محبوب
2 دقیقه پیش | امیت سرکیسیان، اولین شهید مدافع حرم ارامنه! / شایعه 0506این تصویر جعلی است و عکس اصلی مربوط به شهید مدافع حرم هادی شجاع در مشهد می باشدمتن و پاسخ شایعه |
2 دقیقه پیش | وقتی موبایل برای سلامت شما مفید می شود!!جریان سریع امور در دنیای امروز به حواسپرتی بیشتر و نداشتن وقتی برای آسودگی انجامیده است. در چنین شرایطی نیازهای بدن به آسانی فراموش میشود. خوشبختانه همان وسایلی که ... |
ماه چهره خلیلی و عاشقی های روی صحنهاش
صبا/ شب افتتاحیه نمایش «دپوتات»، شنبه 21 فروردین، با تولد یک سالگی پسرم، پرواز هم زمان شد. آن شب اجرا به پرواز تقدیم شد. هم زمان شدن یک سالگی پسرم با اولین شب حضورم روی صحنه تئاتر اتفاقی بود که آن شب را برایم بسیار مهم و هیجان انگیز کرد .
ماهچهره خلیلی را با سریالهای تاریخی از جمله «مختار نامه» و «کلاه پهلوی» و فیلمهای سینمایی از جمله «چشمان سیاه»، «مرگ کسب و کار من است»، «تله»،«نقاب» و «پرنده باز » میشناسیم. «دپوتات» اولین تجربه خلیلی روی صحنه تئاتر در مقام بازیگر است. او نقش همسر یک نماینده مجلس را با بازی اتابک نادری بر عهده دارد.
این نمایش براساس متنی از دیمیتری پساتهاس با ترجمه کریم عظیمی، کارگردانی اتابک نادری و دراماتورژی محمد نادری، روی صحنه رفته است. دیگر بازیگران این نمایش به جز ماهچهره خلیلی، سامان دارابی، بهنام شرفی، پندار اکبری، اتابک نادری، سوسن پرور، یاشار نادری و قاسم روشنایی هستند. «دپوتات» تا سیام اردیبهشت هر شب ساعت 20 در ایوان شمس واقع در بزرگراه شهید گمنام (جلال آل احمد)، تقاطع بزرگراه کردستان روی صحنه میرود. آنچه در ادامه میخوانید گفتوگویی است با ماهچهره خلیلی درباره بازیگری، سینما و تلویزیون به بهانه اجرای نمایش «دپوتات».
شما در سال 82 برای بازی در فیلم «چشمان سیاه» به کارگردانی ایرج قادری بعد از 22 سال به ایران آمدید و دوره بازیگری و کارگردانی را در موسسه سمعی و بصری استاد سمندریان در سال 84 پشت سر گذاشتید. با توجه به اینکه فعالیت خود را با اثری سینمایی و نه تئاتری آغاز کردهاید، چه شد که به جای رفتن به آموزشگاهی سینمایی، آموزشگاهی تئاتری و به طور مشخص کلاسهای استاد سمندریان را انتخاب کردید؟
دلیل این که به آموزشگاه استاد سمندریان رفتم این بود که بعد از «چشمان سیاه» برای «ازدواج به سبک ایرانی» به دفتر حسن فتحی دعوت شدم. مشکلی که آن زمان داشتم این بود، چون فقط یک سال از آمدنم به ایران میگذشت ته لهجه داشتم. (با خنده) ته لهجهای که هیچکس از روی آن متوجه نمیشد که من از انگلیس آمدهام. من همانجا هم که بودم تحصیلات فارسی و تحصیلات قرآنی داشتم و به کلاسهای شعر و خط میرفتم. پدر و مادرم اصرار داشتند که من با فرهنگ ایرانی بزرگ شوم و این فرهنگ را حفظ کنم. حدود 20 سال بود که ایران نیامده بودم و آنها به هیچ وجه نمیخواستند که من ریشههایم را فراموش کنم. هنگام فارسی صحبت کردن گاهی کلمه کم میآوردم ولی در کل خوب حرف میزدم و لهجهای که داشتم، لهجه انگلیسی نبود.
