اخبار
2 دقیقه پیش | بازار خودرو/ قیمت جدید انواع رنو مدل 95اقتصادآنلاین/ قیمت جدید انواع رنو مدل 95 در قسمت تصاویر آمده است.منبع: اقتصادآنلاین |
2 دقیقه پیش | سریعترین خودروهای دهه 80 میلادیپدال/ آمار عمکرد شتاب خودروهای مختلف از قدیمالایام، از جایگاه مهمی در دنیای اتومبیل برخوردار بوده و این موضوع، هم از جانب خودروسازان و هم از جانب مجلات مختلف دنبال شده ... |
وقتی پسر 15 ساله دست به چاقو شد!
قدیمیهای محل هیچ یك اتهام ارتباط حسین با مادر امید را نه دیدهاند و نه باور میكنند. انگیزه قتل حسین از نظر آنها خردهحساب مالی است كه از مدتها پیش میانشان وجود داشته.
هیچیك از اهالی خیابان شهید همدانی منطقه خزانه ندیدند كه امید پسر ۱۵ ساله، چاقو را در شكم رفیقش فرو كرد و او را كشت. اما همه فهمیدند كه حسین (مقتول) همراه با مرد بستنیفروش مشغول جابهجایی جعبههای بستنی از وانت حمل بار بودند كه امید چاقو به دست، با صورت خون افتاده از راه رسید و بیحرف شكم حسین را درید.به گزارش اعتماد، مرد بستنی فروش حیرتزده زبانش بند آمد و فریاد هم نزد. چاقوی تیز هر لحظه بافت بیشتری از شكم حسین را پاره میكرد و به همین راحتی بیرون نمیآمد. تلاش چندباره امید برای بیرون كشیدن چاقو بافتهای بیشتری از بدن حسین را میشكافت و سیلاب خون با شدت بیشتری از بدنش بیرون میرفت.
مادر امید بعد از مشاجره كوتاهمدت با پسرش دید كه امید با چشمهای خون افتاده چاقو را از آشپزخانه برداشت و به مغازه حسین در طبقه پایین رفت. همین شد كه پلهها را یكی دوتا كرد و پایین رفت تا جلوی پسرش را بگیرد اما همین كه چاقوی خونی آشپزخانهاش را در دست امید دید ماجرا را فهمید. چاقو را از دست پسرش گرفت و زیر چادرش پنهان كرد ناخودآگاه فریاد زد: «بیایید، بگیرید، زد، كشت...» اما حالا كه چیزی كمتر از یك هفته از این ماجرا میگذرد هر كدام از اهالی خیابان شهید همدانی ماجرا را یك جور تعریف میكند و علتش را یك چیز میداند.
سراسر كوچههای خیابان شهید همدانی پر از حجلههای حسین است. صدای قرآنی كه از حجلهها پخش میشود صدا را به صدا نمیرساند. تصویرمعصوم چهره حسین كه مات و مبهوت رفت و آمد آدمها را تماشا میكند زبان گویای خانوادهاش است. خانوادهای كه در تمام این چند روز سكوت كرده و حاضر نیست حتی كلامی برای روشن شدن ماجرا بگوید.
مردم هنوز روایت كشته شدن حسین را برای هم تعریف میكنند و تفسیرهایشان از ماجرا را با هم درمیان میگذارند. از همان روز اول انتشار خبر همه جا پیچید كه مادر امید با حسین رابطه داشته و وقتی امید ماجرا را فهمیده با مادرش در این باره بگو مگو كرده. اما خیلی زود عصبانی شده و آنوقت چاقو را از آشپزخانه برداشته و برای ترساندن حسین راهی مغازه شده است.
رازی كه با قتل برملا شد
قدم به قدم خیابان شهید همدانی، به دلیلی نزدیكی به ایستگاه مترو و تردد زیاد، پر از سوپری است. صاحب جوان یكی از مغازهها رفاقت حسین و امید را دیده و از حرف و حدیثهای میان شان باخبر است: «امید و خانوادهاش تازه دو سال بود كه به این محل آمده بودند. اما پدر حسین از قدیمیهای محل بود و ۴۰ سال اینجا مغازه داشت.
میگویند امید همین كه چاقو را در شكم حسین فرو كرده تازه به خودش آمده و وقتی خواسته چاقو را بیرون بیاورد زورش نرسیده، چاقو را كه چرخانده طحال حسین پاره شده. ۴۰ دقیقه طول كشید تا اورژانس بیاید و او را ببرد. اما پلیس ۱۰ دقیقه بعد از قتل از راه رسید. شاید اگر اورژانس زودتر میآمد حسین نمیمرد.»
جسد حسین تا رسیدن نیروهای پلیس میان پیشخوان و یخچال افتاده بود و هیچ كسی جرات نزدیك شدن به آن را نداشت. صاحب سوپری خندهای تصنعی را گوشه لبش میاندازد و میگوید: «مردم ایستاده بودند جنازه حسین را تماشا میكردند. مادر امید بعد از قتل چاقوی خونی را از دست پسرش گرفته بود و زیر چادر پنهان كرده بود. وقتی ماموران آگاهی آمدند مردم كه پنهان كردن چاقو را دیده بودند به پلیس گزارش دادند و زن به داخل خانه رفت و چاقوی شسته شده را برای پلیس آورد.»
اغلب كسبه خیابان شهید همدانی هیچ یك اسم امید را هم نمیدانند و فقط از خوبی حسین تعریف میكنند.
