضایعات وارد كردن بدون پژوهش و مطالعه بعضی گونه‌ها به ویژه سوزنی برگان را در دهه‌های اخیر در جنگل‌های حوزه دریای مازندران تجربه كرده‌ایم. اگر این كار را هم بكنند ارزشمند تلقی نمی‌شود.چرا، ولی باید سعی كرد از گونه‌های بومی برای جنگل كاری استفاده شود.

پس با این تفاسیر چرا با طرح تنفس مخالفید؟ با این رویه كه در آینده‌ای نزدیك، ‌چیزی از جنگل‌های ارزشمند شمال باقی نمی‌ماند.اگر جنگل‌كاری طبق برنامه پیش رود و از همان‌گونه‌هایی كه برداشت شده، كاشته شود، صددرصد می‌تواند جانشین گونه‌هایی با رشد طبیعی باشند. یكی از بحث‌ها این است كه چه گونه‌هایی را وارد كنیم. جنگل‌های ما پهن برگند و گونه‌های پهن برگی چون راش، مازو، نارون، نمدار را داریم. ما در سال‌های اخیر بسیاری از گونه‌های سوزنی برگ مثل كاج جنگلی، نراد را وارد جنگل‌های پهن برگ كردیم. از ٥٠ سال پیش، شروع به وارد كردن گونه‌های سوزنی برگ كردیم، چون خوراك كارخانه‌های چوب و كاغذ، از چوب‌های نرم باید باشد، چوب‌های نرم هم مال سوزنی برگ‌ها هستند. این تغییر ساختار، باعث شده گونه‌های سوزنی برگ كه گونه‌های اسیدی پسند هستند و رزین و صمغ دارند، صمغ برگ‌های‌شان خاك را اسیدی كند. یكی از مشكلات جنگل‌های ما این است كه همان سوزنی برگ‌هایی كه كاشتند، دارد خاك جنگل‌های ما را از نظر اكولوژیكی و زیست‌محیطی تغییر كیفیت می‌دهد. تغیر اسیدیته خاك روی گونه‌ها تاثیر می‌گذارد و عرصه بر گونه‌های بومی پهن برگ تنگ می‌شود.

الان كه می‌دانیم با ورود این‌گونه‌ها چه اتفاقی برای جنگل افتاده، ورود سوزنی برگ‌ها متوقف نمی‌شود؟وقتی می‌گویم مدیریت مشكل دارد، همین است. هنوز هم بعضی از این‌گونه‌ها كاشته می‌شوند. به جنگل به چشم بهره‌برداری صرف نگاه می‌كنند، تجاوز‌ها زیاد شده، آشكارا جلوی چشم همه جنگل ابر سمنان، گردنه حیران، اتوبان، ویلا و جاده می‌شود. پشت كاخ رامسر بزرگ‌ترین ویلاها و باغات وسیع ایجاد می‌شود. می‌خواهم این سوال را بكنم كه كسی در این دستگاه منابع طبیعی و جنگل‌ها نیست كه بپرسد شما كجا بودید كه ویلاهای گردنه حیران ساخته شد؟ كجا بودید كه در گردنه اسالم این اتفاقات افتاده. جنگل‌های جلگه‌ای ما از بین رفت. الان برنجزارهای ما دارد تبدیل به كیوی زار می‌شود. هیچ برنامه‌ای در سطح ملی نداریم. الان سازمان برنامه بودجه كه معمولا برنامه‌ریز مملكت است در بخش‌های عمرانی، تولیدی، آموزشی، فرهنگی و... باید طبق عرف كه این سازمان، مركز تصمیم‌گیری و اتاق فكر در سطح ملی محسوب می‌شود، بر این مسائل نظارت كند. اخیرا كویرخواری و دریاخواری هم رواج یافته و بر مشكلات اضافه شده است. همه به دست عده‌ای خاص افتاده. ازبین رفتن تمام آن منابع و ثروت ملی مان را اگر از نگاه زیست محیطی نگاه كنیم، شروع یك مرگ تدریجی برای آیندگان است. جنگل‌های بیابانی و ‌كویری ما ذخایر ارزشمند ژنتیكی بودند كه دارند به تاراج می‌روند. البته در مناطق بیابانی و كویری طرحی داریم به نام تثبیت شن‌های روان و بیابان زدایی كه از حدود ٥٠ سال پیش شروع شده كه خصلت مردمی داشت، درواقع توسط خود روستاییان و كویرنشینان حفظ می‌شد. ولی آنچه از روند مدیریت، حفاظت و نگهداری می‌بینم، متاسفانه جز در معرض تهدید و تجاوز بودن این منابع چیزی نیست. در كویر، ‌از گونه‌ای كه جزو سخت چوب‌هاست، زغال مقاوم و مرغوب تهیه می‌شود. جنگل بان و قرق بان هم اگر باشد، كه كم هستند، ‌راه و تجهیزاتی نیست. مثلا با یك موتور باید با قاچاق چی مسلح مقابله كند، چگونه می‌تواند از طبیعت محافظت كند. جنگل‌بانان و محیط‌بانان ما توسط متخلفان سر بریده می‌شوند و هدف گلوله قرار می‌گیرند.

