روانشناسی/ غم دل با تو بگویم؟ نگویم؟ چه کنم؟


روانشناسی/ غم دل با تو بگویم؟ نگویم؟ چه کنم؟همشهری آنلاین/ تنهایی، رنج‌آور است و تنهایی فقط دور بودن فیزیکی یا جغرافیایی از دیگران نیست.
گاه دوربودن ذهنی و ناآشنابودن هم تنهایی می‌آورد. گاه آدم در شلوغی نفسگیر مترو تنها است و گاه در محل کارش میان همکارانش تنها است.
تنهایی، رنج‌آور است و یکی از راه‌های کاستن از این رنج یا از میان بردن این رنج این است که کسی را بیابی که پیش او تنها نباشی. کسی که از تو دور نباشد. کسی که بشناسدت و بشناسیش و حرفت را بفهمد و حرفش را بفهمی و سلیقه‌ات را بشناسد و سلیقه‌اش را بشناسی و با تو صبور باشد و با او صبور باشی بی‌اینکه برای این صبر تلاشی کنی.
تنهایی، رنج‌آور است و همان قدر که تنهایی و بی‌کس‌بودن رنج‌آور است، با چنین کسی بودن شادی‌آور و خوب و خوشحال‌کننده است. کسی که غم از دل برود چون او بیاید. چنین کسی را باید قدر شناخت و از لحظه لحظه‌ با او بودن لذت برد و استفاده کرد. حضور چنین کسی مثل تنگی آب خنک و گوارا میان بیابان سوزان است، قطره‌ایش را نباید هدر داد.
تنهایی، رنج‌آور است و گاه این رنج چنان زیاد می‌شود که قدرت درست تصمیم گرفتن را از ما می‌گیرد. ما به کسی می‌رسیم که حضورش خوب است و غم را از دل می‌برد اما هنوز زجر و وحشت آن غم تنهایی دلمان را می‌لرزاند و جای قدر دانستن همراهی او، دائم برای او تنهایی‌مان را وصف می‌کنیم. فرصت که تا ابد نیست. عمرها کوتاه‌اند و کارها بسیار و این هم‌نشین شدن‌ها طولی نمی‌کشند و هدردادن وقت بزرگ‌ترین خطا است و گفتن از آن تنهایی‌ها هدر‌دادن وقت است.
یا از آن سو نگاه کنید. کسی تنها بوده و وقتی یافته‌اید و به دیدنش رفته‌اید و او دائم از تنهایی‌اش می‌گوید. از اینکه این گفته‌ها چقدر آزاردهنده هستند که بگذریم، نهایتا به این فکر نمی‌افتید که «فلانی! تو که تنهایی را رها نمی‌کنی برود. داری ازش حرف می‌زنی. انگار نه انگار که من آمده‌ام و بناست با آمدن من تنهایی برود»!؟

با کانال تلگرامی آخرین خبر همراه شوید

منبع: همشهری آنلاین


ویدیو مرتبط :
غم دل با تو بگویم زینب