اخبار
2 دقیقه پیش | بازار خودرو/ قیمت جدید انواع رنو مدل 95اقتصادآنلاین/ قیمت جدید انواع رنو مدل 95 در قسمت تصاویر آمده است.منبع: اقتصادآنلاین |
2 دقیقه پیش | سریعترین خودروهای دهه 80 میلادیپدال/ آمار عمکرد شتاب خودروهای مختلف از قدیمالایام، از جایگاه مهمی در دنیای اتومبیل برخوردار بوده و این موضوع، هم از جانب خودروسازان و هم از جانب مجلات مختلف دنبال شده ... |
شكاف میان دولت و ملت، عامل سقوط شاه
انقلاب اسلامی بهمن ماه سال ۱۳۵۷ ثمره مبارزات، عدالتطلبی و آزادیخواهی بود كه از مشروطهخواهی شروع شده بود. مبارزاتی كه چندین و چند بار به دلایل گوناگون شكست خورده بود. اما اینبار نهتنها مبارزات به ثمر نشست بلكه سطح مطالبات دیگر نه در حد اصلاح بلكه ساقط شدن پادشاهی برآورده شد. نوسازی شتابان دوران پهلوی، نارضایتی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی فراوانی را ایجاد كرد و از آنجا كه این نوسازی به ویژه در دوران محمدرضاشاه وابسته به غرب بود، همراه با برخی اقدامات دیگر ضدملی غربیها در ایران مثل كودتای ۲۸ مرداد، موجب تقویت و افزایش حس ضدامپریالیستی در ایران شد و مخالفتهای نیروهای مذهبی و غیرمذهبی مختلفی را در پی داشت.به گزارش اعتماد، این احساسات ضدامپریالیستی موجب تمایل مردم به بازگشت به پایگاههای قدیمی یعنی هویت اصیل ایرانی و اسلام شد. در اثر سركوب مخالفان و برخی اقدامات غیرمذهبی محمدرضاشاه، زمینه برای حضور قوی و جدیتر نیروهای مذهبی باز كرد و رهبری جریان مخالفت به دست روحانیت افتاد. در نهایت وجود احساسات ضدامپریالیستی همراه با اعتقادات شیعی و نقش ویژه امام خمینی(ره) (با جذابیتهای كاریزماتیك) موجب حركت عظیم تودهها و سرنگونی رژیم شاهنشاهی و پیروزی انقلاب ایران شد. برای واكاوی ابعادی از انقلاب به سراغ دكتر احمد موثقی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران رفتیم. صحبت با وی از اجتنابناپذیری انقلاب شروع و به راهكارهای حفظ حاكمیت ملی به عنوان یكی از مهمترین دستاوردهای انقلاب كشیده شد. در ادامه این گفتوگو را میخوانید. شاید صحبت در رابطه با اینكه فلان پدیده اجتنابپذیر یا نااجتنابپذیر است، در علوم انسانی خیلی صحیح نباشد، اما انقلاب سال ۵۷ را میتوان اجتنابناپذیر خواند. به نظر شما چرا این انقلاب اجتنابناپذیر بود؟خب من در فضای آن روزها بودم و مشاهدات میدانی هم داشتم. شاه همه گروهها را از خودش ناراضی كرده بود. اگر ایران دوران پهلوی را از منظر اقتصاد سیاسی نگاه كنید، هم پهلوی پدر و هم پسر، در سالهای حكومتشان به این سمت رفتند كه نخبگان سنتی را از خود دور كنند. همچنین نخبگان اجتماعی جدید و گروههای اجتماعی جدیدی كه میرفتند تا شكل بگیرند را هم رژیم پهلوی نتوانست جذب كند و پایگاهی درون آنها برای خود به وجود آورد. در هر دو مورد پدر و پسر، طبقات متوسط و پایین، به دلایل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ناراضی