غیر از ضعف مدیریت سازمانی و كم بودن محیط‌بانان، ‌فرهنگ‌سازی و آموزش مردمی چقدر می‌تواند نقش داشته باشد؟آموزش خیلی مهم است. در وزارت كشاورزی تشكیلاتی داشتیم به نام سازمان آموزش و ترویج. در یك مقطعی خیلی خوب كار كردند. من خودم سال‌های سال در شبكه‌های مختلف صدا و سیما در این خصوص حرف می‌زدم. آموزش روستاییان خیلی موثر است، اخیرا كمتر می‌بینم كه این برنامه‌ها باشد. برنامه‌های برزگر و روستا در صدا پخش می‌شد كه الان كمرنگ شده. من باید به صراحت بگویم عرصه منابع طبیعی با بحران مدیریت و كم‌توجهی دست به گریبان است.بحث فرسایش خاك هم در این میان نقش كمرنگی ندارد. نكته در این است كه ما در این زمینه درمیان رتبه‌های اول دنیاییم.طبق آماری كه خواندم، سالی یك میلیون هكتار دارد به بیابان‌های ما اضافه می‌شود. زمانی ٣٠ درصد سرزمین ملی ما یا ٢٩ میلیون هكتار مناطق بیابانی داشتیم كه الان به بیش از این رسیده. روند كویرزایی و بیابان‌زایی در مملكت ما دارد بیداد می‌كند. البته این دو مقوله باهم تفاوت دارند. بیابان یك تعریف اقلیمی دارد. همه مناطقی كه متوسط بارش‌شان زیر ٢٠٠ میلی متر باشد، بیابانی‌اند. كویر تعریف دیگری دارد. در مناطق بیابانی و خشك، چاله‌هایی هستند كه بارش‌ها یا جریان‌های سطحی در آن چاله‌ها می‌ریزند و معمولا اشباع شده از املاح گچ، نمك، سدیم و منیزیم‌اند كه باعث شوری و قلیایی شدن می‌شود. ما در سال‌های گذشته به دلیل كارهای خوبی كه در زمینه بیابان‌زدایی انجام داده بودیم جزو ٥ كشور موفق دنیا بودیم. یونپ ما را به رسمیت شناخته بود. در سال‌های دهه ٤٠ تا ٥٥، ما به خیلی از كشورها چون عراق و اردن خدمات می‌دادیم، كمك می‌كردیم، كارشناس می‌فرستادیم. الان آمار جدید ندارم، اما مجموعه برداشت‌ها و اطلاعاتی كه دارم این است كه مراتع دارند از بین می‌روند، گردنه حیران پوشش را از دست داده، ‌درجنگل ابر می‌خواهند اتوبان بزنند، در جنگل گلستان بزرگراه می‌زنند، شكارچی‌ها هنوز هم علنی و آشكار سالی چندمرتبه پارك طبیعی گلستان را آتش می‌زنند تا گوزن و آهو شكار كنند. شاید بازدارنده نبودن مجازات‌ها هم دلیل دیگری بر ادامه این روند باشد.بله، ‌مجازات‌ها بازدارنده نیست. در محاكم اكثرا برخوردها احساسی است و اغماض‌ها و خیلی از ملاحظات متاسفانه اكثرا به ضرر سازمان ختم می‌شود.كسی كه شكارچی گونه‌های حفاظت شده است، ‌مستضعف و فقیر نیست و برای گذران زندگی این كار را نمی‌كند.من هم همین را می‌گویم. بحران مدیریت داریم. در سازمان جنگل‌ها، شورایی داریم به نام شورای عالی جنگل، مرتع و خاك كه مغز متفكر سازمان است. همه كارهای علمی و طرح‌ها باید آنجا تصویب شوند، استراتژی می‌دهد، تاكتیك می‌دهد، برنامه می‌دهد. تا زمان پیروزی انقلاب و تا دهه ٦٠ هم خوشبختانه این‌طور بود كه كسی عضو آن شورا می‌شد كه از پایین‌ترین سطح كارشناسی شروع می‌كرد. قبلش باید در بیابان‌ها، جنگل‌ها و مراتع كار می‌كرد و سلسله مراتب را تا مدیریت استانی طی می‌كرد. الان تردید دارم كه این رویه پسندیده اجرا می‌شود یا نه.

