محمدمهدی بهکیش: سال سختی در پیش داریم


خیلی ها هشدار داده اند که علاوه بر آنکه 94 سال سختی برای اقتصاد ایران بود،95 هم شرایط بهتری نسبت به سال گذشته ندارد.خاصه آنکه قیمت نفت هم در سراشیبی است و برای اقتصادی که به درآمد نفت متکی است،قیمت های پایین نفت می تواند شرایط را سخت تر کند.از سویی دولت یازدهم در سومین سال فعالیت خود،در بُعد سیاسی با مجلسی تازه نفس روبروست و امید می رود که همراهی این مجلس با دولت کمی بیشتر از مجلس قبلی باشد.حالا که شرایط داخلی مثبت است،مهمترین موضوع این است که چطور باید اقتصاد به گل نشسته را  حرکت داد.محمدمهدی بهکیش اقتصاددان طرف دار اقتصاد آزاد و عضو هیات رییسه اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران و ایتالیا می گوید:« فکر می کنم کشور در مقابل یک تصمیم گیری هشیارانه، ولی سخت قرار گرفته است. باید خوب فکر کند که این کشور را در عرض چند سال می خواهد رقابتی کند. هرچه این دوران طولانی تر باشد، هزینه های آن سخت‌تر می شود. اگر کوتاه شود، باوجودی که هزینه دارد، اما روی ریل می افتیم و می توانیم شغل ایجاد کنیم.اگر نتوانیم این کار را انجام بدهیم، به عنوان کارشناس اقتصادی می توانم بگویم، نه تنها رشد اقتصادی قابل توجه نخواهیم داشت، بلکه حتی عددهایی که از رشد می گویند دور از انتظار خواهد بود.» با او درباره اقتصاد ایران،شرایط امروز و فردای ایران گفت وگو کرده ایم.آقای بهکیش دکتری خود در رشته اقتصاد با گرایش اقتصاد سنجی و توسعه نیروی انسانی از دانشگاه ایندیانای  آمریکا دریافت کرده و هم اکنون به کارهای مختلفی از جمله تدریس در دانشگاه مشغول است.لازم به ذکر است که این گفت وگو هفته اول نوروز هم منتشر شد.

                                                   *****

خیلی ها هشدار داده اند که سال 95، سال سختی است.تحلیل شما از شرایط پیش روی اقتصاد ایران در سال جاری چیست؟

