سلامت


2 دقیقه پیش

لیپوماتیک

لیپوماتیک به عنوان یک روش مناسب برای لاغری موضعی شکم، پهلو، ران و اطراف ران ، ناحیه پشت، غبغب و بازو شناخته می شود ، لیپوماتیک در واقع یک دستگاه قدرتمند و هوشمند است که ...
2 دقیقه پیش

با شجاعت پایان همکاری منفعلانه نظام پزشکی با وزارت بهداشت را اعلام کنید

سلامت نیوز:رییس نظام پزشکی‌ مازندران با ارسال نامه ای به علیرضا زالی رئیس کل نظام پزشکی طرح تحول سلامت را همانند طرح مسکن مهر و پرداخت یارانه عمومی دانست و با تاکید بر ...



انتقام مرگبار پسر از پدر


سلامت نیوز: بیش از چهار هزار پرونده قتل را قضاوت كرده و پای بسیاری از آنها حكم اعدام نشانده است اما زمانی كه پای خودش به یكی از همین پرونده‌ها باز شد، وقتی پدرش را كشتند، حتی شكایت هم نكرد. خودش می‌گوید سن پایین قاتل، دل او را به رحم آورد. قاضی عزیزمحمدی، وقتی صبح دیروز، در شعبه دهم دادگاه كیفری استان تهران، جلسه رسیدگی به قتلی دیگر را كلید زد هرگز تصور نمی‌كرد یكی از متهمان پرونده، همبندی قاتل پدرش از آب دربیاید و آن حادثه تلخ را برایش یادآوری كند.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اعتماد، جلسه دادگاه با قرائت كیفرخواست آغاز شد. در آن آمده بود: «زمستان ٨٤ چهار جوان به قصد سرقت به یكی از گاوداری‌های حومه تهران رفتند اما هنگام بازگشت با رحمان و حمید، دو نفر از كارگران آنجا درگیر شده و هردوی‌شان را به قتل رساندند. هر چهار نفر آنها تا سال ٨٩ دستگیر شدند. متهم ردیف اول پرونده علی نام دارد كه پدر خود، رحمان را كشته است. با این حال پس از ١٠ سال رسیدگی، هنوز قاتل حمید، مشخص نیست. در این پرونده مرتضی، رضا و عباس متهم به قتل حمید بودند كه از بین آنها مرتضی در زندان مانده و دو نفر دیگر آزاد شده‌اند.»

پس از قرائت كیفرخواست، یكی از فرزندان حمید، قصاص قاتل را خواستار شد با این حال مادر علی از قضات خواست تا پسرش را ببخشند. او گفت شوهرش مدام پسرش را آزار می‌رساند و پشتش داغ گذاشته بود. علی، هنگام قتل ١٦ سال داشت. یك رگ او افغانی است. وقتی پشت جایگاه ایستاد، اتهام قتل پدرش را پذیرفت و گفت: «پدرم افغانی بود. با كلك، شوهر مادرم شد. از وقتی یادم می‌آید از او كتك خوردم. یك بار با چوب، آنقدر محكم به صورتم زد كه تشنج كردم. همین مرتضی من را به بیمارستان برد. پدرم پشتم داغ گذاشته بود تا همیشه یادم باشد نباید از دستوراتش سرپیچی كنم. همیشه به انتقام فكر می‌كردم اما هیچ‌وقت نمی‌خواستم خونش به گردنم بیفتد.»

علی پیش از این در بازجویی‌ها گفته بود اگر الان هم پدرش زنده بود، صدبار او را می‌كشت. او به روز قتل پدرش رسید: «پدرم در گاوداری كار می‌كرد. روز حادثه خبر‌دار شده بودم كه چند راس گاو فروخته‌اند و گاوصندوق‌شان پر از پول است. پنجشنبه بود. مطمئن بودم پدرم تنهاست. با دوستم مرتضی، نقشه سرقت را كشیدیم. او دو نفر دیگر را هم با خود آورد. یكی از آنها را «عباس خله» صدا می‌كردند. دیگری هم رضا بود. وقتی به گاوداری رسیدیم من و عباس از دیوار بالا رفتیم اما مرتضی و رضا ترسیدند و داخل نیامدند.»

علی به لحظه انتقام از پدرش رسید. او پدرش را كشت اما جسد مرد دیگری هم روی دستش ماند: «وقتی پای‌مان را در گاوداری گذاشتیم سریع به سراغ گاوصندوق رفتیم. آن را بازكردیم اما چیزی داخلش نبود. داشتیم برمی‌گشتیم كه ناگهان پدرم آمد و ما را دید. با هم درگیر شدیم. من ضربه‌ای به سرش زدم و فرار كردم. هنوز چند قدم دور نشده بودم كه فهمیدم پدرم تنها نبوده و یكی از همكارانش به نام حمید با عباس درگیر شده. آنها داد و فریاد می‌كردند اما وقتی صدای‌شان قطع شد، فهمیدم حمید هم كشته شده. «عباس خله» با ضربه میله او را كشته بود.»

