سفرنامه/ سفر از تهران به قزوین در ایران قدیم


خراسان/ خانم کارلا سرنا سیاح ایتالیایی قرن نوزدهم که در دوره حکومت ناصرالدین شاه قاجار به ایران آمده بود، درباره تدارکات سفر کردن در ایران در سفرنامه اش نوشته است: کسی که به ایران نرفته باشد نمی تواند از بی نهایت مقدمات و احتیاطات و تدارکاتی که برای سفر در این کشور لازم است مطلع باشد. من در بازگشت از این تدارکات مطلع و برخوردار بودم زیرا با مردمی محلی سفر می کردم که بر حسب عادت هرگونه وسیله لازم را همراه خود برداشته بودند. سفر با یک کاروان، کاملاً سفر دراز زندگی را در نظر مجسم می کند زیرا آدمی در آن جز با گذشت اوقات و رنج سر و کار ندارد.حرکت یک کاروان در روز نخست معمولاً با طمأنینه ای عاقلانه همراه است. زمانی بی نهایت به خداحافظی اختصاص دارد که مانند خیر مقدم بسیار با اهمیت تلقی می شود. آن گاه نوبت «بدرقه» می رسد که عبارت است از این که مسافر را تا توقفگاهی نزدیک شهر همراهی می کنند و در آن جا چیزی خنک می خورند و می نوشند. در این مکان است که آخرین خداحافظی را می کنند و از یکدیگر جدا می شوند. کاروان ها به خصوص در ایامی که برف ذوب می شود و گذشتن از مجاری آب دشوار است به ندرت راه چاپاررو را پی می گیرند. قاطرچی ها حیوانات باری را از نواحی کم آمدوشد می برند و آنان را آزاد می گذارند تا در حرکت از غرایز خود که در اغلب موارد از فکر آدمی دقیق تر است، پیروی کنند... صبح «قشلاق» را ترک کردیم و کاروان بعد از چهار روز راهپیمایی به قزوین رسید. قاطرچی ها بیش از چهار روز متوالی راه نمی روند و روز پنجم به حیوانات خود استراحت می دهند و طوری تنظیم می کنند که این توقف در شهرهای سر راه باشد. قزوین به سبب موقعیتش از منزل هایی است که آمدوشد کاروان ها در آن زیاد است. ما نیز در آن توقف کردیم زیرا طبق نظام نامه روز توقف مان بود.

برگرفته از کتاب «مردم و دیدنی های ایران» اثر کارلا سرنا


ویدیو مرتبط :
دروازه تهران قدیم یا دروازه قدیم تهران - استان قزوین