حرفه ای با قدمت هزارساله در اسلام


حرفه ای با قدمت هزارساله در اسلامتبیان/ لایه های سنگین حزن بر دل بیمار فرو می نشیند. چشم های بی رمق او درد را فریاد می کشد. توان از وجودش پرکشیده است و او با جسمی خسته، لحظات درد آفرین بیماری را به کندی سپری می کند. در این لحظات، تنها سایه پرستار است که بیمار را در مسیر پرفراز و نشیب بیماری قوّت می بخشد. گرمای عشق آفرین خدمتگزاری را در تن رنجور بیمارش تزریق می کند و لبخند را بر لبانش مهمان می سازد. پرستار، حرفی از کلام خداوند است؛
حضورش در کنار بیمار، اشارتی ست زینب گونه، که شاید دردمندی به دستان او در نقش واسطه ای از محبوب دخیل بسته باشد.
پرستاری، به معنای کمک به رفع نیازهای جسمی و روانی بیمار است و در کشورهای غربی پس از کارهای پرستاری فردی به نام فلورانس نایشنگل آغاز می گردد، و قدمتی به طول چند صد سال دارد.
در اسلام پرستاری از شروع جنگ های اولیه در صدر اسلام در میادین جنگ ها شروع گردیده و تاریخ هزار ساله دارد.
پرستاری یکی از اعمال صالحی است که ثواب و برکات فراوانی دارد چنانچه پیامبر خدا (صلی َالله َعلیه َو َآله) می فرمایند: مَن قامَ عَلى مَریضٍ یَوماً ولَیلَةً، بَعَثَهُ اللّهُ تَعالى مَعَ إبراهیمَ الخَلیلِ علیه السلام، فَجازَ عَلَى الصِّراطِ کَالبَرقِ اللّامِعِ. (ثواب الأعمال: ص 341 ح 1 عن ابن عبّاس، بحار الأنوار: ج 81 ص 225 ح 35)
هر کس یک شبانه روز بیمارى را پرستارى کند، خداوند متعال او را همراه با ابراهیمِ خلیل برمی انگیزد و بسان برقى پُردرخشش، از صراط مى گذرد.
گرچه عمل پرستاری بیمار معنی گسترده َتری از حرفه پرستاری دارد و شامل هر کسی از جمله، پرستاران، پزشکان، خدمه بیمارستان، همراهان بیمار و افرادی که در منزل، به بیماران به هر شکلی یاری می رسانند، می شود اما با این وجود حرفه پرستاری را می توان در زمره یکی از حرفه های مقدس شمرد که به آن فراوان سفارش شده است.
در ادامه به مواردی از پرستاری های زنان صدر اسلام اشاره می شود.

حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام)
هل بن سعد ساعدى: در جنگ احد هنگامی که کلاه خود بر سرِ پیامبر خدا (صلی َالله َعلیه َو َآله) شکست، چهره حضرت غرق در خون شد و دندان رباعىِ (دندان هاى نیش را در دو فک بالا و پایین، «رباعى» مى نامند.) ایشان نیز شکست. در این هنگام على (علیه السلام) با سپر، آب مى آورد و فاطمه (علیهاالسلام) خون را از چهره ایشان مى شست. فاطمه (علیهاالسلام) چون مشاهده کرد که خون بر آب غلبه دارد، حصیرى را برداشت و سوزانْد و این سوزانده را به زخم پیامبر خدا (صلی َالله َعلیه َو َآله) چسباند و پس از آن، خونریزی، متوقف شد. (صحیح البخاری: ج 5 ص 2162 ح 5390)

امّ سَلَمه
در یکی از غزوات امّ سَلَمه به حضرت رسول الله (صلی َالله َعلیه َو َآله)! عرض کردم: اى پیامبر خدا! آیا مى توانم به همراهت روانه پیکار شوم؟
حضرت فرمودند: «اى امّ سلمه! جهاد، بر زنان نوشته نشده است».
امّ سلمه گفت: مجروحان را درمان مى کنم، چشم را علاج مى سازم و آب مى رسانم.
فرمود: «در این صورت، آرى». (المعجم الصغیر: ج 1 ص 117.)

