داستان خورشگری 800 سال کوچک‌تر از مولانا


تمایلی برای سفارش گرفتن ندارد، چون باور دارد که اگر چیزی سفارشی باشد رفته‌رفته هنر از آن خارج و به صنعت تبدیل می‌شود. در غذاخوری‌اش منو ندارد و هیچ قیمتی برای غذاها تعیین نکرده است؛ شما بعد از خوردن و لذت بردن از غذایی که میل کرده‌اید، هر مبلغی را که دوست دارید می‌پردازید.

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگ ایسنا، «آسه‌خوری نون» مخفف آهسته‌خوری و اسمی است که «وحید غلامی» برای غذاخوری‌اش انتخاب کرده است. برای او مشتری مفهومی ندارد و از مهمانانش در ابتدای ورودشان با میوه و چای پذیرایی می‌کند تا غذا حاضر شود. در «آسه‌خوری» قهوه و نسکافه هم سرو نمی‌شود، آنجا نه شبیه قهوه‌خانه است و نه شبیه کافی‌شاپ.

«وحید» گوشت نمی‌خورد و غذاهای گوشتی را هم سِرو نمی‌کند. اجازه کشیدن سیگار هم نمی‌دهد. هر کسی به آسه‌خوری وارد می‌شود، باید منشور آن را بخواند و تا زمانی که در غذاخوری نشسته است، به آن متعهد باشد.

او متولد دهه 70 به‌نظر می‌رسد، اما خودش می‌گوید، 800 سال کوچک‌تر از حضرت مولانا و متولد 1364 است. «وحید» همه مشتریانش را به چشم مهمان می‌بیند و نه مشتری، چون معتقد است که مهمان خیلی چیزهای غذا از جمله شوری یا بی‌نمکی، گرمی یا سردی و ... را به میزبان می‌بخشد و در آخر هم برای برقرار ماندن «آسه‌خوری» هدیه‌ای می‌پردازد و می‌رود.

این خورشگر جوان توضیح می‌دهد: این غذاخوری زیرمجموعه‌ی «slow food» نیست، گرچه بی‌ربط با آن هم نیست. امروز به این شکل است و فردا ممکن است به شکل دیگری باشد. هستی، یک جریان است که اگر بخواهیم چیزی را در آن ثابت کنیم، جا می‌مانیم.

«وحید» پیش از این، به‌واسطه فعالیتش در حوزه پوشاک، سفرهای زیادی به هند کرده و بعدها درگیر غذا، الهیات و فلسفه شده و به قول خودش، رسالتش را که خورشگری است، پیدا کرده است.

او درباره این‌ که چطور به آشپزی علاقه‌مند شده است، اظهار می‌کند: نمی‌توان به‌شکل قطعی گفت که باران از چه زمانی شروع و چه زمانی تمام می‌شود، کار من هم دقیقا این‌طور شروع شد. عشق به هنر از جایی شروع می‌شود که مورد تشویق قرار می‌گیری و موفقیت خود را می‌بینی و بعد از آن، عاشق آن کار می‌شوی. در نهایت هیچ‌کس عاشق کار خاصی نیست، همه عاشق این هستند که فکر خود را ارائه دهند و بهترین راه برای هنر نیز خلق یک اثر هنری است.

وحید اضافه می‌کند: هر کسی تلاش می‌کند که یک اثر هنری را انتخاب کند، یکی تئاتر و سینما، دیگری خورشگری، نقاشی، موسیقی یا هر هنر دیگری. هر کسی دلش می‌خواهد هر چیزی را که به آن فکر می‌کند، به اثر هنری تبدیل کند.

این خورشگر آن‌قدر مواد غذایی مختلف را با هم ترکیب و دوستانش را روانه بیمارستان کرده تا سرانجام فهمیده که چه نوع مواد غذایی را می‌تواند با هم ترکیب کند و خوراکش را بپزد. اگر یک نوع غذا را 40 بار هم در «آسه‌خوری» بخورید، طعم آن متفاوت با قبل است، زیرا مواد اولیه و ادویه غذاها هربار تغییر می‌کند.

او معتقد است، غذایی که درست می‌کند یک اثر هنری است، هنر نیز وحدت دارد؛ اما با این حال، هربار رنگ و رویی در لحظه حاضر می‌شود که شاید در زمانی دیگر، خود آن چیز نباشد. هنر فقط یک‌بار اتفاق می‌افتد. «وحید» در غذاخوری‌اش 44 نوع ادویه دارد و هربار از ادویه‌های متفاوتی در غذایی که می‌پزد، استفاده می‌کند.

