جلسه‌ای شیرین با چهل تکه‌ای قشنگ!


سه‌شنبه گذشته(۲۴ فروردین ۹۵) جمعی از مسئولان فعلی و قبلی کشور در سطوح مختلف، با رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند؛ جلسه‌ای صمیمی و شیرین بود و آقا بحث‌های مهمّی مطرح کردند که مخاطب آنها فقط حاضران در جلسه نبودند؛ با توجه به اینکه گزارش رسمی از این دیدار منتشر نشد و یکی از روزنامه‌ها نیز روایت ناقص و کوتاهی از دیدار را منتشر کرد، به نظرم آمد که از فرصت حضور در جلسه استفاده و در قالب یک حاشیه‌نگاری، روایت این دیدار را که قابل استفاده عمومی است، منتشر کنم:مدیر روابط عمومی دفتر مقام معظم رهبری در صفحه کانال تلگرام خود حاشیه‌هایی از دیدار جمعی از مسئولان با رهبر معظم انقلاب اسلامی را منتشر کرده است.به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌‌الله العظمی خامنه‌ای، سپهر خلجی مدیر روابط عمومی دفتر رهبر انقلاب حاشیه‌نگاری دیدار منتشر نشده ۲۴/۱/۱۳۹۵ جمعی از مدیران نظام با رهبر معظم انقلاب را در صفحه کانال تلگرام و صفحه اینستاگرام خود منتشر کرد:سه‌شنبه گذشته(۲۴ فروردین ۹۵) جمعی از مسئولان فعلی و قبلی کشور در سطوح مختلف، با رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند؛ جلسه‌ای صمیمی و شیرین بود و آقا بحث‌های مهمّی مطرح کردند که مخاطب آنها فقط حاضران در جلسه نبودند؛ با توجه به اینکه گزارش رسمی از این دیدار منتشر نشد و یکی از روزنامه‌ها نیز روایت ناقص و کوتاهی از دیدار را منتشر کرد، به نظرم آمد که از فرصت حضور در جلسه استفاده و در قالب یک حاشیه‌نگاری، روایت این دیدار را که قابل استفاده عمومی است، منتشر کنم:**انگشتری که قبل از مراسم هدیه شدهمین روزها قرار است هر دو چشمش را عمل کنند؛ چشم‌هایی که در دفاع از حریم اسلام و اهل‌بیت(ع) در عملیات آزادسازی نبل و الزهراء داده تا برای روزی که همه چشم‌ها به زیر هستند، این چشم‌ها او را سربلند کنند؛ و حالا آمده اینجا تا با کورسویی که مانده، آقا را ببیند؛ به آقا می‌گوید شما خیلی دوست داشتید نبل و الزهراء آزاد شود؛ آقا با لبخند تأیید و برای سیّدحسن جانباز دعا می‌کنند که بینایی‌اش را دوباره به دست آورَد. سیّدحسن هم از آقا می‌خواهد که انگشترشان را تبرّکاً بعد از مراسم به او هدیه دهند؛ این همه‌ درخواست جانباز مدافع حرم از آقاست؛ اما آقا منتظرش نمی‌گذارند: «چرا بعد از مراسم؟ همین حالا» آقا انگشترشان را می‌دهند و نقش انگشتری را برای سیّدحسن می‌خوانند: «وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَن یَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا»مهمان‌ها به صف ایستاده‌اند؛ آماده‌اند تا نماز را با آقا بخوانند. این سومین مراسم عیدانه‌ای است که در سال جدید تعدادی از مسئولان سابق و لاحق با آقا دیدار می‌کنند. نماز که تمام می‌شود، آقا هنوز مشغول تعقیبات هستند که مهمان‌ها هر کدام