شدند. نخبگان صنعتی و كارآفرینی هم كه شكل گرفته بودند در تصمیمگیریهای كلان نقشی نداشتند. در این حال و هوا رژیم به سمت اختناق و سركوب رفته بود و این شكاف میان جامعه و دولت بسیار عمیق شده بود. از دیگر سو چالش میان دولت و دین هم وجود داشت كه با شكاف قبلی همراه شد و جامعه و دین در برابر دولت قرار گرفت. بنابراین به وجود آمدن انقلاب اجتنابناپذیر شد. در واقع هر نظام سیاسیای كه به سمت بسته شدن برود و هرچه بیشتر گروههای اجتماعی از سیستم طرد شوند و نتوانند در برگیرنده و جذبكننده باشند مبانی مشروعیت آن خدشهدار میشود و وقتی كه مسالمتآمیز نتوانند نظرها، نیازها و منافع خودشان را در سیستم منعكس كنند، به راههای غیرمسالمتآمیز، خشونت بار و تظاهرات روی میآورند. در علوم سیاسی مبحثی داریم به نام تئوریهای انقلاب كه شما كاملا با آن آشنا هستید. هركدام از این تئوریها بین وجوهی كه باعث پدید آمدن انقلاب میشوند، یكی را برجسته میكنند. بعضی وجه اقتصادی، بعضی سیاسی و بعضی هم اجتماعی. اگر بخواهید انقلاب ایران را با این تئوریهای موجود تبیین كنید، كدام یك از این وجوه اقتصادی، اجتماعی یا سیاسی را در انقلاب ما تاثیرگذارتر میبینید و با استمداد از كدامین تئوری آن را تبیین میكنید؟در بعد اقتصادی آنچه بیشتر از همه تاثیرگذار بود، تبعیضها، نابرابریها، ریخت و پاشها و رانتخواریها بود. چراكه به نظر من طبقه متوسط جدید در شهرها وضع معیشتی بهتری پیدا كرده بود. اما با این وجود فساد و تبعیضی كه وجود داشت خیلی پررنگ بود. نابرابریهای درآمدی خیلی بالا بود. البته تورم هم در اواخر دوران پهلوی بالا رفت. منحنی جی (j) كه در تئوریهای انقلاب هم مطرح است در اینجا میتواند به كمك تبیین ما بیاید. شاه به واسطه درآمدهای بالای نفتی، شروع كرد به تزریق كردن پول در جامعه. (مانند آن چیزی كه در دولتهای نهم و دهم به واسطه درآمدهای بالای نفتی اتفاق افتاد.) این آثار تورمی داشت؛ در حدی كه در كنفرانس رامسر هنگامی كه كارشناسان برنامه و بودجه گفتند كه اینچنین بودجهبندی كردهای، شاه دستور داد كه بودجه را دو برابر كنند كه افزایش حقوقها و درآمدها را دربرداشت. بعد كه قیمت نفت پایین آمد، دولت نتوانست پاسخگو باشد. بنابراین منحنی جی اینجا مطرح است و عدم پاسخگویی رژیم كه باعث انقلاب شد. در بعد فرهنگی میتوان چالش هویتی را مطرح كرد؛ اینكه رژیم از ارزشها و سمبلهای پذیرفته شده مردم فاصله گرفت.در بعد اجتماعی آن نظریه هانتینگتون میتواند تبیینكننده باشد كه به شكاف بین انتظارات و امكانات میپردازد. در رابطه با ایران میتوان از این نظریه هانتیگتون استفاده كرد كه نوسازی سریع بدون نهادسازی بیثباتی را گسترش میدهد. نوسازی و تغییرات در ایران هم بسیار سریع بود. این نوسازی در فقدان نهادهای مدنی و احزاب صورت میگرفت و با تغییرات اجتماعی و فرهنگی تناسب نداشت. این اصلاحات از بالا هم باید همسو با شرایط اجتماعی و طبقاتی باشد. دولت در این تغییرات و نوسازیها با شتاب زیادی حركت كرد. جامعه آمادگی این تغییرات سریع را نداشت. به تعبیری شكاف بین مركز و پیرامون ایجاد شده بود. ما در آن زمان پدیدههای مانند جنگ سرد، جنبشهای استعمارستیزی و انقلابهای پیدرپی در كشورهای در حال توسعه داریم. این پدیدهها و در كل فضای بینالمللی را چقدر تاثیرگذار بر وقوع انقلاب میدانید؟ این را از دو منظر میتوان نگاه كرد. فضای جنگ سرد و سابقه استعمار در جهان سوم یك بعد دیگر از نارضایتیهای مردم ایران بود. شما میدانید نخستین عملیات برونمرزی سازمان سیا در كشورهای جهان سوم علیه حكومت قانونی دكتر مصدق بود. این نارضایتی قبل از آن در رابطه با انگلیسیها مطرح بود. بعد از آن امریكا جایگزین انگلیس شد و مهمترین عامل در كودتای بیست و هشتم مرداد بود. این مداخلات گسترده خارجیها در ایران كه خیلی پررنگ شده بود، در آن فضای جنگ سرد یك فضای چپگرایی و مبارزه با امپریالیسم در آن موقع به وجود آورده بود كه بیربط به اوضاع ایران هم نبود و در جای خود به تسریع انقلاب منجر شد. از آن سو سیاستهای حقوق بشری كارتر دموكراتها در امریكا به نوعی فشار به رژیم ایران آورد كه فضا را برای آزادیهای سیاسی بازتر كند. اشاره به نیروهای چپ كردید. در بحبوحه انقلاب میبینیم كه پیوندی بین تمام گرایشهای فكری به وجود میآید. یعنی از ماركسیستهای رادیكال تا مذهبیها در یك جبهه و علیه شاه در یك جبهه میجنگند. این پیوند چگونه به وجود آمده است؟در واقع همه گروهها با گرایشات و جهانبینیهای مختلف از وضعیت ناراضی بودند و تمام ارادهشان به این سمت بود كه راس هرم را سرنگون كنند. چون رژیمهای شخصی و خودكامه در زمان حكومتشان اجازه نمیدهند كه تمرین دموكراسی شود، احزاب فعالیت داشته باشند، تولید قدرت شود و نهادهای مدنی شكل بگیرند و جامعه تقویت شود و مسالمت و گفتوگو و مدارا را سرلوحه خود قرار نمیدهند، این خلأها هنگامی كه راس قدرت برداشته میشود، تازه خود را نشان میدهد. در واقع جامعه تضعیف شده و اجازه تولید قدرت به جامعه داده نشده است. همان طور كه اجازه تولید ثروت یا تولید اندیشه به جامعه داده نمیشود. تا عقل میخواهد جلوهای داشته باشد، سركوب شكل میگیرد، تا تشكلی میخواهد شكل بگیرد، به همچنین. در مورد تولید ثروت هم همین است. به محض اینكه زایش ثروتی میخواهد صورت بگیرد، انحصارطلبان، رانتخوارها و دلالها نمیگذارند كه این گروهها و طبقات اجتماعی و همچنین بخش خصوصی كارآفرین و رقابتی شكل بگیرند. برای نمونه شما به لیبی نگاه كنید. بنابراین در آن وقت تنها تمركز بر ساقط كردن شاه بود و مجال و زمینه این وجود نداشت كه به بعد از سقوط شاه فكر كنند. شاه قبل از انقلاب هم با بحرانهایی مواجه شده بود؛ بحرانهایی كه عمدهترین آن را میتوان دولت دكتر مصدق و جریانات حول آن و همچنین قیام سال ۱۳۴۲ دانست. به نظر شما چه اتفاقاتی افتاد در انقلاب كه شاه دیگر نتوانست مثل قبل آن را از سر بگذراند؟