امّ عُماره
امّ عُماره دختر کعب از زنانی است که بعد از مسلمان شدن در جنگ هاى احُد، حُدَیبیّه، خیبر، عُمرة القضا، حُنَین و یَمامه نیز حضور داشت. در احُد به همراه با شوهرش غَزیّة بن عَمرو و نیز دو پسرش شرکت کرد، امّ عُماره اوّلِ روز، مَشکى با خود برداشت تا به مجروحان، آب برساند. وى در آن نبرد، بعد از شکست و فرار مسلمانان جانانه جنگید و دوازده زخم، از ضربه نیزه تا ضربه شمشیر، برداشت. دوازده زخم برداشت و دستش در نبرد یَمامه، قطع شد. او افزون بر دستش، در نبرد یَمامه، یازده زخم دیگر برداشت و در حالى به مدینه بازگشت که هنوز این زخم ها بر او بود.
عبد اللّه بن زید فرزند ام عماره در شرح نبرد احُد نقل می کند که: در آن روز، دست چپم زخمى شد. مردى همانندِ تنه نخل، ضربتى بر من وارد آورد و بی آنکه کارم را یکسره کند، مرا رها کرد. خون مى ریخت و توقّفى نداشت. در این هنگام، پیامبر خدا (صلی َالله َعلیه َو َآله) فرمود: «زخم خویش را ببند».
پس مادرم که باندهایى براى زخم ها آماده ساخته و به کمر خویش بسته بود، به سراغم آمد و درحالی که پیامبر (صلی َالله َعلیه َو َآله) ایستاده بود و او را مى نگریست، زخم مرا بست. سپس گفت: پسرم! برخیز و با این مردمان، پیکار کن.
پیامبر (صلی َالله َعلیه َو َآله) که این صحنه را دید، فرمود: «اى امّ عُماره! چه کسى را این طاقت است که تو دارى؟». (الطبقات الکبرى: ج 8 ص 414)

امّ ایمَن
امّ ایمَن در جنگ احُد شرکت کرد. او آب مى رساند و مجروحان را درمان مى کرد. وى در نبرد خِیبر نیز همراه با پیامبر خدا (صلی َالله َعلیه َو َآله)، حاضر بود. (الطبقات الکبرى: ج 8 ص 225)

رُبیّع بنت معوّذ بن عفراء
رُبیّع دختر معوّذ بن عفراء: ما همراه با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به پیکار مى رفتیم و به مردم، آب مى رساندیم، آنان را خدمت مى کردیم و مجروحان و کشتگان را به مدینه بازمی گرداندیم. (10)

رُفَیده
پیامبر خدا (صلی َالله َعلیه َو َآله)، سعد بن مُعاذ را [براى مداوا] به خیمه زنى از خاندان اسلَم که او را «رُفَیده» مى نامیدند در مسجد خویش، فرستاده بود. رُفَیده، مجروحان را درمان مى کرد و به رایگان، به کسانى از مسلمانان که گرفتارى اى داشتند، خدمت مى نمود. پیامبر خدا (صلی َالله َعلیه َو َآله)، هنگامی که در نبرد خندق، تیرى به سعدْ اصابت کرد، به نزدیکان وى چنین دستور داده بود که: «او را به خیمه رُفَیده ببرید تا وى را از نزدیک، عیادت کنم». (السیرة النبویّة لابن هشام: ج 3 ص 250.)

