شعر طنز/ خانم رؤیا کابوسی!


شعر طنز/ خانم رؤیا کابوسی!خراسان/ یک نفر مانند من خوشحال بود
در امور تنبلی فعال بود!
خواب تا عصر و ددر تا نیمه‌شب
عمر من عمری بر این منوال بود!
بعد یک هفته شدیم از هم جدا
چون عیالم عشق «استقلال» بود!
دربیِ قبلی تساوی گشت و بعد
بین ما شش! ساعتی جنجال بود!
سمت من بشقاب و قاشق پرت کرد
ضرب‌دستش عینهو «نادال» بود!
باورش سخت است اما پرت کرد
هرچه را در داخل یخچال بود!
زنگ می‌زد هی به خطِّ خواهرش
گوشی او روز و شب اشغال بود!
یا حواسش بود توی فیسبوک
یا سرش در داخل کانال بود!
او چو رستم! بود و من هم رخش او
مادرش هم این وسط چون «زال» بود!
بود شب‌ها مادرش کابوس من
بر لبم از این جهت تبخال بود!
زنگِ در خورد و پریدم من ز خواب
حیف رؤیایم چو سیب کال بود!

امیرحسین خوش‌حال


منبع: خراسان


ویدیو مرتبط :
پنج شعر در حضور رهبر در یک کلیپ (شعر طنز- شعر خوانی)