چهار ماده اصلي براي خوشبختي


تبيان/ سرمايه اصلي انسان در زندگي عمر و نفس هايي است که در اختيار او قرار گرفته است با اين وجود انسان لحظه به لحظه به مرگ نزديک تر شده و سرمايه وجودي اش در حال نقصان است.
هر نفسى که انسان مى زند يک گام به مرگ نزديکتر مى شود چنان که امير مؤمنان على عليه السلام در آن عبارت نورانيش فرمود: نفس المرء خطاه الى أجله" انسان با نفسي که مي کشد قدمي به سوي مرگ مي رود. ( نهج البلاغه،ترجمه دشتي،حکمت 74)
خداوند منان در آيه 2 سوره والعصر اين مطلب را متذکر شده و در ادامه راه نجات و بيرون رفت از اين خسران عظيم و زيان قهرى و اجبارى را يادآور مي شود و مي فرمايد: (إِلَّا الَّذِينَ آمَنوا وَ عَمِلوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ)

چهار اصل خوشبختي
1) اصل اول در اين برنامه مسئله" ايمان" است که زيربناى همه فعاليت هاى انسان را تشکيل مى دهد، چرا که تلاش هاى عملى انسان از مبانى فکرى و اعتقادى او سرچشمه مى گيرد، نه همچون حيوانات که حرکاتشان به خاطر انگيزه هاى غريزى است.
به تعبير ديگر اعمال انسان تبلورى است از عقائد و افکار او، و به همين دليل تمام انبياى الهى قبل از هر چيز به اصلاح مبانى عقيدتى امت ها مى پرداختند، مخصوصاً با شرک که سرچشمه انواع رذائل و بدبختي ها و پراکندگي ها است.
جالب اينکه "ايمان" در اينجا به طور مطلق ذکر شده است، تا شامل ايمان به همه مقدسات گردد، يعنى از ايمان به خدا و صفات او گرفته، تا ايمان به قيامت و حساب و جزا و کتب آسمانى و انبياى الهى و اوصياى آنها.
2) در اصل دوم به ميوه درخت بارور و پر ثمره ايمان پرداخته و از" اعمال صالح" سخن مى گويد.
آرى "صالحات" همان "اعمال شايسته" است، نه فقط عبادات، نه تنها انفاق فى سبيل اللَّه، نه فقط جهاد در راه خدا، نه تنها کسب علم و دانش، بلکه هر کار شايسته اى که وسيله تکامل نفوس و پرورش اخلاق و قرب الى اللَّه و پيشرفت جامعه انسانى در تمام زمينه ها شود.
اين تعبير حتى کارهاى کوچکى همچون برداشتن يک سنگ مزاحم را از سر راه مردم شامل مى شود تا نجات ميليون ها ميليون انسان از گمراهى، در حديثي مروي است که هر که شاخه تيغي را از راه بردارد خدا گناهان کهنه و تازه او را بيامرزد. (نهج الفصاحه، حديث شماره 2034)
از آنجا که ايمان و اعمال صالح هرگز تداوم نمى يابد مگر اينکه حرکتى در اجتماع براى دعوت به سوى حق و شناخت و معرفت آن از يک سو، و دعوت به استقامت و صبر در طريق انجام اين دعوت از سوى ديگر صورت پذيرد، به دنبال اين دو اصل، به دو اصل ديگر اشاره مى فرمايد که در حقيقت ضامن اجراى دو اصل اساسى" ايمان" و" عمل صالح" است.

3) در اصل سوم به مساله "تواصى به حق" يعنى دعوت همگانى و عمومى به سوى حق اشاره مى کند، تا همگان حق را از باطل به خوبى بشناسند و هرگز آن را فراموش نکنند در مسير زندگى از آن منحرف نگردند.
"تواصوا" از ماده "تواصى" همانگونه که راغب در مفردات آورده به معنى آن است که بعضى بعض ديگر را سفارش کنند و "حق" به معنى "واقعيت" يا "مطابقت با واقعيت" است، در کتاب "وجوه قرآن" دوازده معنى و مورد استعمال براى اين کلمه در قرآن مجيد ذکر شده است، مانند خدا، قرآن اسلام، توحيد، عدل، صدق، آشکار بودن واجب بودن و مانند اينها، ولى همه آنها به ريشه اى که در بالا گفتيم باز مى گردد.
به هر حال جمله "تَواصَوْا بِالْحَقِّ" معنى بسيار وسيعى دارد که هم "امر به معروف و نهى از منکر" را شامل مى شود، و هم "تعليم و ارشاد جاهل" و "تنبيه غافل" و "تشويق" و "تبليغ" ايمان و عمل صالح را. بديهى است کسانى که يکديگر را به حق سفارش مى کنند، خود بايد طرفدار حق و عامل به آن باشند.


4) در اصل چهارم مساله شکيبايى و "صبر" و استقامت و سفارش کردن يکديگر به آن مطرح است، چرا که بعد از مساله شناخت و آگاهى، هر کس در مسير عمل در هر گام با موانعى روبرو است اگر استقامت و صبر نداشته باشد، هرگز نمى تواند احقاق حق کند و عمل صالحى انجام دهد و يا ايمان خود را حفظ کند. آرى احقاق حق، اجرا و اداى حق در جامعه جز با يک حرکت و تصميم گيرى عمومى و استقامت و ايستادگى در برابر موانع ممکن نيست.
"صبر" در اينجا نيز معنى وسيع و گسترده اى دارد که هم صبر بر اطاعت را شامل مى شود، و هم صبر در برابر انگيزه هاى معصيت، و هم صبر در برابر مصائب و حوادث ناگوار، و از دست دادن نيروها و سرمايه ها و ثمرات.
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمودند: صبر چهار شعبه دارد: شوق، ترس، زهد و انتظار ، هر کس شوق بهشت داشته باشد، از هوا و هوس دست مى کشد و هر کس از آتش بترسد، از حرام ها خود را نگه مى دارد و هر کس به دنيا بى اعتنا باشد، گرفتارى ها را به چيزى نگيرد و هر کس منتظر مرگ باشد، در کارهاى خير بکوشد . (کنزالعمال، ج1، ص285، ح1388)
به راستى اگر مسلمانان امروز همين اصول چهارگانه را در زندگى فردى و اجتماعى خود اجرا کنند مشکلات و نابساماني هاى آنها حل مى شود، عقب ماندگي ها جبران مى گردد، ضعف ها و شکست ها به پيروزى مبدل مى شود و شر اشرار جهان از آنها قطع مى گردد.
سخن آخر اينکه، پروردگارا! همه ما در خسرانيم، و جبران اين خسران جز با لطف تو ميسر نيست.

منابع :
1) تفسير نمونه،ج27
2) کنزالعمال، ج1
3) نهج الفصاحه، ابوالقاسم پاينده
4) نهج البلاغه،ترجمه دشتي


ویدیو مرتبط :
شکست شیرهای نر و ماده از یک ببر ماده تنها