سلامت
2 دقیقه پیش | لیپوماتیکلیپوماتیک به عنوان یک روش مناسب برای لاغری موضعی شکم، پهلو، ران و اطراف ران ، ناحیه پشت، غبغب و بازو شناخته می شود ، لیپوماتیک در واقع یک دستگاه قدرتمند و هوشمند است که ... |
2 دقیقه پیش | با شجاعت پایان همکاری منفعلانه نظام پزشکی با وزارت بهداشت را اعلام کنیدسلامت نیوز:رییس نظام پزشکی مازندران با ارسال نامه ای به علیرضا زالی رئیس کل نظام پزشکی طرح تحول سلامت را همانند طرح مسکن مهر و پرداخت یارانه عمومی دانست و با تاکید بر ... |
معمای جسد بیسر زن
سلامت نیوز: هیچ كس مرد را ندیده. قاتل چاقو را پشت گردن زن و پسربچه گذاشته. عمق ضربههای چاقو گردن زن را از تنش جدا كرد و مرد قاتل را بیجان كرد، آنقدر كه قدرت ضربههایش نتوانسته گردن پسربچه را بشكافد و زنده مانده است. اینها گزارش پلیس و حرفهای اهالی خیابان ثارالله در نزدیكی میدان امام حسین است. كسی هنوز نمیداند زن و بچه با مرد قاتل چه نسبتی داشتهاند، تنها موضوع مشخص شده این است كه این سه نفر چند روزی بوده كه در این خانه مهمان بودهاند و البته بدون حضور كسی كه خانه را اجاره كرده بود. مرد صاحبخانه نخستین كسی بود كه بعد از فرار قاتل با جسد زنی رو به رو شد و با صدای هراسان از خانه بیرون آمد و از همسایه خواست تا برای دیدن جنازه همراهش بروند.
قتل در زیرزمینبه گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اعتماد، خانهای كه قتل در آن اتفاق افتاده سه تا در ورودی دارد. یكی برای آرایشگاه زنانه كه به رنگ صورتی است، یكی برای انبار و یكی برای زیرزمین كه قتل در آن اتفاق افتاده. پلیس دری را كه به زیرزمین باز میشود با كاغذ پلمب كرده است. مردی میانسال از یكی از درهای خانه بیرون میآید. ما را كه میبیند خودش را به ندیدن میزند و با میز نئوپانی تكه تكه شده راهش در خانه را محكم به هم میكوبد و میرود. آرایشگری كه یك تكه از این خانه سه قسمتی را اجاره كرده تابلوی آرایشگاهش را از دیوار بیرون خانه برداشته تا تصویرش میان عكسهایی كه از در ورودی برداشته میشود نیفتد. پیرزنی كه چادر مشكی براق پوشیده وارد كوچه میشود و سرراست جلوی در خانه زن میایستد. كاغذ پلمب پلیس را میبیند و زیر لب نچ نچ میكند. «رفته بودم مغازه فامیلمون بهم گفت اینجا یه زنرو كشتن.» لبش را میگزد و با دست به صورتش میزند: «اینجا؟ تو این خونه سر زنه رو بریدن.»اهالی محل میگویند: پسر قهوه چی كه مغازهاش رو به روی كوچه خانه زن است ماجرا را میداند.
روایت پسرك قهوه چی از جنازه پیچیده در پتونزدیك ظهر است و قهوهخانه كوچك و قدیمی كم كم شلوغ میشود. پرده مشمایی مغازه دیزی فروشی كه كنار میرود بوی املت و دیزی و چای تازه دم، جای دود و دم خیابان را میگیرد. نانهای بربری تكه تكه شده را مرتب و منظم روی میز گذاشتهاند. یكی از سه پسر ماهیتابههای كوچك پر از املت را روی میز مشتریها میگذارد. همین كه اسم زن كشته شده میآید مردها با هیجان همدیگر را تماشا میكنند، اما كسی چیزی نمیگوید. پسرك پشت دخل هم چشمهایش را گرد میكند و میخندد: « والا من آن زن را ندیده بودم. همه میگویند كه در این خانه مهمان بوده اما این طور نبود. مردی او را با خودش به این خانه آورده بود. در این دو، سه روز پسربچه هشت سالهاش صبح و شب به اینجا میآمد، غذا میگرفت و برای مادرش میبرد. اول آمد و پرسید كه عمو املت چند تومان است. گفتم چهارتومان بعد به خانه رفت و پول آورد و ظرف املت را برد. ظهرها ظرف املت شب را میآورد و دیزی میبرد و شبها ظرف دیزی را میآورد و املت میبرد. پلیس از صبح تا شب اینجا بود. همه همراه اهالی محل ایستادند به تماشای كروكی كشیدن پلیس.» این را كه میگوید مردهای توی قهوهخانه شروع میكنند به خندیدن. آنها كه غذایشان را خوردهاند منتظر رسیدن استكانهای چای هستند.