مطالبات و نارضایتیهای مردمی به صورت تدریجی انباشته و نمایندگی شد. به این معنا كه اپوزیسیون قوی شد و نمایندگی پیدا كرد كه پوشش كاملی به همه گروهها، منافع و نارضایتیها دارد. در جریانات اپوزیسیون رژیم پهلوی ابتدا جریانات چپ پررنگ شدند كه از شهریور ۱۳۲۰ با حزب توده شروع به فعالیت كردند. بعد از آن نیروهای ملی كه در نهضت ملی خود را نشان داد. اما در آن مقطع ضعف جامعه و پراكندگی گروههای سیاسی مشاهده میشود. در داخل خود جبهه ملی نهتنها انسجام تشكیلاتی، بلكه انسجام فكری هم وجود نداشت. همچنین شكاف بین ملیون و مذهبیون كه در جریان مصدق-كاشانی صفبندی خود را نشان میدهد. بنابراین اختلاف داخلی و ضعف و پراكندگی گروههای اجتماعی و به خصوص موقعیت نداشتن طبقات متوسط به پایین و همچنین فقدان آگاهیها دخیل بود كه جنبش ملی پیروز نشود. اما در سال ۱۳۴۲ اقشاری از جمله طبقات متوسط در قیام ۱۵ خرداد فعال بودند. در آن مقطع نیروی سوم هم نتوانست جامعه و اپوزیسیون را به طور كامل و گسترده نمایندگی كند. این قیام مقدمهای شد برای انقلاب اسلامی. من همیشه در درس جنبشها میگفتم كه جنبش تنباكو مقدمه انقلاب مشروطه شد. به هر حال در آن مقطع هم هنوز جامعه آمادگی ندارد و شكاف دین و دولت پررنگ نشده است و تجمع مخالفان حول محور سقوط رژیم هنوز عمومیت ندارد. اما به تدریج عملكرد دولت، ساواك و همچنین مداخله بیگانگان و سركوب طبقات اجتماعی همه در كنار هم قرار گرفت و این نارضایتیها انباشته شد. رهبری امام خمینی(ره) به عنوان یك رهبر كاریزما، تمام گروههای ناراضی را نمایندگی كرد. همچنین چهار متفكر دینی داریم كه این چهار متفكر دینی نقش پررنگی در پر كردن خلأهای فكری و سازماندهی جوانان، تحصیلكردگان و دانشجویان داشتند. این چهار متفكر دینی شهید مطهری، آیتالله طالقانی، دكتر شریعتی و مرحوم بازرگان بودند. رهبری امام (ره) این امواج را هدایت كرد و همه نارضایتیها حول محور یك رهبر كاریزما شكل گرفت و تحول را ایجاد كرد. رویكرد شاه به گردش اطلاعات چگونه بود؟جهانی شدن و عصر اطلاعات و ارتباطات جدید از دهه ۸۰ دور میگیرد. بنابراین در دوره شاه هنوز اینچنین نیست كه وسایل ارتباطاتی كه امروزه هست و همچنین جریان آزاد اطلاعات وجود داشته باشد. هنوز دوران جنگ سرد است و دولتها یكه تاز صحنههای اجتماعی و سیاسی هستند. لذا رژیمهای اقتدارگرا و پدرسالار میتوانستند جلوی جریان آزاد اطلاعات را بگیرند. در عین حال به شكلهای مختلف تلاش میشد كه جریانهای اطلاعات توسط نیروهای اجتماعی در پیوند با بیرون از كشور باشد. رسانههای ملی دولتی بودند، رادیو و تلویزیون دست دولت بود. اما باز هم گردش اطلاعاتی وجود داشت. انقلاب ۵۷ به انقلاب نوار كاست معروف است. ضبط صوت و اعلامیه بود كه بسته بودن جریان آزاد اطلاعات را خنثی میكرد. شاید بتوان گفت كه اطلاعرسانی رودرروی شركت در سخنرانیها هم خود به مثابه ابزاری برای گردش اطلاعات محسوب میشد.