چهره های هفته؛ از ظریف تا مهراوه


برترین ها/ خاندان رفسنجانی یا (حرفه ای های، هفته)

«هاشمی برای اینکه پدر باشد و همه ی گروه ها او را به عنوان فصل الخطاب و داور بپذیرند، خود را از منازعات سیاسی و مسائل اختلافی دور نگاه می دارد و در برابر مسائل حساس ابراز نظر نمی کند» عالیجناب سرخپوش و عالیجنابان خاکستری توصیفی که شاید برای آن روزگار خیلی هم بی ربط نبود، اما برای این سالهایی که گذشت، نه نمی تواند. این توصیف کارکردی داشته باشد.

کما اینکه هاشمی و فرزندانش به شدت وارد موضع شدند و اتفاقا در بطن ماجرا حضور داشتند، ثبت نام انتخابات مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی و حضور هاشمی ها از بزرگ خاندان تا فاطمه و محسن، یک بار دیگر جلوه گر حضور باثبات خانواده ای است که انگار تماما هدف دارند، بازیگرانی که می دانند کجا و چگونه و چه وقت حرکت کنند که بیشینه منفعت و کمینه ی آسیب را یکجا داشته باشند و البته تمام فعل و انفعالات را در راستای ثبات حیات سیاسی مردی هدایت کنند که عصاره ی «رجل سیاسی» است، تسلط فکر و تعقل ماکیاولیستی در اندیشه سیاسی خاندان هاشمی تصویری از قهارترین سیاستمداران ایرانی را پیش رو می گذارد، این انتخابات با حیات هاشمی ها چه نسبتی دارد؟ مردمان عادی نظیر من که هیچ، سیاسی ها هم نمی توانند پیش بینی کنند.

محمد جواد ظریف یا (جنتلمن، هفته)

حضور ظریف در عرصه ی سیاسی به عبارت بهتر در راس سیاست ورزی ایرانی، بی شباهت به حضور افشین قطبی در پرسپولیس نیست، هر دو شکلی از پوشش و رفتار را نمایندگی می کردند و می کنند که آمال اقشاری از جامعه است که می خواهند اینگونه باشند و نیستند یا نمی توانند باشند، شکل حرف زدن قطبی، لبخندی که دائما بر لب داشت، حد نهایت مسئولیت پذیری و پوششی که همیشه در نهایت آراستگی بود، تمام فاکتورهایی که محمدجواد ظریف هم آنها را در خود دارد؛ در سطحی بسیار حساستر و والاتر از مدل ریش تا همان خنده هایی که با تمام خستگی ها از مخاطبش دریغ نکرده است.

ماجرای نود و عدم پخش مصاحبه وزیر امورخارجه با عادل فردوسی پور محل جدل های بسیاری شده است که بنا به ذات «یک هفته هفت چهره» و گریز از سیاست به آن نمی پردازیم که البته نه در علاقه و حوصله من است، نه سواد آن را دارم، اما آنچه که در همه ی این کش و قوس ها جالب توجه بود واکنش وزیر جنتلمن کابینه بوده است؛ «شنیدم فشار آوردند، از طرف من هیچ نگران نباشید، پخش نشدن مصاحبه اصلا برای من مهم نیست. بی جهت درگیر نشوید» همین واژه های متشخص یک برگ به کتاب محبوبیت او اضافه کرده است.

علیرضا فغانی یا (غریبه در وطن، هفته)

«در کشورهای نفتی همه انگل لوله نفت اند تا عناصر اقتصادی، اجتماعی و سیاسی. در چنین مکانیسمی هیچ عنصری نمی تواند از اجحاف احتمالی نسبت به مردم جلوگیری کند» جامعه شناسی خودکامگی – علی رضا قلی فقط فغانی نیست و فقط هم مختص ورزش و فوتبال نمی شود، سال هاست آدم هایی از دنیاهای گوناگون؛ فرهنگ و هنر و دانشمند و نظریه پرداز و پزشک و ... چند سالی هرز می روند، دیده نمی شوند یا مهاجرت می کنند و یا رفته رفته خاموش می شوند.