جایی برای نشستن‌شان دست و پا می‌کنند؛ آقا پس از تعقیبات روی صندلی می‌نشینند و نظر به نظر با مهمان‌ها سلام‌علیکی می‌کنند؛ اینجور سلام و تحیت‌گویی، سیره همیشگی آقاست در دیدارهایی با جمعیت نسبتاً محدود؛ بعد یک صلوات از جمع می‌گیرند و می‌گویند: «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم، عیدتان مبارک!» لبخند به لب همه می‌نشیند و عید مبارکی آقا را جواب می‌دهند؛ آقا رشته سخن را با تبریک اعیاد به دست می‌گیرند: «هم عید سعید نوروز، هم عید ولادت صدیقه‌ کبری سلام‌اللّه علیها، هم عید ورود ماه رجب که در واقع عید پرهیزگاران و بندگان صالح و اولیاءاللّه است. ان‌شاءاللّه که همه‌تان در این عناوین داخل باشید و از این ماه رجب حداکثر استفاده را ببرید، این حقیر را هم دعا کنید، ما هم دعا می‌کنیم ان‌شاءاللّه به همه‌تان.»**تحکیم "خاکریز ما می‌توانیم"؛ بحمدالله در قحط نخبگان نیستیمجلسه گرم‌تر هم می‌شود وقتی که آقا می‌گویند این جلسه، جلسه شیرینی است، چون جزء معدود جلساتی است که تقریباً همه حضّار را می‌شناسند و با بسیاری از آنها در سال‌های متمادی، همکاری و همفکری داشته‌‌اند.اما این، همه‌ آن چیزی نیست که جلسه را از نظر آقا مطلوب کرده؛ آقا در توصیف مهمان‌ها می‌گویند: «عموماً جزو نخبگان جامعه‌ ما هستید، مدیران خوب، برجستگان، مجرّبین در دستگاه‌های مختلف، دستگاه‌های اقتصادی، دستگاه‌های فرهنگی، دستگاه‌های فنّی، دستگاه‌های خدماتی، دستگاه‌های فکری. عموماً دوستانی که اینجا تشریف دارید، جزو نخبگان هستید، و خدا را شکر می‌کنیم از اینکه بحمداللّه ما در قحط نخبگان نیستیم در کشور. من آن روزی که مسئولین قوه‌‌ مجریه و مقنّنه و قضائیه اینجا تشریف آورده بودند برای اظهار محبت عید،‌ به آنها گفتم، گفتم ما بحمداللّه کمبود مدیر خوب نداریم، خیلی داریم. حالا ممکن است مثلاً بنده یکی را نشناسم، لکن مدیر خوب کم نداریم، ما در کشور خیلی مدیر داریم. هیچ احتیاجی نیست به اینکه انسان آرزو کند که کاش مثلاً فرض کنید که فلان‌جور می‌شد تا می‌توانستیم دستگاه‌هایمان را مدیریت کنیم.»اعتماد به نفس؛ همان سنگر مهمی است که آقا روز اول سال در حرم مطهر رضوی علیه‌السلام توضیحش را دادند؛ در رژیم طاغوت سنگر «ما نمی‌توانیم» بنا شده بود که بستر سلطه و استعمار باشد؛ انقلاب آمد و این سنگر را خراب کرد و جایش سنگری زد به‌نام «می‌شود و می‌توانیم». انقلاب و رهبری در این سال‌ها محکم ایستاده‌اند که کسی نتواند سنگر سلطه‌گریِ «بی‌اعتمادی به خود» را برگرداند.آقا برای جا افتادن بحث خاطره‌ای از ۱۵، ۱۶ سال قبل می‌گویند؛ روزی که مسئول یکی از بخش‌های کشور از کمبود مدیریت کلان در آن بخش گزارش داد: «من خب گزارش‌هایی داشتم. گفتم این گزارش‌ها هست اینها و ایشان گفت نه، این گزارش‌ها خیلی معتبر نیست. ما نداریم مدیرِ به قدر لازم. بعد از این حرف و بعد از آن سال در همان بخش که بنده حالا نمی‌خواهم خصوصیاتش را بگویم، مدیران قدَر و فعّالی بحمداللّه آمدند، کارهای خوبی انجام دادند، کارهای بزرگی انجام دادند که جلو چشم مردم است، الان جلوی چشم مردم است در سرتاسر کشور؛ جای هیچ تردیدی نیست.»