بله دقیقا و به خصوص میتوان به نقش مساجد اشاره كرد. در زمان شاه اینچنین نبود كه مساجد تحت سلطه شاه باشد. رژیم پهلوی با تمام خودكامگی و كنترلی كه بر جامعه به وسیله دستگاههای امنیتی اعمال میكرد، نمیتوانست مساجد را در كنترل خود بگیرد. مساجد آزاد، مستقل و در دست روحانیون بود. به همین دلیل مساجد در این اطلاعرسانیها و خطابهها بسیار نقش داشتند. ضمن اینكه با وجود این بسته بودن فضا، انتشارات و كتاب در جریان بود. یا نقشی كه سخنرانی در حسینیه ارشاد ایراد ایفا میكرد. از مجلس هجدهم به بعد یعنی بعد از كودتای ۲۸ مرداد شاهد این هستیم كه نفوذ شاه روی مجالس بسیار میشود. فضای انتخابات به واسطه حضور ساواك كاملا امنیتی میشود و مجالسی شكل میگیرد كه در پی بازتولید استبداد شاه است. از سوی دیگر مجلس و انتخابات تجلی حاكمیت ملی محسوب میشود. این مساله در متزلزل شدن پایههای حكومت شاه تاثیرگذار بود؟ بنابراین در رژیم شاهنشاهی میبینیم كه به سمت بسته شدن میروند و اجازه فعالیتهای مدنی و مسالمتآمیز را نمیدهند و صندوقهای انتخابات كلیشهای و فرمایشی میشود و به جای اینكه نمایندگان مردم وارد مجلس شوند نمایندگان دولت وارد میشوند و در واقع نمایندگی جامعه و گروههای جامعه را نمیكنند، هم عقل جمعی و تصمیمگیر جمعی آسیب میبیند و هم آزادیها و ابراز نیازها و نظرات. در این وضعیت كه صندوق رای كمرنگ میشود، خشونت و سركوب پررنگ میشود. هنگامی كه صدای مردم از مجرای مسالمتآمیز شنیده نمیشود و پارلمان تشریفاتی شد، سیستم بسته و دچار توهم میشود. این خاصیت قدرت است كه هنگامی كه شخصی میشود كر و كور میشود. این تمركز قدرت یك نوع بیماری ایجاد میكند كه دیگر صدای مردم را نمیشنوند و چیزی را نمیبینند. یكی دیگر از آفتهای این رژیم دروغپراكنی بود. در آن زمان مردم به طور فزایندهای با صدا و سیما كه دولتی شده بود درحال دروغپراكنی بود، احساس بیگانگی میكرد. دروغپراكنی و تحریف واقعیت در حالی كه نمیشود جلوی آگاهی را گرفت از یك سو، تشریفاتی شدن نمایندگی و پارلمان از دیگر سو ضربههای اساسی به رژیم پهلوی زد. رژیم هنگامی متوجه شد كه واقعیتها چه چیزی است كه دیگر خیلی دیر شده بود. حتما شنیدهاید هنگامی كه به شاه میگویند مردم در حال تظاهرات هستند باور نمیكند تا وقتی كه خود با بالگرد از بالا نگاه میكند. وقتی كه قانونی، نهادینه شده و مسالمتآمیز صدای مردم شنیده نشود و ارتباط سیاسی بین دولت و جامعه قطع شود، آن نظام به خطر میافتد. یعنی آنهایی كه مانع ارتباط میان دولت و جامعه میشوند و كانالیزه و یكطرفه میكنند، رابطه دولت و مردم را به ارباب و رعیت تبدیل میكنند. مردم دیگر شهروند نیستند و حاكمیت ملی دیگر معنی ندارد. رابطه از بالا به پایین میشود و از پایین به بالا دیگر چیزی وجود ندارد. مشكلات، نیازها، مطالبات و دردهای مردم به بالا منعكس نمیشد. در پهلوی این بیماریها وجود داشت و به طور كلیدی باعث سقوط رژیم شد. بحث انتخابات و حاكمیت ملی شد. یكی از شعارهای اصلی انقلاب سال۵۷ همین بحث حاكمیت ملی است. تبلور این شعار را هم در همان ابتدای انقلاب و رجوع به رای مردم میبینیم. این دستاوردی كه ما از انقلاب بهدست آوردیم، با چه ابزارهایی میتوانیم حفظ كنیم؟