همه ی آنها می خواهند بهترین باشد، لباس وطن بر قامتشان کوچک است، اندازه به تن آرزوها و تلاش آنها نیست. در ساختار جا نمی گیرند و به قولی از خط بیرون می زنند، فغانی و همه ی آدم های حوزه های دیگر که در بیرون مرزها اعتبار دارند در یک چیز مشترکند: «تعلق به طبقه متوسط» متوسط هایی با آبرو که نه در چنبره ی نوکیسه گی اند و نه از شدت فقر سقف آرزوهایشان کوتاه شده، همان هایی که مطامع سیاسیون می شوند و بیشترین تلفات را هم می دهند.

هفته ای که گذشت یکی از طبقه ی متوسط با قضاوتش در بالاترین سطح فوتبال جهان، پرچم ایران را بالا نگه داشت.

منصور پورحیدری یا (دل لرزه، هفته)

منصور خان در بستر بیماری است. او و افرادی نظیر او به پیکره ی استقلال و پرسپولیس پیچ و مهره شده اند، نباشند پیکره ی اینها می پاشد. همان قدر که نمی شود رنگ آبی را از هویت استقلال جدا کرد، منصورخان و امثال او را هم نمی شود، آن ها متعلق به دورانی هستند که شرافتمندانه و بدون رپرتاژ محبوب بودند و فقط به فوتبال فکر می کردند و با هر قدمی که برمی داشتند، مهر فوتبال را در دل مردم جاودانه می کردند .

امروز هم اگر محبوبیتی از قبال این دو تیم در میان هواداران فوتبال است، از میراث پورحیدری ها و خوردبین ها است. امیدواریم منصور خان هر چه زودتر روی نیمکت استقلال بنشیند و آبی این تیم پر رنگ شود.

مهراوه شریفی نیا یا (آدم معمولی، هفته)

فرهنگ در تمام الگوهای رفتار بشری به حالت نهفته وجود دارد. ممکن است شما طرفدار یک تیم فوتبال باشید، شما به عنوان یک هوادار شناخت شخصی، آرزوها، تخیلات خواسته ها و اشتیاق تان را به باشگاه می آورید. همین اتفاق در مورد یک بازیگر هم حادث می شود، من یا شما به عنوان هوادار یا تعقیب کننده کارهای یک بازیگر مهراوه شریفی نیا (نام ها مهم نیستند) تمام من هویتی مان را در هویت او بازنمایی می کنیم.

اما این بازنمایی تحت تسلط و تاثیر رسانه هایی قرار می گیرند که می خواهند ما را به مصرف تشویق کنند، از همین رو با عناوین تحریک آمیز همه ی ما مرتکب تماشای تصاویری از حریم خصوصی مهراوه شریفی نیا می شویم و جالب تر اینکه این «ما» متاثر سریعا وارد پروسه قضاوت هم می شود و نکوهش می کند، بی گمان ذهنیت متاثر فراموش کرده که اگر خودش در چنین موقعیتی بود دست به چه رفتاری می زد؟ فارغ و متفاوت از رفتار مهراوه شریفی نیا آیا ؟

شهرام جزایری یا (کارآفرین! هفته)

بعدتر تاریخ را که بخوانند، دهه های هشتاد و نود را بی گمان به نام «نوکیسه ها» خواهند زد، ساختار آشفته اقتصادی این سال ها، چهره هایی را به صدر آورد که از فرط اعتماد به نفس موجبات شگفتی اند؛ از بسیجی اقتصادی تا کارآفرین نمونه.

اگر وزیر منصب دارد، اگر سلبریتی شهرت دارد، اگر هنرمند محبوبیت دارد، اگر فوتبالیست سکوها را دارد و اگر هر کسی با هر درجه ای ضریب نفوذی دارد. نوکیسه ها همه ی اینها را با هم دارند، آن ها صاحب منصب را تطمیع می کنند، رسانه را می خرند و مال خود می کنند، هنرمند را وامدار می کنند، سکوها (نمادی از کل اجتماع) را فریب می دهند و در نهایت چنان اطمینانی می گیرند که رشید پور و دید در شب هم حریفشان نمی شود، شاید با تکنیک های شوپنهاوری خصمت را به کنترل درآوردی، اما ماهیت افشاگرانه ی دوربین را چه می کنی؟

با کانال تلگرامی آخرین خبر همراه شوید telegram.me/akharinkhabar


ویدیو مرتبط :
تغییر عجیب چهره ظریف در حین عکس و دست دادن با جان کری!