پاسخ به این سئوال را باید با توجه به شرایط کلی اقتصاد داد؛ ببینید ما 10 سال جنگ داشتیم و چند سال مشغول مسایل انقلاب بودیم و پس از آنها بازسازی و بعد هم تحریم‌ها آمد. ساختار اقتصادی ما از زمانی که انقلاب شده یعنی 1979 میلادی تاکنون بدون تغییر باقی مانده است. یعنی آن زمان اکثر کشورها کالاهایشان را خودشان تولید و در داخل هم مازاد آن را مصرف می‌کردند، یعنی اقتصاد ها به نوعی خودکفا بودند. از آن زمان به این سو، چند اتفاق بسیار مهم در دنیا افتاده، که چهره اقتصاد را تغییر داده است. اولی بازشدن درهای چین به روی دنیاست. ورود چین که کشوری یک میلیارد و 400 میلیونی است،در مقابل کل اروپا که 400 میلیون نفر بیشتر نیست. اتفاق دوم، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 است. و اتفاق سوم، گسترش صنعت دیجیتال است. قبلا کسی اطلاع نداشت که در کشورهای دیگر چه اتفاقی می افتد و سطح زندگی چگونه است. حالا به لطف صنعت دیجیتال، کسی که در خانه اش نشسته، می‌تواند ببیند که شخص دیگری در چین یا برزیل و یا سایر نقاط چگونه زندگی و کار می‌کند و شرایط زندگی و کار چگونه است؟ این صنعت دیجیتال، سطح اطلاعات را آنقدر بالا برده که سطح توقع آدمها نیز تغییر کرده است. این چند اتفاق را که کنار بگذاریم، می‌توان تحلیل کرد که چرا اول صحنه اقتصاد بین الملل تغییر کرد و دیگر اینکه کشورها تشویق شدند که تولیدشان را جایی ببرند که ارزان تر تمام می شود. به این ترتیب، حجم عظیمی از سرمایه به چین و پس از آن به مالزی، تایوان و ویتنام و ... رفت. در نتیجه تجارت شروع به حرکت کرد. اکنون در چنین فرآیندی، قطعات یک تلویزیون در 50 کشور تولید می شود. قبل از انقلاب می گفتیم صنعت مونتاژ بد است، اما این فرآیند کاری کرد که حالا صنعت مونتاژ تشویق هم می‌شود. در حال حاضر، کارخانه اصلی دستور می دهد که هر قطعه را چه کشوری بسازد. مصرف‌کننده هم نسبت به محصول اطمینان دارد. بنابراین در دوره‌ای که ما درگیر جنگ و تحریم بودیم، فرآیندهای تولید عوض شد و از سویی شکل تقاضای مردم نیز تغییر کرد. نوع سرمایه‌گذاری عوض شد. با توجه به فضای دیجیتالی، شکل تقاضا تغییر کرد. در این مدت ما نتوانتسیم ساختارمان را با این میزان تغییرات هماهنگ کنیم. اما ترکیه و هند توانستند. در نتیجه در حال حاضر با تلاش‌های قابل‌تقدیر دولت اکثر تحریم‌ها رفع و محدودیت‌ها برداشته شده‌اند، اما ساختار اقتصاد همان ساختار 35 سال پیش، ولی مستهلک شده است.

منظورتان این است که ساختارهای ما تغییر نکرده و دنیا پیشرفت کرده است؟

بله. آدمها تغییر کرده اند، اما ساختارهای اقتصادی و اجتماعی ما تغییر نکرده است. در ساختار سیاسی 40 سال پیش، احزاب در کشورهای در حال توسعه آنقدر مهم نبودند، اما اکنون تقریبا کشوری نیست که غیرحزبی عمل کند. احزاب کشورها با هم رقابت می کنند، اما ما حزب جدی نداریم. درست مثل این است که کشوری را به مدت 40 سال، 5 درجه زیر صفر منجمد کرده باشند. ضمن اینکه یکسری امکانات ما هم مستهلک شده است. حتی آدمهای ما دیگر آن قبلی ها نیستند. در نتیجه با وجودی که تحریم ها برداشته شده، اما ما تازه برگشته ایم که ببینیم ساختار اقتصاد را چگونه تغییر دهیم، در حالی که 30 سال عقب هستیم. چطور توقع داریم که در این شرایط رشد کنیم؟ کارخانه های ما در این فضا نمی تواند رقابت کند. آدمها و ماشین آلات آنها کهنه هستند. بخش های اداری واحدهای تولیدی ما، فروش بلد نیستند. نیروی کار در این کارخانه ها، حتی زبان انگلیسی بلد نیستند. با این ساختار چگونه می توان با کارخانه هم مرزی مثل ترکیه رقابت کنیم؟ چگونه این اقتصاد می تواند با هند و ترکیه یا حتی روسیه رقابت کند؟ حالا در این شرایط عضو WTO هم نیستیم و مدیران ما، تفکر رقابتی ندارند. حتی این تفکر جا نیفتاده است. در چنین فضایی ما رشد مناسبی نمی‌توانیم داشته باشیم، مگر اینکه قیمت نفت بالا برود و GDP از ارزش افزوده بیشتری که نفت می تواند بدهد، یک رشد مختصر کند. شاید جذب توریست بتواند کمکی کند. در حال حاضر به دلیل مشکلات با عربستان، شرایط حضور 4 میلیون توریست مذهبی در کشور متزلزل شده است. چقدر توریست اروپایی باید بیاید که جایگزین این میزان شود؟ دست آقای دکتر روحانی بسته است. در کشورهای دیگر تکنولوژی در طول 35 سال تغییر کرد و ذهن افراد نیز با این تغییر، تغییر یافت. ترکیه 35 سال پیش، کشور توسعه یافته‌ای نبود، اما در این 35 سال آنها خود را ساختند و اهالی این کشور هم با این تغییرات، تغییر کردند. دموکراسی و رقابت دو روی یک سکه‌اند و ریشه آنها آزادی انتخاب است. اگر شخصا به رقابت یا دموکراسی اعتقاد نداشته باشیم، نمی توانم انتظار داشته باشیم که دیگران آن را رعایت کنند. از آنجایی که ساختارهای اقتصاد تصحیح نشده و قیمت‌ها در محل رقابتی خود نیستند، بنابراین نمی دانیم کدام بخش از اقتصاد می‌تواند توان رقابت داشته باشد و کدام بخش‌ها باید فعالیت‌شان محدود گردد. دنیای امروز می گوید آنکس که نمی تواند رقابت کند، باید کنار رود. آیا این مفهوم در کشور ما پذیرفته شده است؟ در دنیای امروز، رشد بر روی شانه صادرات است و طبیعتا کالایی صادراتی است که از مزیت‌های لازم برخوردار باشد. یعنی آن که اگر تعرفه‌های واردات کالای مشابهی به حد صفر برسد، باز هم آن کالای مزیت‌دار می‌تواند در داخل به فروش رسد و خود به خود واردات کالای مشابه غیرممکن می‌گردد.