صاحب فلافلی نزدیك سوپرماركتی كه قتل در آن اتفاق افتاده، میگوید: «حسین دیپلم داشت. پسر خوبی بود. ساعت ۱۲ ظهر كه میشد، میآمد میایستاد پشت دخل و تا آخر شب میماند. از صبح تا شب سرش تو گوشیاش بود. با كسی كاری نداشت. نه خودش نه پدرش آزارشون به كسی نمیرسید.»
خردهحساب مالی عامل قتل
قدیمیهای محل هیچ یك اتهام ارتباط حسین با مادر امید را نه دیدهاند و نه باور میكنند. انگیزه قتل حسین از نظر آنها خردهحساب مالی است كه از مدتها پیش میانشان وجود داشته.
جوانان از پر شدن خبر رابطه حسین و مادر امید در تلگرام میگویند و میانسالها پای خردهحساب مالی را وسط میكشند كه از چندی قبل میان امید و حسین وجود داشته است.
یكی از پیرزنهای محله كه حرفهای ما و مردم را میشنود، میگوید: این آخریا یعنی دو سال آخر حسین معتاد شده بود. میدونستم. شیشه اینا نمیكشید ولی پنهانی تو كوچه سیگار میكشید. پیرمرد قدیمی همین كه حرفهای او را میشنود با فریاد میگوید: چی میگی خانوم؟ قلیون میكشید شیشه چیه؟
روی كركرههای مغازه حسین را با بنرهای تسلیت پوشاندهاند و چیزی از بیرون مغازه دیده نمیشود. انگار نه انگار كه همین چند روز پیش كسی در آن كشته شده باشد. وقتی از یكی از پسربچههای محل آدرس خانه حسین را میپرسیم بی آنكه بداند برای چه و كه به مغازه رفیقش میرود و با كاغذی كه كروكی دقیق خانه حسین در آن كشیده شده به سراغمان میآید.
سكوت خانواده مقتول
خانه حسین در انتهای یك كوچه باریك و طولانی در منطقه جوانمرد است. مردم آنجا را هم پر از حجله كردهاند و صدای قرآن میآید. همسایهها با شك و تردید چهره تازهواردها را تماشا میكنند و ته چهرهشان به اخم میرسد. آنها هم حسین را قربانی بیگناه امید میدانند.
زن جوانی بی آنكه اسم و رسممان را بپرسد آیفون خانه را میزند و خودش جلوی در میآید. دیگها و وسایل آشپزی مراسم ختم دیروز را تازه شستهاند. دیوارهای آجری پر از تصاویر حسین است. زن جوان جلوی در میآید و به داخل خانه دعوتمان میكند. اما همین كه میفهمد خبرنگار هستیم مردی میانسال را صدا میكند.
مرد از بدحالی پدر و مادر حسین میگوید. از خبرهایی كه برای بیآبرویی حسین در روزنامهها نوشتهاند. كمكم تعداد جمعیت زنان و مردانی كه وارد حیاط میشوند تا داستان را بدانند بیشتر میشود.
خواهر و برادر حسین میگویند: ما هیچ حرفی برای گفتن نداریم. انگار كه با ورود ما اشكها به چشم خشك شده باشد كسی هیچ نمیگوید. در آخر همان مرد میانسال از ما میخواهد پرونده را از دادگاه پیگیری كنیم و از زبان خانواده حسین چیزی نگوییم.
اعتراف زن به ارتباط تلگرامی
امید متهم به قتل درباره این حادثه گفته: در سوپرماركت محلمان مشغول به كار بود و خیلی وقت است كه وی را میشناختم تا اینكه چندی پیش متوجه شدم وی در تلگرام با مادرم در ارتباط است، زمانی كه از مادرم درباره علت ارتباط با این مرد سوال كردم، مادرم به من گفت كه این جوان چند وقتی است كه مزاحمش شده و در تلگرام برایش پیام میفرستد اما من با این توضیحات مادرم قانع نشدم. آنوقت از شدت عصبانیت چاقویی را برداشتم و در خانه را به روی مادرم قفل كردم و به سمت مغازه مقتول رفتم؛ زمانی كه به آنجا رسیدم با حسین درگیر شدم و با چاقو ضربهای به پهلوی او زدم. البته قصد نداشتم او را بكشم، فقط قصد ترساندنش را داشتم.
همچنین مادر این پسر جوان درباره قتل حسین به بازپرس جنایی تهران گفت: زمانی كه پسرم تلگرام من را هك كرد، گمان كرد مقتول با من در ارتباط است، اما من هر چه به او توضیح دادم كه حسین مزاحم من شده است باور نكرد و حوالی ساعت ۱۴:۳۰ با چاقو از خانه خارج شد و در خانه را روی من قفل كرد، من هم دقایقی بعد موفق شدم از خانه خارج شوم اما كار از كار گذشته بود و پسرم با چاقو به مقتول ضربه زده بود.
او درباره رابطهاش با مقتول گفت: چندی پیش كه برای خرید به سوپرماركت رفتم، مقتول به من گفت كه پسرم مشكلات روحی پیدا كرده است و برای اینكه حرفش را اثبات كند، از من شماره تلفنم را خواست تا پیامها و درد ودلهای پسرم را برایم درون تلگرام بفرستد اما بعد از این ماجرا، مزاحمتهای مقتول شروع شد تا اینكه كار به اینجا ختم شد.
ویدیو مرتبط :
پسر 15 ساله ای که منچستر می خواهد