دانیال نبی (ع) هم بند شیر در چاه!


مستور/ بنی اسرائیل، ضعیف شده بود. بیشتر مردان کشته شده بودند و آنانی که مانده بودند، در «بابل»، به خدمت بختنّصر درآمده بودند. همان زبونی و خواری وعده داده شده بود که آنان را زمین گیر کرده بود. همان عذابی که وعده اش را ارمیای نبی(علی نبینا و آله و علیه السلام) داده بود.(1) حالا که ارمیا(ع) را چندین سال ندیده بودند، سراغ دانیال(ع) را می گرفتند. اگر کسی لایق پیامبری بود، همان دانیال (ع) بود. از معدود بازماندگان هارون، برادر و وصیّ موسی نبی(ع).(2) حالا بعد از 90 سال، مردم از هم می پرسیدند: «بعنی در حمله ی بختنصّر، دانیال زنده ماند؟»
دانیال(ع) میهمان ناخوانانده ی چاهی در بابل بود.(3) از همان زمانی که بختنصر به «اورشلیم» حمله کرده بود و او و عزیر(ع)، برادرش را اسیر کرده بود،(4) دیگر کسی همدم او نبود جز شیر گرسنه و نحیفی که اکنون پیش رویش بود.(5)
شیر مادّه، از لاغری تمام استخوان هایش پیدا بود؛ موهایش ریخته بود و نا نداشت ناله کند؛ امّا خوی وحشی و گرسنگی بی حدّش هم او را وادار نساخته بود که گوشت تن پیامبر خدا، دانیال(ع) را بجود. روزها اوّل، خودش را به دیواره ی چاه می چسباند و از شدّت گرسنگی گل و لای خیس خورده و بدبوی چاه را به نیش می کشید. آنگاه شیر می داد و دانیال(ع) از شیر او می نوشید. (6) بعد از چند روز، خداوند فرجی رساند.
صدای آهسته ای در دل شب، سکوت چاه را شکست: «دانیال! دانیال!» دانیال(ع) با بی حالی پاسخ گفت: «لبّیک!» و پاسخ شنید: «خداوند به تو سلام رساند و خواست که به تو غذا برسانم.» و با گفتن این سخن، با دَلو، مقداری غذا برای زندانیان چاه فرستاد.(7)
دانیال(ع) به غذا نگریست و گریست. صدای زمزمه اش از چاه به ماه می رسید: «سپاس خدایی را که کسانی را که او را یاد کنند، فراموش نمی‏کند! سپاس خدایی را که دعاکنندة خود را ناامید نمی‏ کند!
سپاس خدایی که هرکس را بر او توکّل کند، کفایت می‏کند! سپاس خدایی که هر کس به او اعتماد کند، او را به دیگری محوّل نمی‏نماید!
سپاس خدایی را که احسان را با احسان جزا میدهد!
سپاس خدایی که جزای صبر را با نجات می‏دهد!
سپاس خدایی که هنگام گرفتاری، مشکلات ما را بر طرف می‏کند!
سپاس خدایی را که تا آخرین مرحلة ناامیدی، به او اعتماد داریم!
سپاس خدایی را که در هنگام بدگمانی، به اعمال خود، فقط امید ما به اوست!»(8)

دانیال نبی(ع) که بود؟
در میان قوم بنی اسرائیل، پیامبران بسیاری برای انذار و بشارت آمدند. از این میان، حضرت دانیال نبی(ع)، نامی شناخته شده است که داستان شگرفی دارد. حضرت دانیال(ع) چنانچه اشاره شد از نسل هارون نبی(ع) بود. وقتی که بختنصّر او را در کودکی اسیر کرد و 90 سال اسیر او بود. وقتی بختنصّر کراماتی از او دید و فضایل او شنید و فهمید که او، نبیّ و آزاد کننده ی بنی اسرائیل است، او را به چاه انداخت.
پس از گذشت این مدّت، بنی اسرائیل که وعده های انبیای پیشین خود را به خاطر داشتند، دچار بلایا و سختی های بسیاری شدند و در وجود دانیال نبی(ع) به شک افتادند. در همین هنگام، خداوند کریم، رحمی دوباره بر بنی اسرائیل کرد و با خوابی که بختنصر دید، دانیال نبی(ع) از چاه آزاد شد و بنی اسرائیل گرد او جمع شدند.(9)
حضرت دانیال نبی(ع)، در تعبیر خواب شهرت دارند؛ همچنین از حضرت امیرمؤمنان علی(علیه السلام) حکایات شگرفی از نحوه ی قضاوت ایشان بیان شده است. برای نمونه، حضرت علی(ع) فرمودند که جدا کردن شاهدان و سؤال پرسیدن از آنها به طور جداگانه، طرحی بود که نخستین بار حضرت دانیال نبی(ع) آن را اجرا کردند.(10) بدین ترتیب، اگر شاهدان درغین بودند و چیزی را با هم هماهنگ کرده بودند، دروغشان آشکار می شد و حق نمایان می گشت.
هر چند پیامبران دیگری نیز بعد از دانیال نبی(ع) در میان بنی اسرائیل ظاهر شد، با این حال از آنجایی که از رسم و نام آن گرامیان و برگزیدگان خداوند، مطلبی در دسترس نیست
پی نوشت ها:
1. روایتی بلند از امام صادق(علیه السلام)، قمی، علیبن ابراهیم، «تفسیر القمی»، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، 1404ق.، ج 1، صص 86-91.
2. حدیث بلندی از امام صادق(علیه السلام) خطاب به محمّد بن عمّاره، ابن بابویه، محمد بن على، «کمال الدین»، ترجمه پهلوان، قم، چاپ: اول، 1380 ش. ج‏1 ؛ ص303- 312.
3. همان.
4. همان.
5. همان.
6. روایتی بلند از امام صادق(علیه السلام)، قمی، علیبن ابراهیم، «تفسیر القمی»، همان.
7. همان.
8. همان.
9. حدیث بلندی از امام صادق(علیه السلام) خطاب به محمّد بن عمّاره، ابن بابویه، محمد بن على، «کمال الدین»، همان.
10. برای مطالعه بیشتر ن. ک به: ابن بابویه، محمد بن على، «ترجمه من لا یحضره الفقیه»، تهران، چاپ اوّل، 1367ش. ج‏4، ص: 26.


ویدیو مرتبط :
کلیپ دانیال نبی