خاطرات شهاب حسینی با خسرو شکیبایی + تصاویر


گفتگوی جذاب و خواندنی با شهاب حسینی 

گفتگوی جذاب و خواندنی ما را با شهاب حسینی بازیگر وو کارگردان سینما و تلویزیون درباره خسرو شکیبایی را از دست ندهید.

خسرو شکیبایی با ورودش به سینما شمایل تازه ای از ستاره را با خود به همراه آورد؛ شمایلی که نه مانند ستاره های قبل اتوکشیده و زیبا بود و نه مانند ستاره های امروزی غیر از چند استثنا، چشمان آبی و زیبایی ظاهری آنچنانی داشت. با شوریدگی که از درونش برآمده بود، روح تازه ای به سینما دمید. آمد و چنان توفانی به پا کرد که گرد و غبار آن بعد از رفتنش هنوز در هوای سینما و تلویزیون باقی مانده. از همین رو با شهاب حسینی که سوپراستار مانای امروز سینماست و در دو فیلم سینمایی «پیشنهاد 50 میلیونی» و «دل شکسته» تجربه همکاری با خسرو شکیبایی را دارد، در مورد تفاوت ستاره های امروز، دیروز و روند ستاره شدن شکیبایی و گفت و گو نشستیم.

سینمای ایران بازیگر زنده کم دارد. زنده نه از لحاظ لغوی، بلکه زنده از لحاظ مفهومی. بازیگران تاثیرگذار اگر هم نباشند، اما باز جایشان خالی است و هم چنان حضورشان حس می شود. خسرو شکیبایی یکی از همان بازیگرها است. چه ویژگی ممکن است این مانا بودن را ایجاد کند؟

خسرو شکیبایی یکی از بازیگرانی است که زندگی در بازی اش جاری بود. هر هنرمندی که موفق شود خداگونه خودش را از بین مخلوق و مخاطب خود حذف کند، می تواند این چنین ماندگار شود. خسرو شکیبایی هیچ وقت درگیر خودش نبود. ما او را به عنوان شکیبایی می شناختیم، اما خودش تصوری از شکیبایی که ما می شناختیم نداشت. برای خودش لباس فاخری از خسرو شکیبایی ندوخته بود که تنش کند. ما می دانستیم که بود اما خودش متوجه خودش نبود. زندگی او مثل وقتی است که حواست نیست زیباترینی و وقتی حواست هست فقط زیبایی است.

خسرو شکیبایی چون حوایش نبود که چه کسی است به این جایگاه رسید. امیدوارم از این نگاه برداشت بدی نشود اما او واقعا از خودش جدا بود. خسرو شکیبایی در سنین بالا هم از معصومیت و زودرنجی کودکی و در عین حال اشتیاق کودکی برخوردار بود. او از آن دسته آدم هایی بود که در زندگی دو بار متولد می شوند. یک بار به دنیا آمد و یک بار هم با دریافت هایی که توانست به آن دست پیدا کند، دوباره متولد شد.

شهاب حسینی ، خسرو شکیبایی ، عکسهای شهاب حسینی


درواقع مرگ برای تولد اولش اتفاق افتاد. تولد دوم او مرگی ندارد. تولد دوم از جایی شروع شد که به معانی و مفاهیمی که توانست آنها را در شخصیت خودش تثبیت کند، دست پیدا کرد و با تلفیق آن معانی و مفاهیم در وجود خودش بازتابی از خودش ارائه داد که ما امروز از آن به عنوان خسرو شکیبایی یاد می کنیم. او یک تولد جسمی و یک تولد روحی داشت که در زهدان تئاتر شکل گرفت، نمو کرد و با آثاری که از خودش به جا گذاشت، متولد شد. تولد دوم که تولد روح است به نظرم ابدی است؛ یعنی هیچ وقت مرگی در کار نیست.

اما تولد دوم خسرو شکیبایی در میانسالی اتفاق افتاد. او در دهه چهارم زندگی اش با فیلم هامون وارد گوی درخشش شد، با این حال حدود 20 سالی است که در سینما حضور داشت به اندازه کسی که 70 سال است وارد سینما شده آثار ماندگاری از خود به جا گذاشت.

بله اما در سینما کمیت مهم تر از کیفیت است. بعضی ها این قدر باهوش هستند که به موقع دورخیز می کنند و در دو سه گام، به چیزی که می خواهند می رسند. سال هایی که خسرو شکیبایی در تئاتر استخوان خورد می کرد، داشت برای دورخیزکردن آماده می شد. او مدام در حال غور و تفکر بود، من گاهی سر فیلم «پیشنهاد 50 میلیونی» سرزده به اتاق ایشان می رفتم، دلم می خواست کنارشان بنشینم و با هم صحبت کنیم.

یک میز کوتاه ژاپنی در اتاقش داشت، همه میز پر از کتاب های بازشده و قلم و کاغذ بود. او شعر نمی خواند که بیانش خوب شود، شعر نمی خواند که تمرینی شود برای دکلمه گفتن، صرفا برای لذت از ادبیات شعر می خواهند. شکیبایی در تمام مدت فعالیت هنری خود یک ساری تمام و کمال احساسات و عواطف و عشق بود که خودش اول از همه مستفیض آن می شد و بعد آن را از وجود خود به دیگران منتقل می کرد. در فیلم های ایشان بداهه پردازی و بدیهه گویی در زمینه شعر و ادبیات و ترکیب جملات بسیار دیده می شود. بسیاری از دیالوگ ها به خصوص در فیلم هامون مختص خودش است.

