فرشته‌هایی که بچه‌های بیمار را شاد می‌کنند


فرشته‌هایی که بچه‌های بیمار را شاد می‌کنندمهر/ «کودکان فرشته اند» نام خیریه جوانانه ای است که تلاش می کند سختی های طول درمان را برای بیماران صعب العلاج و سرطانی کمتر کند. سراغ مدیر این خیریه رفتیم تا از این گروه بیشتر بدانیم.« اگر می خواهید گریه زاری راه بیندازید داخل نشوید.» این جمله آنقدر کوبنده است که همان اول حواسم را جمع می کنم که مبادا کار اشتباهی انجام بدهم. به درو دیوارهای رنگی و نقاشی شده بخش نگاه می کنم لبخند بزرگی می زنم و وارد بخش می شوم. وارد جایی که همه دخترها شبیه هم، همه پسرها شبیه هم و حتی همه دخترها و پسرها شبیه هم هستند و تنها، گوشواره های آویزان برخی دخترها و لباس های توردار صورتی رنگ آنها جنسیت ها را ازهم تفکیک کند. همه این دیوارهای رنگی،عروسک ها، تلویزیونی که قراراست شبانه روز کارتون پخش کند و کلی کتاب توی کتابخانه می خواهند بچه ها را وادار کنند که به دردهایشان بخندند. به زخم جای سرم هایشان، به کچلی موهایشان، به دست های لاغر شده و شکم های ورم کرده شان بخندند تا شاید دنیا را جای بهتری ببینند. بیمارستان کودکان بهرامی تهران، مثل همه بیمارستان های کودکانه دیگر بخش سرطان، بخش عفونی و بخش نوزادان دارد اما در گوشه ی کوچکی از این بیمارستان اتاق کوچک یک خیریه است که می خواهد در گوش همه بیمارستان ها بخواند که «کودکان فرشته اند». سید نصیرالدین موسوی مدیر خیریه «کودکان فرشته اند» این بار مهمان ما در مجله مهر شد تا از او درباره خودش و خیریه «کودکان فرشته اند» سوال کنیم.

گفتیم بخش را از این خراب‌تر نمی کنیم


قصه خیریه گرم و صمیمی «کودکان فرشته اند» از نیمه شعبان سال ۱۳۸۸ شروع می شود. از جایی که سیدنصیرالدین موسوی و دوستانش تصمیم می گیرند به جای پخش کردن شیرینی و بستنی در محل،پولهایشان را جمع کنند تا برای کودکان بیمارستان حضرت علی اصغر ظفر تهران هدیه بگیرند. لذت این هدیه ها و خندیدن بچه های معصومی که روز عید را در بیمارستان بستری هستند به دهان بچه ها مزه می کند تا اینکه این کار را سال بعد در سه بیمارستان با جمعیت بیشتر ادامه می دهند.



بعد از آن «نصیر» دوستانش تصمیم می گیرند که برای بچه های بیمار در مناسبت های مختلف برنامه اجرا کنند تا روحیه شان را ببرند. تا اینکه بعد به حوزه دارو می شوند و سعی می کنند در دوران تحریم و کمیابی و گرانی دارو برای بچه ها دارو پیدا کنند اما قصه جایی اوج می گیرد که پایشان به بیمارستان کودکان بهرامی تهران باز می شود: « فهمیدیم بیمارستان بهرامی قسمتی دارد که ۱۲ سال است تعطیل شده است. گفتم باید شروع کنیم و این بخش را بازسازی کنیم. اما هیچ پولی نداشتیم. مسئولین هم خیلی موافق نبودند. خب حق داشتن اعتماد نکنند ولی ما گفتیم این بخش که کنار گذاشته شده شما به ما بدهید بازسازی کنیم دیگر بدتر از این که نمی شود و همه با هم کار را شروع کردیم. حالا آن بخش تبدیل به یکی از بهترین قسمت های بیمارستان شده که برای گروه ما بسیار مقدس است.» بازسازی موفق بخشی از بیمارستان بهرامی باعث شد تا خیریه کودکان فرشته اند تثبیت شود و سید نصیرالدین موسوی متولد آذر ۱۳۶۹ به مدیر این خیریه حالا گامهای بزرگتری بردارد.

