عاشقانه‌ای برای دربی ؛ رنگ‌هایی که نمی‌روند


شاید در همه این سال ها، آدم‌های تصمیم‌ساز زیادی دست به دست هم داده باشند تا نبردِ سرخابی‌ها، بی‌اهمیت به نظر برسد و جامعه را تحت تاثیر قرار ندهد اما هنوز هم سوتِ آغاز هر کدام از دربی‌ها؛ سرآغازِ یک داستان رمانتیک برای چند میلیون آدم بی‌قرار است.

 به گزارش آی اسپورت ، شاید در همه این سال ها، آدم‌های تصمیم‌ساز زیادی دست به دست هم داده باشند تا نبردِ سرخابی‌ها، بی‌اهمیت به نظر برسد و جامعه را تحت تاثیر قرار ندهد اما هنوز هم سوتِ آغاز هر کدام از دربی‌ها؛ سرآغازِ یک داستان رمانتیک برای چند میلیون آدم بی‌قرار است.

یک/ توی سال‌های تضعیفِ سرخابی‌های پایتخت، وقتی آدم‌های کارنابلد روی صندلی مدیریت باشگاه‌ها نشستند و با تصمیم‌های‌شان پرهوادارترین تیم‌های فوتبال ایران را به مخاطره انداختند، وقتی دولت دیگر خیالِ حمایت از تیم‌های محبوب ملت نداشت، وقتی تلاش برای تقویتِ تیم‌های شهرستانی به بی عدالتی علیه تهرانی‌ها منجر می‌شد، وقتی بازیکنان نه چندان بزرگی قرمز و آبی شده بودند و پوشیدن پیراهن این دو باشگاه دیگر دست نیافتنی نبود، وقتی می‌شد با لابیِ سیاسی به استقلال رفت و با مجوز حفر چاه به پرسپولیس، وقتی پرسپولیس بازی‌هایش را در استادیومی نیمه خالی برگزار می‌کرد و هواداران تیم آبی پایتخت در آزادی انگشت شمار بودند، همه چیز مهیا شده بود تا دربی تهران اهمیت‌اش را از دست بدهد و دیگر خبری از اضطرابِ شب‌های دربی برای عشقی‌های کوچک فوتبال و تکاپویِ صبح‌های مسابقه برای جماعتی که تصمیم‌های مهم زندگی‌شان را همیشه به نتایج تیم محبوب گره زده‌اند، نباشد. شاید در همه این سال ها، آدم‌های تصمیم‌ساز زیادی دست به دست هم داده باشند تا نبردِ سرخابی‌ها، بی‌اهمیت به نظر برسد و جامعه را تحت تاثیر قرار ندهد اما هنوز هم سوتِ آغاز هر کدام از دربی‌ها؛ سرآغازِ یک داستان رمانتیک برای چند میلیون آدم بی‌قرار است. آن‌هایی که به هیچ قیمتی نمی‌خواهند شکست بخورند.

دو/ قبل از رسیدنِ هشت و یکمین قسمت از مسابقه بزرگ، تردیدی وجود ندارد که دربی تهران هنوز زنده است. نفس می‌کشد هنوز. رویا می‌سازد برای پسران جوانی که تویِ ردیف آخر مینی‌بوس‌های بیرونِ متروی آزادی در خطِ استادیوم، پرچمِ رنگِ موردعلاقه را از شیشه می‌برند بیرون و خجالت نمی‌کشند از فریادِ این تسلیم شدگی. شوق می‌آفریند برای آن‌هایی که بیرون گیت‌های ورزشگاه، صورت هم‌قطارها را مجانی رنگ می‌کنند. انتظار رقم می‌زند برای آن‌هایی که حوالی 10 صبح، سکوهای روبروی جایگاه را پر کرده‌اند و با ساندویچ‌های خالیِ دستفروش‌ها زمان را گذرانده‌اند تا اولین قدم‌های ستاره‎های تیم‌شان روی معبدِ سبز آزادی را تماشا کند. و ترس می‌آفریند برای همه حاضران سکوها. ترسِ اینکه نکند مجبور باشند با نتیجه نفرینی شکست، از راهروهای آزادی بزنند بیرون و شعارهای هواداران تیم برنده را تحمل کنند. نه. این، بازیِ فراموش نیست. این رنگ‌ها، رفتنی نخواهند شد.

سه/ به لحاظ کیفیت، دربی تهران هیچوقت دستاوردهای چشمگیری نداشته اما خودِ این موضوع، میزان حساسیت مسابقه را آشکار می‌کند. شاید در کاتالونیا، بارسلونایی‌ها خیلی زود فراموش کنند که انریکه در اولین کلاسیکو مقابل رئال شکست خورده است، شاید لیورپولی‌ها نتیجه بازی برابر من یونایتد را از یاد ببرند، شاید در میلانلو، باخت به اینتر بعد از مدتی فراموش شود اما در دربیِ مرگبار تهران، نتیجه مسابقه تا ماه‌ها و شاید سال‌ها به فراموشی پیوند داده نمی‌شود. همه القاب از دلِ همین مسابقه بیرون می‌آیند و محبوبیت و منفوریتی اگر هست، همین‌جا رقم می‌خورد. فرقی نمی‌کند روی نیمکت یا تویِ زمین خط کشی شده با آرزو در آزادی، همه شعارهای بازی زیبا و احترام به حریف را به فراموشی بسپارید، اینجا فقط یک جمله اهمیت دارد:«تو حق نداری در دربی ببازی!». 


ویدیو مرتبط :
دانش آموزان مدرسه فاطمیه شهرستان كوثر با تكم خوانی و رنگ كاری تخم مرغ به استقبال عید نوروز می روند .