خسرو شکیبایی ، عکسهای شهاب حسینی ، گفتگو با شهاب حسینی

در تایید صحبت های شما باید اشاره کنم به منولوگ معروف و طولانی شکیبایی در «مدرس» خطابه 25 دقیقه ای که در یک برداشت گرفته شده است. طبیعتا شکیبایی در این پلان سکانس از قدرتی که در بداهه گویی داشته بهره گرفته است.

بله او همیشه برای من مصداق دونده تندرویی را داشت که گرد و خاک زیادی پشت سر خود راه می انداخت و همه معطوف گرد و خاک بودند و خودش از گرد و خاک فاصله گرفته و جلوتر بود. کسی خودش را نمی دید، همه حواس شان به گرد و خاک پشت سر او بود. خسرو شکیبایی خود را در کارش حل کرده بود. او جزئی از دریای کارش بود، نمی شد نقش را از او تفکیک کرد. این قدر متواضع بود که بعضا یادمان می رفت این کسی که رو به روی ما نشسته، خسرو شکیبایی است.

قابل توجه من و بعضی از همکاران که بعضی وقت ها فکر می کنیم که آفرینش حول محور ما آفریده شده است. خسرو شکیبایی و هم نسلانش در جو کارگردان سالاری کار کردند و کارشان خیلی سخت بود. الان جو بازیگرسالار است. در آن زمان رقابت بین بازیگرها زیاد بود و بعضی وقت ها از تعادل خارج می شد. حالا سلیقه مردم عوض شده است. امروز با نگاه به بازیگر فیلمی را برای دیدن انتخاب می کنند. کمتر پیش می آید اسم کارگردان مردم را به سینما بکشاند. برخلاف کارگردانانی چون اصغر فرهادی و کیانوش عیاری، اغلب کارگردان ها کارهایشان مدیون و مرهون بازیگران شان است.

گفتید شکیبایی خودش را در کارش حل کرده بود. خاطره معروفی از فیلم هامون هست که از داریوش مهرجویی نقل شده. در سکانسی تصمیم می گیرند شکیبایی بدون اطلاع بیتا فرهی به گوش او سیلی بزند. این کار را می کند و بعد کات. می نشیند یک گوشه و به خاطر کاری که کرده گریه می کند. انگار زمانی که جلوی دوربین می رفت، دیگر خودش نبود.

واقعا همین طور بود. یکی از روزهای فیلمبرداری فیلم پیشنهاد 50 میلیونی، وقتی ایشان آمدند سر کار، برخلاف هر روز که سلام همه را به گرمی جواب می دادند، فقط سر تکان دادند، همه فکر می کردند آقای شکیبایی از چیزی ناراحت است. تا ساعت 11 صبر کردیم و کم کم همه شروع کردند به پرسیدن که چه اتفاقی برایشان افتاده است. اصرار داشت که صحبت نکند و جواب کسی را نمی داد. آنقدر سوال ها از او بیشتر شد که بالاخره حرف زدند و گفتند چرا من را به حال خودم ول نمی کنید؟ گفتیم چه شده است؟ گفتی مشکلی نیست. مگر من توی این صحنه از خواب بیدار نشدم، وقتی از خواب بیدار می شوم، صدایم باید خواب آلوده باشد. من از صبح حرف نزدم که خواب آلودگی صدایم رفع نشود. صدایم را حفظ کردم، نمی خواهم حرف بزنم.

ایشان خیلی به جزییات دقت داشتند. تمام منویات و آرزوهای کارگردانی در وجود بازیگرش تجلی پیدا می کرد. به خصوص در سینمای ما که خیالی پروداکشن عجیب و غریبی ندارد. فیلم هایی که ساخته نمی شود که بگوییم بازیگر را بر بال خود نشاند و پرواز داد. معمولا بازیگرها هستند که سینما را بر بال خود می نشانند و به پرواز در می آورند. با احترام به آقای مهرجویی فکر می کنم، هامون نقشی بود که هیچ کس غیر از خسرو شکیبایی نمی توانست بازی کند. هر کسی دیگری اگر بازی می کرد به هیچ عنوان هامونی که اما امروز می شناسیم نبود.

شهاب حسینی ، گفتگو با شهاب حسینی ، بازیگر

خسرو شکیبایی با خودش یک شوریدگی به سینما آورد که مختص به خودش بود. انگار مرزبندی هایی را که بازیگران هم دوره او داشتند را شکست. این امر از تسلط به تکنیکی بر می آید که تنها خودش به آن آگاه بود.؟

من این را یک درک و کشف می بینم. روزگاری بازیگرها به خودشان اینقدر غره می شدند که فکر می کردند تماشاگر پول می دهد که بی&


ویدیو مرتبط :
تصاویر زنده یاد خسرو شکیبایی به همراه موسیقی