هنگامی که استاد سمندریان مرا دیدند (با خنده) گفتند از کدام شهرستان آمدهای؟! فارسی را خیلی درست حرف میزدم ولی با آهنگ انگلیسی، یعنی جملات فارسی را با فراز و نشیب و آهنگ انگلیسی بیان میکردم. تلفظم فارسی بود و آهنگ کلامم انگلیسی. حسن فتحی مرا به استاد سمندریان معرفی کردند، با ایشان تماس گرفتند و خواستند که ایشان روی لهجه من کار کنند. در واقع من توسط حسن فتحی به حمید سمندریان ارجاع داده شدم. آن زمان در ایران کسی را نمیشناختم و با موسسههای بازیگری سینمایی یا تئاتری آشنایی نداشتم. استاد سمندریان آن زمان هم، کلاسهای فن بیان داشتند که من در آن کلاسها شرکت کردم و هم جلسات خصوصی که برای من برگزار کردند.
هیچوقت استاد سمندریان را فراموش نمیکنم. به یاد دارم که ایشان از تکنیکهای خاصی برای اصلاح لهجه من استفاده میکردند و میگفتند تلفظها را این گونه بگو یا آهنگ جملات این گونه است نه آنطور که تو میگویی. به شدت مصمم بودم که این اصلاح لهجه هر چه زودتر انجام شود، چون قرار بود که سریال «مختار نامه» را شروع کنیم و این مجموعه تلویزیونی پروژهای بود که اصلا نمیشد در زمینه فن بیان برای آن کم گذاشت و از این لحاظ کاری دشواری بود. در واقع اینگونه بود که ماجرا آغاز شد. بعد از گذراندن دوره کلاسهای بیان، به شکل رسمی در آموزشگاه استاد سمندریان نام نویسی کردم و یک دوره کامل دیگر را در آنجا گذراندم. دو سال متوالی به آنجا میرفتم، حتی زمانی که دورهام تمام شد، باز هم به کلاسهای استاد میرفتم. معتقدم بازیگری چیزی نیست که بتوانید بگویید، من یک دوره دیدهام و کارم را انجام دادهام. بازیگر همیشه در حال یادگیری است.
پس با توجه به رفتوآمدتان به آموزشگاه سمندریان قطعا پیشنهاد بازی در تئاتر هم داشتهاید؟
دقیقا، چون دورههای کلاسهای ایشان را به صورت کامل گذراندم و بعد از آن نیز هم چنان رفتوآمدم به آنجا ادامه داشت، پیشنهاد بازی در تئاتر هم داشتم. از سوی دیگر تقریبا به صورت همزمان در سه مجموعه «در چشم باد»، «مختارنامه» و «کلاه پهلوی» حضور داشتم و اتفاقا پیشنهادات تئاتری زیادی هم میگرفتم. هر سه، پروژههایی تاریخی، سنگین و الف ویژه بودند. مشکل این بود که به علت عظمت و سنگینی این پروژهها فرصتی برای تمرین و اجرای تئاتر نمیماند.
الان چیزی حدود 12 یا 13 سال است که فعالیت هنری میکنم و هشت سال را به صورت متوالی در پروژههایی بودهام که به آنها اشاره کردم. «در چشم باد»، «کلاه پهلوی» و «مختار نامه» گاهی اوقات از نظر زمان فیلمبرداری، با یکدیگر همپوشانی داشتند و از یک زمان به بعد «نردبان آسمان» محمدحسین لطیفی و «گذر از رنجها» به کارگردانی فریدون حسنپور هم به آن اضافه شد. اینها پنج پروژه سنگین تاریخی بودند که به من اجازه کار تئاتر نمیدادند. هر زمان که به من پیشنهاد بازی در تئاتر میشد، حسرت میخوردم که چرا زمان کافی برای پذیرفتن آن ندارم. بین آن پنج پروژه تلویزیونی، تقریبا در حدود 30 فیلم سینمایی هم حضور داشتهام که واقعا مدیریت زمان، برای انجام دادن همه این کارها امری دشوار بود.