از نظر گفتمانی و فرهنگ سیاسی نخبگان حاكم ما باید كمك كنند كه فرهنگ سیاسی ما به سمت عقل، گفتوگو، مدارا، مبادله فكری و انتخاب رود. این باور باید تقویت شود كه داور و صاحبخانه مردم هستند. نباید به مردم نگاه ابزاری داشته باشد. خیلی تفاوت است بین اینكه به مردم نگاهی ابزارگرایانه داشته باشیم یا اینكه طرز فكر این باشد كه اساسا مردم حاكم و داور باشند. نگاه غیرابزاری به مردم و اینكه مردم صاحب خانه هستند به حاكمیت ملی كمك میكند. بنابراین ما در سطح گفتمان سیاسی باید به سمتی برویم كه در مدار ملی، عقلانی و مدرن باشد. وقتی كه عقلانی باشد اختیار و انتخاب معنا پیدا میكند.ما باید همان گفتوگو و برجامی كه با قدرتهای خارجی داشتیم را در داخل هم داشته باشیم. باید به سمت صندوق و انتخابات رای برویم. این هم منوط به این است كه با صبر، گفتوگو، تحمل و چانهزنی همه طرفهای درگیر در این روند انتخابات داوری نهایی را به مردم اعطا كنند. این خیلی كمك میكند كه بتوان از طریق مسالمتآمیز و انتخابات نمایندگان افكار مختلف دور هم جمع شوند و منافع ملی را پیش ببرند. در واقع تعریف سیاست همین است. یعنی اینكه جلوی رقابت را گرفتن خود بیسیاستی است. بد نیست اینجا از كیان علم سیاست هم دفاع كنیم.علم سیاست، هنر و علم برقراری مصالحه و سازش است. سازش به این معنا كه در راستای منافع ملی بتوان از منافع فردی و گروهی دفاع كرد. آنجایی كه منافع ملی دخیل است، از منافع فردی دست بكشیم. همه باید تلاش كنند فضا، فضای غیررقابتی نشود و به سمت انحصار و دفع و طرد نیروها كشیده نشود. باید واقعبینانه نگاه كنیم. در انتخابات اصل بر رقابت نخبگان و مشاركت مردم است. پس در اینجا باید یك رقابتی بین نخبگان باشد و اجازه داده شود كه افراد نخبه مطرح شوند. نباید برخوردهای سلیقهای و خاصگرایانه باشد. بنابراین رقابت نخبگان، مشاركت مردم را میآورد.یعنی یك تعادل در جامعه و حوزه سیاسی برقرار میشود و به نحو فزایندهای از داخل قوی میشویم. من زمان مذاكرات هستهای گفتم كه ما هرچه در داخل بیشتر به سمت گفتوگو و آشتی ملی برویم، موفقتر هستیم موفقتر هستیم .اگر اول یك توافق هستهای در داخل ایجاد كنیم و بعد از آن با قدرتهای بزرگ بنشینیم به جای ۱۰ امتیاز ۱۰۰ امتیاز میگیریم. امتیاز گرفتن ما در بیرون منوط است به دادن امتیاز به یكدیگر در داخل. بنابراین خیلی مهم است كه همه كمك كنیم تا فضای سیاسی به سمت بسته شدن نرود. همه صبر و تحمل داشته باشیم و اجازه دهیم حاكمیت مردم كه شعار اصلی انقلاب بود به بهترین شكل تحقق پیدا كند. باید اجازه داده شود كه جامعه بتواند مستقل تمرین عقل و انتخاب كند . همه باید در فكر مردم ایران و ایران باشند.
ویدیو مرتبط :
فاصله میان دولت ها و ملت ها در غرب