با بحث ادغام سازمان جنگل‌ها و محیط زیست چقدر موافقید؟این دو سازمان، ‌در ٨٠ درصد اهداف و مسوولیت‌ها مشتركند. در یك مقطعی، در سال ٤٦ وزارت كشاورزی وقت، به چهار وزارتخانه تقسیم شد. یكی از آنها وزارت منابع طبیعی بود كه متشكل بود از سازمان حفاظت محیط زیست، سازمان جنگل‌ها و مراتع، سازمان شكاربانی و سازمان شیلات كه زیر چتر منابع طبیعی بودند. در راس این تشكیلات یك وزیری را گذاشتند كه متخصص این كار بود. من خودم در دانشكده منابع طبیعی دانشجو بودم، ایشان به ما درس ترویج می‌داد. آن تشكیلات چهار سال خوب كار كرد، طرح‌های ملی را تعریف كرد، وزارت تشكیل داد، مجلات تخصصی را راه انداخت. متاسفانه در آن زمان هم طمعكاران بودند، بخشی از جنگل‌های جلگه‌ای را در قالب‌های ١٠ هكتاری تقسیم كردند و به بانفود‌ها دادند، تیمسارها، استانداران، وزرای بازنشسته. آن نخستین خطا بود. به دلیل همان كار، تصمیم غلط گرفتند و به جای اینكه سیاست را تغییر دهند، وزارتخانه را اواخر ٤٩ منحل كردند و از دلش سازمان جنگل‌ها و مراتع بیرون آمد. بعد از انقلاب هم خیلی‌ها تلاش كردند كه این ١٠ هكتاری‌ها را پس بگیرند كه نشد. دخل و تصرف‌های زیادی شده بود، ولی باز می‌شد بخشی از این ده هكتاری‌ها را پس گرفت. اما دست‌هایی در كارآمد و آن سیاست هم كنار رفت. الان می‌توانم بگویم چیزی به نام جنگل‌های جلگه‌ای نداریم. مساله مهم دیگر فرسایش است، وقتی جنگل‌ها، مراتع و پوشش گیاهی از بین رفتند، پدیده‌ای به نام فرسایش خاك پیش می‌آید كه بزرگ‌ترین نرخ فرسایش را در دنیا ما داریم. فرسایش هم آبی و هم بادی است. فرسایش آبی نتایجی دارد كه خاك‌ها وقتی با سیلاب شسته می‌شوند و مانعی به نام پوشش گیاهی وجود ندارد، ‌وارد سدها می‌شوند. یكی از عوارضش پرشدن مخازن سدهای‌مان است. الان حداقل ٦٠ درصد دریاچه سد سفیدرود ما از رسوبات پر شده است.كه لایروبی هم نمی‌شود.

اگر هم می‌شود، لایروبی غلط می‌شود. دریچه‌ها را باز می‌كنند، بخشی از گل و لای با فشار آب تخلیه و در حاشیه‌ها می‌نشیند تا روستایی‌ها از میان گل و لای ماهی مرده بردارند. ما فقط ماهی را می‌بینیم. یك متخصص میكروبیولوژی خاك، میلیاردها موجود زنده دیگر را هم می‌بیند كه در چرخه حیات نقش دارند. به این ترتیب، چرخه معیوب می‌شود. وقتی افكار عمومی متوجه این خطا شد، ‌دیگر سال‌هاست كه وزارت نیرو مهر سكوت بر لب زده. كسی دیگر جرات ندارد بگوید در بهار و پاییز، این همه بچه ماهی در میان تل‌های گل و لای خفه شدند و مردند. از سویی دیگر، ‌تاسیسات سد آسیب و سایش می‌بیند، هر سدی علاوه بر ذخیره آب تاسیسات برق آبی دارد. ورود رسوبات به سد باعث می‌شود دستگاه‌ها فرسوده و عاطل می‌شوند و همه در این چرخه معیوب آسیب می‌بینند.


ویدیو مرتبط :
مدیریت نوین جنگل