آقا می‌گویند: «بله، بعضی از کشورها هستند پول دارند، آدم ندارند؛ ما آدم داریم، در مواردی پول نداریم.» لبخند دوباره به لب‌ها می‌آید و آقا ادامه می‌دهند: «این یک واقعیتی است. یک مقداری از لحاظ پولی دچار مشکلیم، اما آدم الحمداللّه زیاد [داریم]. عرض می‌کنم در همان بخشی که آن آقای مأیوس آمده بود به من می‌گفت که ما مدیر نداریم، در همان بخش اتفاقاً بعدها کارهای برجسته‌ای که اگر من الان بگویم، همه‌تان تصدیق می‌کنید، یعنی جزو چیزهایی نیست که محل تردید باشد. همه تصدیق می‌کنید که واقعاً در این بخش کارهای بزرگی انجام گرفت. به هر حال این هم یکی از خصوصیات این جلسه است که بحمداللّه می‌بینم شماها را، جزو مدیران، جزو صاحبان فکر، صاحبان خط و ربط علمی و فنی و کاری هستید، خدا را شکر. از این جهت هم بنابراین جلسه، جلسه‌ مطلوبی است برای من.»تعبیر "آقای مأیوس" هم در نوع خود جالب است؛ "امید" رمز حرکت است و هیچ‌کس به اندازه آقا در این سال‌ها به ملت و جوانانش امید نداده؛ "امید واقع‌بینانه و حرکت‌آفرین".**جلسه‌ای شیرین با چهل تکه‌ای قشنگآقا هنوز پرونده ویژگی‌های این جلسه را نبسته‌اند: «یک جنبه دیگر این جلسه این است که این جلسه مشتمل بر افکار و نگاه‌ها و گرایش‌های مختلف سیاسی است. انواع و اقسام اینجا من دارم جلو چشم...» جمله آقا تمام نشده همراه با لبخند آقا، صدای خنده از جمع بلند می‌شود. وقتی آقا در توصیف جمع می‌گویند: «یک چهل تکه‌ قشنگی است. از همه‌جور الحمداللّه هستند.» صدای خنده بلندتر هم می‌شود و یکی از آن عقب می‌گوید خدا شما را بین اینها حفظ کند و آقا با همان لبخند جواب می‌دهند: «زنده باشید»سمت راست آقا، عارف و چمران نشسته‌اند و سمت چپ‌شان سیف و بهمنی؛ از دولتی‌های قدیمی میرسلیم و سیدکاظم اکرمی و قاسمی و متکی؛ در جناح راست مجلس، ابراهیمی و مصباحی‌مقدم از جامعه روحانیت؛ آقایان اعرافی و اختری و جواد اژه‌ای هم همان حول و حوش نشسته‌اند؛ روبروی آقا در سه جهت رؤسای سه دوره دانشگاه آزاد جاسبی، دانشجو و میرزاده هستند؛ آن‌ طرف‌تر شریعتمداریِ کیهان و دعاییِ اطلاعات؛ نیکزاد، تقی‌پور، فریدون عباسی و ابوالقاسم طالبی؛ صفدر حسینی، صادق خرازی، تابش و افشین علاء؛ آقاتهرانی، زاکانی و فدایی؛ چند نفر از خانم‌ها هم هستند.واقعاً چهل‌تکّه است؛ اما این تنوع به نظر آقا چیز مطلوبی است: «این تنوّع -این را شما بدانید این نظر قطعی من است، حالا دوستانی که با من کار کردند سال‌ها از نزدیک می‌دانند این نظر را- این تنوّع چیز مطلوبی است، چیز نامطلوبی نیست.»اما آقا با همان ظرافت‌های همیشگی‌شان که موضوع را مط


ویدیو مرتبط :
آموزش چهل تکه دوزی