پرونده ١٠٠٠ برگه‌ای متهمان، از تناقض لبریز است. آنها بارها اعترافات خود را انكار كرده‌اند و همین موضوع باعث شده تا صدور حكم برای آنها ١٠ سال زمان ببرد. علی پیش از این گفته بود مرتضی هم در قتل حمید دست داشته اما این‌بار گفت كه نمی‌خواهد با زندگی كسی بازی كند و عباس، حمید را كشته و مرتضی بی‌گناه است. او گفت: «یك بار در زندان به من گفته بودند چون یك رگم افغانی است، حتما اعدامم می‌كنند و بقیه متهمان، حتی عباس آزاد می‌شوند. برای همین تصمیم گرفتم پای همه‌شان را وسط بكشم. آن‌موقع به دروغ گفتم مرتضی، حمید را كشته در حالی كه او آن شب داخل گاوداری نیامد.»

حالا نوبت مرتضی شده بود تا از آن شب بگوید اما او پرونده خود را كنار گذاشت و از حادثه جنجالی دیگری شروع كرد. او به قتل پدر رییس دادگاه در سال ٨٩ اشاره كرد و با گریه گفت: «آقای عزیزمحمدی، من سال ٨٩ با قاتل پدر شما همبند بودم. او به من گفت شما به خاطر سن پایینش از خون پدرتان گذشت كرده‌اید. این یعنی شما منصف هستید. حالا هم اگر واقعا برای‌تان اثبات شده كه قتل حمید كار من بوده، بالای دارم بكشید اما دیگر زندانی‌ام نكنید. من دیگر طاقت حبس را ندارم.»

اشك‌های مرتضی و یادآوری «گذشت قاضی عزیزمحمدی از قاتل پدرش»، فضای دادگاه را در خود فرو برد. انبوه جمعیت، مهر سكوت بر لب‌ها زدند و به رییس خیره شدند. او دستی بر سر كشید و زمزمه‌ای سر داد: «قاتل تنها ١٦ سالش بود.او معتاد بودو هنگام سرقت پدرم را كشت،وقتی رضایت دادم، ١٠ خانواده دیگر هم به تاسی از من از قاتل عزیزان‌شان گذشتند. می‌خواستم فرصت دوباره‌ای به قاتل بدهم.»

قاضی عزیزمحمدی سرش را بالا آورد و رو به مرتضی گفت: «علی به قتل پدرش اعتراف كرده و گفته اگر او زنده بود، صدبار قصد جانش را می‌كرد. او می‌گوید حمید را عباس خله كشته. تو تایید می‌كنی؟» متهم اشك‌هایش را پاك كرد و گفت: «آن روز علی و عباس خودشان به گاوداری رفتند. من و رضا ترسیدیم و بیرون ماندیم. پس از ٢٠ دقیقه صدای داد و فریاد آمد. باران می‌آمد. هوا سرد بود. حتی یك چراغ روشن هم آن دور و بر نبود. وقتی عباس و علی بیرون آمدند، از آنها پرسیدم داد وفریادها برای چه بود؟ كه علی گفت پدرش را كشته و عباس هم حمید را به قتل رسانده. من فقط تا پشت گاوداری با علی و عباس رفتم و هیچ گناهی نكرده‌ام. حقم نبود شش سال در زندان بمانم.»

با ثبت حرف‌های مرتضی، نوبت به رضا رسید. او در سال ٨٩ دستگیر شد اما پس از دو سال با قرار وثیقه بیرون آمد. رضا نیز مرتضی را بیگناه دانست و گفت: «آن روز قرار بود از گاوداری سرقت كنیم اما خیلی بد تمام شد. دو نفر كشته شدند. علی پدرش را كشت و عباس هم آقا حمید را. من و مرتضی جرات نكردیم داخل گاوداری برویم. مرتضی بیگناه است.»

با ثبت حرف‌های متهمان، جلسه پایان یافت. در این پرونده چهار نفر به اتهام قتل دستگیر شده بودند كه دو نفرشان، رضا و عباس خله آزادند. دستور احضار عباس صادر شده اما او متواری است. پس از ١٠ سال هنوز مشخص نیست چه كسی حمید را به قتل رسانده است. دو فرزند دیگر حمید – یكی از مقتولان‌– نیز در خارج از كشور زندگی می‌كنند و باید برای اعلام شكایت در دادگاه حاضر شوند. این شرایط باعث شده تا قاضی عزیزمحمدی، رای تجدید رسیدگی به پرونده را صادر كند. وقتی دو سرباز زندان، علی را از جلسه بیرون بردند، زمزمه تبرئه شدن مرتضی در راهروی دادگاه پیچید. شاید او دیگر به زندان برنگردد، همانجایی كه با قاتل ١٦ ساله پدر رییس دادگاه، همبند شده بود. رییس دادگاه؛ همان «مردی» كه در پایان جلسه از مرتضی پرسید «آیا كسی را داری برایت وثیقه بگذارد؟»


ویدیو مرتبط :
انتقام جالب پدر از پسر