امّ سُلَیم
امّ سُلَیم در نبرد حُنَین، در حالی که به عبد اللّه بن ابى طلحه آبستن بود، حضور یافت. او پیش تر در نبرد احُد به تشنگان، آب مى رساند و مجروحان را درمان مى کرد. (الطبقات الکبرى: ج 8 ص 425)

امّ سنان اسلمى
امّ سنان اسلمى: هنگامی که پیامبر خدا (صلی َالله َعلیه َو َآله)، قصد عزیمت به خیبر داشت، به حضورشان رسیدم و عرض کردم: اى پیامبر خدا! آیا در این قصدی که دارىد، مى توانم همراهتان باشم تا در آن جا مَشکِ پاره شده ای را بدوزم، بیمار و مجروح را اگر خدای نکرده، مجروحانى باشند درمان کنم و پاسبانِ زاد و توشه باشم؟
پیامبر خدا (صلی َالله َعلیه َو َآله) فرمودند: «به برکت خداوند، روانه شو؛ چرا که دوستانى از تو، از خاندانت و از دیگرکسان، [پیش تر] با من سخن گفته اند و من به آنان اجازه داده ام. اگر خواستى، با خاندان خویش روانه شو و اگر هم خواستى، با ما».
گفتم: با شما. فرمود: «پس با امّ سلمه، همسرم، همراه باش.» پس من با او (امّ سلمه) بودم. ( الطبقات الکبرى: ج 8 ص 292)

امّ عطیّه انصارى
امّ عطیّه انصارى: همراه پیامبر خدا (صلی َالله َعلیه َو َآله)، در هفت جنگ، حضور یافتم. من در خیمه گاه آنان مى ماندم و برایشان غذا آماده مى کردم، مجروحان را درمان می کردم و بیماران را پرستارى مى نمودم. (صحیح مسلم: ج 3 ص 1447 ح 142)

امیّه بنت ابوصلت
امیّه دختر ابوصلت، یکى از زنان خاندان بنى غِفار: همراه با شمارى از زنان بنى غِفار، به حضور پیامبر خدا (صلی َالله َعلیه َو َآله) رسیدم. به ایشان عرض کردیم: اى پیامبر خدا! ما مى خواهیم در خیبر همراه شما باشیم و آن جا مجروحان را درمان کنیم و به مسلمانان، با آنچه در توانمان هست، یارى رسانیم. حضرت هم اجازه دادند. (مسند ابن حنبل: ج 10 ص 324 ح 27206)

ام زیاد
حشرج بن زیاد: مادربزرگ پدری ام گفت: در نبرد خیبر شرکت کردم، درحالی که یکى از شش زنِ حضور یافته در آن نبرد بودم. به پیامبر خدا (صلی َالله َعلیه َو َآله) خبر رسید که چند تن از زنان با او همراه شده اند. او به دنبال ما فرستاد و ما نیز به حضورش رسیدیم و دیدیم چهره پیامبر خدا (صلی َالله َعلیه َو َآله)، خشم آلود است. به ما فرمود: «به چه سبب و به دستور چه کسى روانه شده اید؟» گفتیم: اى پیامبر خدا! همراهت روانه شده ایم تا تیرى به دست تیراندازان دهیم و سَویقى به شما بخورانیم و مجروحان را درمان کنیم و مو ببافیم و بدین وسیله، به جهاد در راه خدا، یارى برسانیم. حضرت هم اجازه دادند. (السنن الکبرى للنسائی: ج 5 ص 277 ح 8879) و (حکمت نامه پیامبر اعظم (صلی َالله َعلیه َو َآله) ج 13 )

کلام آخر:
کلام را با روایتی از رسول خدا صلی الله و علیه و آله در باب پاداش پرستاری به اتمام می رسانیم:
عن الصادق علیه السلام عن آبائه قال: «قال رسول الله صلی الله علیه وآله من سعی لمریض فی حاجة، قضاهااو لم یقضها، خرج من ذنوبه کیوم ولدته امه.»(بحارالانوار، ج 81، ص 217)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: کسی که برای رفع نیازهای بیماری تلاش کند خواه آن نیاز برآورده شود یا نشود، همانند روزی که از مادر متولد شده است از گناهان پاک می گردد.




منبع: تبیان


ویدیو مرتبط :
قدمت هشت هزارساله روستا نشینی در ایران