شما می گویید که مزیت رقابتی در این شرایط نداریم،اما محصولات پتروشیمی یک مزیت رقابتی برای اقتصاد ماست.

تا زمانی که نفت استخراج می کنیم، مشتقات نفت را می توانیم صادر کنیم. اما جمع همه این میزان تولید، 40 میلیون شغل ایجاد می کند؟ ممکن است درآمدی ایجاد کند که خوب است، اما کافی نیست.

مشکلی که داریم این است که اینقدر مشاغل دولتی سنگین است که همه می گویند دولت آب باریکه است.با رقابتی که بین بخش خصوصی و دولتی وجود دارد،پس شغل نمی تواند در چنین فضایی شکل بگیرد،در چنین فضایی چه باید کرد؟

واقعیت این است که همه دنیا تغییر کرده، ولی ما نتوانستیم تغییر کنیم. کشور ما، 30 سال به لحاظ ساختارهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی منجمد شده و درگیر مشکلات دیگری بود. ما در مدت کوتاهی یا می توانیم اقتصاد را سازماندهی کنیم که برد کرده ایم ولی اگر نتوانیم چه اتفاقی می افتد؟ در حال حاضر، دنیا از نظر نفت و گاز اشباع شده است. در نتیجه نفت هم نمی تواند ما را نجات بدهد. باید این ساختار را بشناسیم و اصلاح کنیم، مانند قبل دیگر نمی توان به شیوه ایران خودرو، همه چیز را در داخل تولید کرد و فروخت، درحالی که اگر درهای کشور باز شود، ممکن است خودروسازان ما بسیاری از قطعات خود را از منابع دیگری تامین کنند و همزمان برخی از قطعه‌سازان بتوانند محصولات خود را برای کارخانجات دیگر تولید نمایند. تمام این جابجایی، بستگی به رقابت‌پذیری بنگاه‌های مذکور دارد. آیا مملکت ما توان تحمل این را دارد؟ آنچه باقی می ماند و قابل  رقابت است، نفت و گاز است. همین امسال دولت نمی تواند پروژه های عمرانی خود 


ویدیو مرتبط :
سختی چادر پوشیدن بهتره از سختی عذاب بی حجابی!