حکایت/ ماجرای عسل حرارت‌زا


خراسان/ شخصی وارد خانه لئیمی شد که یک ظرف عسل و یک قرص نان در جلوی خود گذارده و مشغول خوردن بود. قبل از آن که شخص وارد شود، صاحبخانه نان را پنهان کرد و در پنهان کردن عسل ضرورتی ندید، زیرا گمان می‌کرد مهمان او عسل را بدون نان نخواهد خورد. وقتی که وارد شد، صاحبخانه گفت: «عسل را خالی می‌خوری؟» گفت: «بله، با کمال میل!» این را گفت و انگشتان خود را در عسل فرو برد و شروع به خوردن کرد! صاحبخانه دید به زودی تمام آن را خواهد خورد بنابراین گفت: «حتماً اطلاع دارید که عسل خیلی حرارت دارد و خالی خوردن آن دل را می‌سوزاند!» مهمان گفت: «البته می‌سوزاند اما دل شما را، نه دل مرا!»
برگرفته از کتاب «اندر لطایف روزگار» گردآوری علیرضا کرونی

با کانال تلگرامی آخرین خبر همراه شوید telegram.me/akharinkhabar


ویدیو مرتبط :
مخدر صوتی توهم زا 740 هرتز ، توهم زا و استرس زا