گفتند چون مذهبی هستی به تو پول نمی دهیم


نصیر اول طراحی داخلی می خوانده اما مددکاری و عشق به این کار باعث تغییر رشته اش می شود. اما همین چندسال خواندن طراحی داخلی در بازسازی بیمارستان ها خیلی به کارش می آید. در شروع کار، هیچ پول و نیرویی در کار نبوده و نصیر باید برای شروع کارش چند نیرو و چندمیلیون چمع می کرده به همین خاطر در صفحه شخصی اش در شبکه های اجتماعی با نام اردوی جهادی در تهران جذب نیرو می کند. او نیاز مالی اش را نیز در این صفحه مطرح می کند و یکی از کاربران ناخواسته قصه جالبی را رقم می زند که تبدیل به بهترین خاطره آقای مدیر می شود: « یک خانمی پیام داده بود که من کمک می کنم. من هم بر این اساس داشتم کار را شروع می کردم که دو روز قبلش پیغام داد:«آقای موسوی شما بچه مذهبی هستی؟» من هم جواب دادم: «نمی دانم اسمش چه می شود. اما اگر منظور نماز و روزه است. بله مذهبی هستم.»

گفت: «شنیدم خیلی عشق امام زمانی.» من هم گفتم: «بله» تا گفتم بله یکهو پیغام داد: «خب پس برو پول رنگ و کارت را از همان امام زمان بگیر. من پول به تو نمی دهم.» من هم عصبی شدم و گفتم: «باشه می روم از او می گیرم.» اما دو دستی زدم توی سرم که خدایا من چه کار کنم؟ چطور پول را جور کنم. تا اینکه یک نفری که مرا از خیلی قبل می شناخت بی هوا تماس گرفت و گفت یکی ۴ میلیون پول به من داده گفته بدهم به شما چون مثل اینکه در کار خیر هستی هر طور می خواهی خرج کن. پشت بندش هم یکی زنگ زد گفت می خواهید جایی را بازسازی کنید؟ گفتم بله او هم ۴ میلیون تومان دیگر به من داد. خیلی خوشحال شدم. بلافاصله رفتم به آن بنده خدای اولی پیغام دادم: «امام زمان پول مرا فرستاد.»

اینجا گریه و زاری ممنوع است

بعد از اعلام برای جذب داوطلب، جوان های زیادی با تیپ های مختلف آمدند و خواستند که به مددجویان کمک کنند. جوان های تازه کاری که شاید چیز زیادی بلد نبودند اما همت این کار را داشتند و بعد از ورودشان به خیریه کلی تغییر کردند و هویت تازه ای برای خودشان ترتیب دادند: « روزهای اول که داوطلبین آمدند شاید هیچ کس کار زیادی بلد نبود. حتی هیچ کار سختی تا به حال انجام نداده بودند. اما به مرور همه چیز تغییر کرد. سرو وضعشان، حرف زدنشان، آداب معاشرتشان. من الان 60 نیروی ثابت فعال دارم. خیریه ما برای خودش چارچوب مشخصی دارد که هرکسی می آید باید رعایت کند. اول اینکه اینجا روابط دختر و پسری نا متعارف نداریم. این طور روابط در خیریه ها دردسر است. هرکسی کاری با کسی دارد بیرون از خیریه باید باشد. الحمدلله جو خیریه ما هم به این شکل نیست. چندین مورد ازدواج داشتیم. چندتایش را خودم بانی بودم. خودم هم با یکی از داوطلبها ازدواج کردم. اما رابطه نامتعارف نداریم. یکی دیگر از قانون های اینجا این است که هیچکس حق عکس گرفتن و سلفی گرفتن با بچه ها را ندارد. حق الناس است. اینجا بچه ای داریم که می گوید رگ سرُم را از پایش بگیرند که دستش کبود نشود و فامیل و آشناها نفهمند سرطان دارد. اما دیگر قانون مهم اینجا گریه و زاری نکردن است. گریه و اشک و آه نداریم. اینجا فقط باید به روی بچه ها بخندید تا روحیه بگیرند نه اینکه شما هم بنشینید و به رویشان گریه کنید.»




منبع: مهر


ویدیو مرتبط :
شاد کردن کودکان بیمار