فرهنگی
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | استاندار حلبچه عراق وارد ایلام شدبه گزارش ایرنا، عبدالله محمد به همراه ارکان حسن مشاور وی عصر امروز یکشنبه 26 اردیبهشت وارد استان شده و با مقامات استانداری ایلام دیدار کرد.قرار است استاندار میسان، واسط، ... |
عیادت از مردی که دلتنگ روزهای نوشتن است...
خبرگزاری فارس _ نفیسه اسماعیلی: قاعدهاش این بود که در روزهای ابتدایی بیماریاش به عیادت میرفتیم، اما مراعات چند و چون و جوانب، مانع از دیدار در آن روزهای ابتدایی شد.
به قاعدهای که همواره بازی کرد، مهربان بود و صمیمی، به خانه اش در ساختمان دریا رفتیم، مانند شغلش نامی برازنده برای محل سکونتش بود، آخر او ناخدای نیروی دریایی بود و ناخدایی کرده بود، و الان بازنشسته است، این بار او میزبان ما بود: «فیروز زنوزی جلالی».
سه پسر دارد و یک دختر، به تازگی نوهدار شده بود، آنهم در روزهای اوج بیماری، حدود یکساعتی در کنارش بودیم، آرام بود و گه گاه سرفه میکرد، وقتی کمی حرف میزد به سختی میافتاد...
زبانش این شرح احوال را داشت: کسی که سه ماه است خارج از منزل جز برای بیمارستان نرفته چه حالی میتواند داشته باشد... میگفت: ناراحتم که نمیتوانم بنویسم... میگفت دیگر حال فرهنگ را باید از شما پرسید. اما در این اوضاع دوستان مرا تنها نگذاشتهاند و به عیادت آمدند.. دقایقی پیش دوستانی از انجمن قلم به عیادت آمدند.
رسم مهماننوازی را در کنار همسرش تمام کرد... اما نگران شیمیدرمانی بود، بازهم دوازده اردیبهشت زمان شیمیدرمانی دارد، از سختیهای شیمیدرمانی گفت، اینکه ضعیفش کرده، وزن زیادی را از دست داده، نگران بازیابی تواناییهایش بود. زنوزی مرد آرام روزهای نوشتن از رمانها و داستان هایش هم حرف زد.
سه دوره شیمیدرمانی را گذرانده بود، از جوانهای در صف شیمیدرمانی هم برایمان گفت، نگرانی اش مختص خودش نبود. میگفت آنجا به خودم گفتم نشسته و داستان مینویسم از حال این بیمارستانها خبر نداشتم.
زنوزی جلالی از بیماری قند هم رنج میبرد، شیمیدرمانی تمام انرژی مرا میگیرد باید به لحاظ تغذیه خوب باشد، اما نمی توانست به گفته خودش چیزی بخورد، هرچند ابراز رضایت میکرد که کم کم بهتر شده و کمی غذا میخورد.
بیمه بود و از سوی نیروی دریایی بیمه درمانی داشت، اما باز هم میگفت خدا قسمت هیچ کسی نکند، تن سالم بهترین مسئله است. اما راضی ام به خواست خدا.
از کتابش هم برایمان گفت و اینکه وعده دادهاند «برج 110» را در نمایشگاه کتاب رونمایی کنند، میگفت قرار است در صورت مساعد بودن حالم به نمایشگاه کتاب بیایم. از وسواسهایی که برای کتابهایش داشت، اینکه حتی طرح روی جلد هم برایش از اهمیت بالایی برخوردار بود هم گفت. اینکه حالا...
میگفت تنها ناراحتی ام آن است که آثارم نیمه تمام مانده است، از رمانی حرف زد با نام «خویشتن کشی» که 70درصد آن را نوشته است، یا کتاب دفاع مقدسیاش با نام «خورشید پنهان» که قرار است مجموعه 4 جلدی باشد و تنها دو جلدش را نوشته است...
برگزیده جایزه جلال دغدغه بازنویسی آثارش را داشت و اینکه توان آن را ندارد، میگفت: حتی یک صفحه را هم نمی توانم بازنویسی کنم. میگفت عادتی دارم و آن اینکه باید کتابی را تمام کرده و منتشر شده در دستم بگیرم و لمس کنم، بعد از آن کتاب دیگری را آغاز به نوشتن کنم شاید عادت بدی باشد اما من اینگونهام...
چای خوردیم و حرف زدیم، همسرش هم کنارمان بود، از روزهای ضعیف شدن زنوزی جلالی ناراحت بود...؛ از زمانهای گاه و بی گاهی گفت که حال او وخیم میشود...
هرچند دیدارمان به ساعت رسید ولی زمان برایمان محسوس نبود اما از روی زمان، 60 دقیقه ای مهمان بودیم و با عکسی دسته جمعی از خانواده زنوزی جلالی خداحافظی کردیم...
سری بزنیم به آنان که در قالب داستان ادب را آموختند، «قاعده بازی» را، پذیرایی «مخلوق» از مخلوقی دیگر را، همان «مردی با کفشهای قهوهای» که قلم از دستش فاصله نگرفت... وظیفه داریم پس فراموش نکنیم اینان را...
انتهای پیام/
ویدیو مرتبط :
کریمی:بسیار زیبا:دلتنگ از عمق وجود شب با تمام وسعتش دلتنگ او