آداب نیایش عاشقانه


آداب نیایش عاشقانهحوزه/ امام صادق (س) فرمود: «هل الدّین إلاّ الحب؟»؛ آیا دین جز دوستی و عشق چیز دیگری است؟ به راستی ائمهٴ معصومین (ع) خدا را که عبادت می کردند چون او را دوست داشته و اهل برای عبادت یافته بودند.
خدا آرزوی افراد با اشتیاق است؛ «بمحبتک یا أمل المشتاقین» شوق آن است که انسان را به سوی خدا بکشاند، نه اینکه هدف بهشت باشد. «امل» آرزویی است که انسان را بی تاب کرده، به تب و تاب وادار کند. انسان گاهی امیدوار است و گاهی آرزومند، شوقی که متعلقش باطل باشد، شوقی کاذب است. شوق صادق آن است که تنها متوجه خدای سبحان باشد. به طوری که ابتدا خدا مورد اشتیاق و سپس مورد عشق قرار گیرد.
فرق شوق و عشق این است که «شایق» به کسی می گویند که ندارد و می طلبد و «عاشق» به کسی می گویند که رسیده و آن را نگه می دارد. انسان تشنه ای که به دنبال چشمه می رود، می گویند: او مشتاق چشمه است. امّا وقتی به آب رسید می گویند: که او عاشق چشمه است.
رسول اکرم (ص) فرمود: «بهترین مردم کسی است که عبادت را معشوق خود بداند، با عبادت معانقه کند و آن را با تمام وجود لمس نماید و خود را برای آن فارغ سازد، آنگاه نگران نخواهد بود که دنیا برای او به سختی بگذرد یا به آسانی. پس برترین مردم کسی است که به عبادت عشق بورزد.»این حدیث ما را تشویق می کند که ابتدا شایق و سپس عاشق عبادت باشیم.
گفته اند: «عشق» که واژه ای عربی است از گیاه خاصی که «عشقه» نام دارد، مشتق شده؛ در فارسی به این گیاه، «پیچک» می گوییم؛ این گیاه وقتی به بدنهٴ درخت چسبید، دیگر آن را رها نمی کند؛ راه تنفس درخت را می بندد تا کم کم آن درخت زرد می شود؛ آنگاه برگهایش می ریزد و سرانجام خشک می گردد. در این هنگام می گویند: این درخت را «عشقه» گرفت. عاشق به چنین انسانی می گویند.

عبادت کردن مهم نیست؛ عاشق عبادت بودن، نماز و باطن آن را دوست داشتن مهم است. جنگ کردن مهم نیست مهم آن است که انسان جهاد فی سبیل الله را دوست داشته باشد. همهٴ جنگ آوران جهان طبیعت محو شدند و فقط نام رزمندگان اسلامی در جهان ماند و برای همیشه می ماند. مگر در حملهٴ مغول کشتار وحشیانه کم بود؟ چه انسانهایی که پوست سرشان را کندند و آنها را پر از کاه کرده روی نی ها قرار دادند! چرا فقط در کتاب های تاریخ دفن شدند؟ چرا این حرف ها باقی نماند؟ در حملهٴ مغول بعضی را تکه تکه کرده، سر را به یک قسمت، دست ها را به یک قسمت، پاها را به قسمتی؛ بین بغداد و تبریز و شیراز تقسیم کردند تا مردم آن مناطق وحشت زده و خاموش شوند!این وقایع فقط در کتاب های تاریخ ماند و چون روح و باطنی ندارد دفن می شود و اثری از آن باقی نمی ماند.امّا رزم آوران اسلامی، تاریخ را متوجه خود می کنند؛ چون جنگ شان دارای روح است. برای دنیا و مقام و برای خود نیست. کسی که برای خاک می جنگد خونش هم به اندازهٴ خاک می ارزد؛ ولی اگر برای خدا جنگید، خونش «ثار الله» است و خون های او یاد خداست. دوست دارِ جهاد فی سبیل الله برای ابد زنده است. نمازگزار و روزه بگیر، برای ابد زنده است. بین کسی که می گوید: من نماز می خوانم و فرمایش سیدالشهدا (س) که می فرماید: من نماز را دوست دارم، فرق بسیار است.
در روایتی از امام صادق (س) آمده است: «اگر برای مؤمن زهد و ورع جمع شد من امید بهشت دارم. من دوست دارم که نماز را با توجه بخوانید و چیزی شما را مشغول نکند. پس مؤمنی نیست که با قلبش رو به خدا کند، جز اینکه خداوند به او رو کرده و دل های مؤمنان را جایگاه محبت او قرار می دهد».

منبع : جوادی آملی، حکمت عبادات، ص40


با کانال تلگرامی «آخرین خبر» همراه شوید

منبع: حوزه


ویدیو مرتبط :
پنجمین شکوه نیایش ( راز نیایش ) -اردیبهشت 93 -مشهد