سخنان تامل برانگیز امام صادق (ع)درباره صلح امام حسن(ع)


مستور/ ابوجعفر، دو زانو مقابل امام صادق(علیه السلام) نشست. منتظر شد تا خود مولا، نگاهش را به طرف او برگرداند و خطابش کند. بالأخره وقتش شد. فرمود: «خداوند در قرآن جماعتی را به جرم افشاگری به باد انتقاد و سرزنش گرفته است.»
ابوجعفر، مشتاق از شنیدن حکمتی تازه، پرسید: «قربانت گردم یابن رسول الله! در کدام آیه؟»
حضرت فرمود:
«وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ‏؛
و چون به آنان خبرى از ایمنى یا ترس برسد آن را فاش یا پخش مى‏کنند.»(1)
سپس امام(ع) فرمود: «آن کس که اسرار ما را فاش مى ‏سازد؛ همچون کسى است که بر روى ما شمشیر مى‏کشد. خدا رحمت کند آن بنده‏اى را که چون مطالب محرمانه ما را شنید آن را زیر قدمش دفن کند (و از مخالفان پنهان دارد)،

به خدا سوگند که من بدکاران شما را بهتر از طبیب حیوانات به چارپایان مى ‏شناسم. جماعت تبهکار شما همانهایند که قرآن را جز ناهنجار و با آواز نخوانند و نماز نمی‌خوانند جز آخر وقت و زبان خود را نگه نمی‌دارند.
بدان که چون حسن بن على(ع) مجروح شد و مردم با او نساختند و در نتیجه، کار [خلافت‏] را به معاویه واگذار کرد، شیعیان این گونه به او سلام مى‏کردند: «سلام بر تو اى خوارکننده ی مؤمنان!»
[و او در جواب ایشان‏] مى ‏فرمود: «من خوارکننده مؤمنان نیستم؛ بلکه موجب عزّت مؤمنانم. من چون دیدم که شما تاب مقاومت در برابر ایشان را ندارید، کار را به او (معاویه) واگذاردم تا با این کار خود و شما را در میانشان نگه دارم و این تصمیم من همچون تصمیم آن عالم بود(2) که کشتى را معیوب ساخت تا آن براى صاحبانش باقى بماند. حکایت من و شما این گونه است تا [بتوانیم] در میانشان زنده بمانیم.»(3)

پی نوشت:
1. نساء: 83.
2. منظور حضرت حسن مجتبی(علیه السلام)، سوره کهف آیات 65 تا 82 است، که ماجرای همراهی حضرت موسی(ع) با حضرت خضر نبیّ(ع) را بیان می‌کند.
3. ابن شعبه حرانى، حسن بن على، «تحف العقول»، ترجمه جعفرى - تهران، چاپ: اول، 1381ش. ص290- 291.


ویدیو مرتبط :
سخنان تامل برانگیز امام موسی صدر- درست است ما ننگ علی (ع) باشیم؟