او اجاق خوراک‌پزی‌اش را هم به دلایلی، خودش ساخته است و درباره تهیه مواد اولیه غذاهایش هم اظهار می‌کند: بیشتر مواد غذایی را که استفاده می‌کنم از خیابان مازندران می‌خرم و برای خریدن هر بخش از مواد اولیه‌ای که لازم دارم، شاید نیم ساعت زمان بگذارم.

«وحید» هر کدام از ترشی‌هایی را که در ویترین مغازه‌اش چیده است، یک اثر هنری می‌داند و می‌گوید: 45 دقیقه درباره هر کدام از این ترشی‌ها می‌توانم صحبت کنم، مثلا یک ترشی سیب دارم که جادویی است. از این ترشی‌ها در غذا استفاده می‌کنم و کم پیش آمده که آن‌ها را به‌طور جداگانه برای مهمانان سِرو کنم.

گردشگران خارجی هم که به‌دلیل نزدیک بودن «آسه‌خوری» به تالار وحدت، زیاد از آن منطقه عبور می‌کنند، گاهی توجه‌شان به این مکان جلب می‌شود و از غذاهای آن نیز استقبال می‌کنند.

یک‌بار وقتی گردشگری ایتالیایی از اینجا عبور می‌کرد، به آسه‌خوری وارد شد. وحید درباره برخورد این گردشگر توضیح می‌دهد: هنگامی که برای او توضیح دادم که «آسه‌خوری» منو ندارد، خواست که به سلیقه خودم برایش غذا سِرو کنم و بعد از امتحان غذاها، در بقیه‌ی روزهای اقامتش در تهران، برای ناهار و شام پیش من می‌آمد.

«آسه‌خوری نون» با ظرف‌های آشپزخانه تزیین شده است؛ نور از آبکش‌های آویزان از سقف در اتاق می‌ریزد، آیینه‌ای به کف ماهیتابه‌ی چسبیده به دیوار دیده می‌شود و دستگیره‌های در ورودی هم قاشق و چنگال است. معمولا هم موسیقی سنتی در فضا جاری است.

این خورشگر درباره تزیین غذاهایش نیز تأکید می‌کند: تزیین کردن غذا، مهم است و بهتر است کسی که غذا را می‌خورد، از تصویر آن هم لذت ببرد. به عقیده من، بوی غذا مهمان را تحریک می‌کند تا پشت میز بنشیند، رنگ غذا به او رغبت چشیدن می‌دهد و طعم خوراک هم او را وادار می‌کند که غذایش را تا انتها بخورد. سبک بودن غذا موجب تکرار مهمانی می‌شود و سلامت بودن آن، مهمان را زنده نگه می‌دارد تا مدت‌ها به مهمانی سفره‌ی حضرت حق برود.

او در پاسخ به این‌که آیا خورشگری را آموزش می‌دهد؟ می‌گوید: من، خودم را در مرحله‌ای نمی‌بینم که بخواهم چیزی را آموزش دهم و فقط درباره مواردی که فکر می‌کنم بلد هستم، کمی صحبت می‌کنم. هرچند می‌توانیم روزهای جمعه، آموزش اصول اولیه خورش و خورشگری را برای کسانی که دوست دارند الفبای آشپزی را یاد بگیرند، بگذاریم.

این خورشگر جوان غذا را برای مهمانانش از احساسات لطیف نیز لبریز می‌کند و می‌خواند: یک لحظه صبر کنیم. می‌دانم خیلی عجله داری، اما عجله واسه چی؟ واسه این‌که به خودت برسی؟ اما غافل شدی که خودت به خودت بندی. پس ندویده هم می‌شه به خودت برسی. بیا یکم زندگی کنیم. بیا دست از سرِ زمین برداریم. بیا جیبامونو از خاکش پر نکنیم. بیا یکم صبر کنیم و بی‌وقفه پا رو تنش نکوبیم تا خاکی که به پا کردیم بشینه. بی‌غبار، چشمامون بهتر می‌بینه که کجا داریم میریم و کجا قرار بوده بریم. بیا صدای هستی رو بشنویم. تا حالا صدای جوونه زدن دونه‌ی بنفشه رو شنیدی؟ آره، می‌دونم شاید خیلی یواش جوونه میزنه، اما به این فکر کردی، شایدم ما زیادی عجله داریم. بنفشه‌ها خیلی کوتاه زندگی می‌کنند، اما لحظه به لحظه شو می‌فهمن. بیا ما هم زندگی‌مونو بفهمیم آهای اشرف مخلوقات.

انتهای پیام


ویدیو مرتبط :
داستان موسی و شبان سروده مولانا با اجرای گردآفرید