ظاهرا اکنون تصمیم گرفتهاید کمی این روند حضور در پروژههای تلویزیونی و سینمایی را آرامتر کنید و به سمت تئاتر بیایید؟
بله، از سال گذشته تصمیم گرفتم کمی این روند را آرام کنم. از یک سو فکر میکنم تا حدودی دینام را به تلویزیون و سینما ادا کردهام و از سوی دیگر همیشه دوست داشتهام، روی صحنه تئاترحضور داشته باشم. من بعد از این که در سال 82 در «چشمان سیاه» بازی کردم، به مدت یک سال در انگلستان در method school لندن دوره تئاتر گذراندم و بعد از آن در سال 84 به آموزشگاه استاد سمندریان رفتم. نبودنم در تئاتر بیش از هر چیز به خاطر نداشتن زمان کافی بوده است. در این یک سال اخیر که سعی کردهام، پروژههای تلویزیونی و سینمایی کمتری را بپذیرم تا بتوانم به تئاتر بپردازم به شکل عجیبی به من پیشنهادات تئاتری زیادی شده.
اگر بخواهید از بین چند پیشنهاد بازی در تئاتر دست به انتخاب بزنید به چه فاکتورهایی توجه میکنید؟
سه عامل برای من بسیار مهم است. اول از همه متن است. بعد از آن کارگردان و اعضای گروه.
«دپوتات» هر سه فاکتور را داشت؟
بله، «دپوتات» هر سه فاکتور را داشت. آبان یا آذر سال گذشته بود که من در انگلستان بودم و برای بازی در این نمایش با من تماس گرفته شد و نمایشنامه را با تلگرام برایم فرستادند. وقتی که آن را خواندم دیدم که چه متن جالبی است. البته آن زمان هنوز متن توسط محمد نادری دراماتورژی نشده بود و متن اولیه بود. حدود یک ماه بعد نسخه دراماتورژی شده را برای من فرستادند و من بسیار آن را پسندیدم و با آن ارتباط برقرار کردم.
آن زمان هنوز سایر بازیگران انتخاب نشده بودند و شکل و شمایل گروه مشخص نبود. بازیگرها که تکتک انتخاب شدند، دیدم ما گروهی داریم که با یکدیگر عاشقانه کار میکنند و همه یکدیگر را دوست دارند. من فکر میکنم این نکته از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. دوستانی که به دیدن نمایش ما میآیند، همه روی این نکته تاکید میکنند که شما واقعا روی صحنه عاشقی میکنید و مشخص است که همه شما این کار را دوست دارید.
چگونه شد که به این گروه پیوستید؟
با توجه به پیشزمینهای که در آموزشگاه استاد سمندریان داشتم و به آن اشاره کردم با اهالی تئاتر رفتوآمد زیادی دارم و حتی دوستیام با بچههای تئاتر بیش از بچههای سینما است. اتابک نادری و همسرشان را در همین جمعهای تئاتری دیده بودم و میشناختم.
شما که هر دو متن را خواندهاید، به نظرتان نمایشنامه «دپوتات» که با دراماتورژی محمد نادری روی صحنه است با متن اولیه یعنی نمایشنامه «به دنبال دروغگو» اثر دیمیتری پساتهاس متفاوت است؟
بله، متن تفاوت زیادی کرده بود. در طول تمرینات و با انتخاب شدن هر بازیگر برای هر نقش خاص نیز باز هم این تغییرات بیشتر شد. (با خنده) با توجه به سابقه تلویزیونی و سینماییام مرتب در ذهنم تئاتر را با این دو رسانه مقایسه میکنم. در سینما کارگردان و مخصوصا کارگردانی که خودش فیلمنامه را نوشته است، تاکید دارد که متن همین چیزی است که میبینید و فلان دیالوگ را با&
ویدیو مرتبط :
سایت سینمانگار: گفتگو با ماه چهره خلیلی