پسرك قهوهچی تند استكان چای را روی میز میگذارد و میگوید: «من حاضرم به شما قول بدهم كه هیچ كدام از اهالی این محل زن را ندیدهاند. در این چند روزی كه زن در این خانه بود او حتی یكبار هم بیرون نیامده بود. هر كاری هم داشت به پسرش میگفت برایش انجام میداد. روزی كه این اتفاق افتاد صاحبخانه از زیرزمین كه قتل در آن اتفاق افتاده بود بیرون آمد و از مغازه دارهای نزدیك خواست تا همراهش داخل خانه بروند. اما هیچ كس قبول نكرد این كار را انجام دهد. ساعت هشت و نیم تا ٩ صبح بود داشتم چای میخوردم كه او را دیدم و همراهش به داخل خانه رفتم و جلوی در كه رسیدم فهمیدم كه زنی در آنجا كشته شده. هیچ كدام از همسایهها صدای داد و فریاد زن و پسربچهاش را نشنیده بودند. زیرزمین خانه تاریك بود و وسایل زندگی در حد خیلی ابتدایی در آن گذاشته بودند. معلوم بود كه خانه برای زندگی طولانی مدت آماده نشده است. دیدم یك زن آن طرف خانه دراز افتاده و پسربچه هم یك طرف دیگر. از بالای پلهها متوجه نشدم كه كشته شدهاند. گفتم شاید زن و بچهاش در خانه خواب هستند.» پسرقهوه چی به اینجای ماجرا كه میرسد كلمههایش بریدهبریدهتر میشود و چرخش مردمك چشمهایش تندتر «وقتی از پلهها پایین رفتم دیدم زن را داخل پتو پیچیدهاند تنها موهای طلایی زن و پاهایش كه خونی بود معلوم بود. پشت گردن پسربچه هم خونی بود و خونها خشك شده بود، خیلی ترسیده بود. جواب صاحبخانه را نمیداد. تا من را دید شناخت، گفت: عمو یه لیوان آب به من میدی؟ همان وقت صاحبخانه با اورژانس تماس گرفت تا بیایند او را ببرند. مامور اورژانس صدای بچه را از پشت تلفن شنید و به مرد صاحبخانه گفت: به بچه آب ندهید. من هم لیوان آبی كه دستم بود را كنار خانه گذاشتم و از خانه بیرون آمدم.»
او ادامه میدهد: «قاتل ساعت دو و نیم یا سه نصف شب وقتی زن و بچه خواب بودند به آنها حمله كرده و شاهرگشان را بریده است. انگار پسرك با نخستین ضربه چاقو از هوش میرود و قاتل به خیال اینكه او كشته شده خانه را ترك میكند.» مردهای داخل قهوهخانه هم نشستهاند به گوش دادن روایتهای پسرك قهوهچی. داستانش كه تمام میشود همدیگر را تماشا میكنند و چیزی نمیگویند. پسرك قهوهچی نگران مشتریهاست. به آشپزخانه میرود تا دیزیهای آماده شده را به مغازه بیاورد. نه صدای استكان نعلبكی میآید و نه صدا از كسی بلند میشود. یكی از مشتریهای داخل قهوهخانه همراه ما بیرون میآید. میگوید: «من میدانم چه كسی این زن را كشته و با دست مغازه قدیمی تعمیرات رادیو و تلویزیونی را كه چند قدم با قهوهخانه فاصله دارد نشان میدهد و میگوید صاحب مغازه مردی كه شب قبل پیش زن بوده را دیده.»
مقتول؛ مهمان رفیق مستاجرصاحب مغازه پشت صفحههای تلویزیون قدیمی و جدید مشغول است. صدای ما را كه میشنود خودش شروع میكند به تعریف كردن ماجرا: «مالك خانهای كه این زن سه روز در آن زندگی میكرد مردی است كه در یكی از بنگاههای همین اطراف كار میكند. خانه را به سه قسمت تقسیم كرده و زیرزمینش را به یكی از دوستانش اجاره داده تا از مهمانهایش پذیرایی كند. اما این زن مهمان یكی از دوستان مستاجر اصلی بوده است. شب قبل از حادثه دیدم كه مردی با ماشین اینجا آمد و سر كوچه ایستاد. میخواست آدرس پستی خانه را به كسی بدهد. من خصوصیات مرد را به پلیس گفتم و حالا دنبالش هستند.»
گزارش پلیس از حادثهبه گزارش تسنیم، در حدود ساعت ٩ صبح روز یك شنبه خبر قتل زن ٣٥ سالهای و مجروح شدن پسر ٨ سالهاش توسط ماموران كلانتری ١٢٨ تهراننو به بازپرس كشیك قتل اعلام شد. با حضور قاضی ایلخانی، بازپرس شعبه هشتم دادسرای جنایی تهران در محل حادثه، در خیابان ١٧ شهریور، مشخص شد زنی ٣٥ ساله توسط قاتل سر بریده شده و پسر ٨ ساله وی نیز كه با ضربات چاقو مجروح شده بود به بیمارستان منتقل شده است. با بررسی بیشتر در صحنه وقوع جرم مشخص شد، مقتول و پسرش در زیرزمین خانه محل حادثه میهمان بودهاند و ظاهرا از صاحب این خانه خواسته بودند كه منزلش را برای ساعاتی در اختیار آنها قرار دهند كه گویا صاحبخانه چند بار با آنها تماس داشته و به این دلیل كه مقتول تلفن صاحبخانه را جواب نمیداده است، صاحبخانه به این موضوع شك میكند و در برگشت به خانهاش با جسد این زن و پسر ٨ ساله روبهرو شد. جسد زن به پزشكی قانونی منتقل شده است و تحقیقات برای شناسایی عامل یا عاملان این حادثه ادامه دارد.
ویدیو مرتبط :
زنها زن به دنیا نمیآیند بلکه زن میشوند