شعرطنز/ داستان مدرک بگيرهاي بيکار


خراسان/ مدرک کارشناسي به کف آورد مردي شاد و قبراق که در بانک شود استخدام
چند روزي که معطل شد و کج خلقي ديد و به جز رنج نشد حاصل او از ابرام
رفت در کار گزيني و به مسئولان گفت: «کار اين بنده چرا هيچ نگيرد انجام؟‍!»
سرفه فرمود يکي با لب بي خنده و گفت: «چاله ميدان مگر اينجاست پدر جان آرام
مدرکت، مدرک دانشگه آزادبود نپذيرم اگر بام بماني تا شام»
گفت: «با بنده بگوييد چه اقدام کنم؟» و بدو گفت يکي ديگر از آن جمع گرام:
به در کوزه گذاريد و بنوشيد آبش که بسي راحت و با صرفه بود اين اقدام!»

برگرفته از کتاب «طنزهاي شاطرحسين» اثر عباس خوش عمل کاشاني


ویدیو مرتبط :
شعرطنز زن ذلیل