هدف معمای شاه، نشان دادن عدم مقبولیت و عدم مشروعیت رژیم پهلوی است


فضایی کلی گویی و نقدهای غیر کارشناسانه درباره سریال شکل گرفته است/بسیاری از مردم و نخبگان، بازخوردهای مثبتی در مورد سریال داشته­ اند/قضاوت دقیق در مورد بخش محتوایی، مستلزم تماشای همه قسمتهاست/ بیش از صدها جلد کتاب تاریخ معاصر و هزاران سند تاریخی مورد بررسی قرار گرفته است/ هدف این سریال نشان دادن عدم مقبولیت و عدم مشروعیت رژیم پهلوی است، پهلوی‌ها به قدر کافی برای تطهیر چهره خود تبلیغ کرده‌اند و می‌کنند /کارگردان، ‌مورخ نیست که همه تاریخ را نشان دهد/ در برخی موارد مانند به تصویر کشیدن جزییات و عمق فساد خاندان پهلوی، محذورات فراوانی وجود دارد/ بخشی از عدم باورپذیری، ناشی از پایین بودن سطح مطالعه مردم در تاریخ است...به گزارش «شفاف»؛‌سریال معمای شاه مدتی است که جمعه شب­ها میهمان خانه­ های مردم شده است. سریالی تاریخی که بنا دارد تا بازه زمانی چهل ساله­ ای از تاریخ خاندان پهلوی را در معرض دید مخاطبان قرار دهد. معمای شاه همچون هر اثر هنری دیگری از آغاز تاکنون مورد نقد و بررسی­های مختلفی قرار گرفته است. نقدهایی گاه دلسوزانه و گاه از سر غرض ورزی. در این راستا با موسی حقانی سرپرست تیم پژوهشی این سریال به گفتگو نشستیم. دکتر حقانی، استاد دانشگاه و معاون پژوهشی موسسه مطالعات تاریخ ایران است. از دکتر حقانی ده‌ها مقاله تاریخ و کتاب‌های متعددی منتشر شده است. «تاریخ تحولات سیاسی ایران» به همراه دکتر موسی نجفی، «تاریخ فراماسونری در ایران» و «خاندان پهلوی به روایت اسناد» از جمله کتاب‌های دکتر حقانی می‌باشد.شفاف: جدای از برخی نقدهای هنری و فنی که به سریال معمای شاه وارد می‌شود، برخی منتقدان اشکالات محتوایی را متوجه این مجموعه می‌دانند. مثلاً معتقدند این مجموعه نتوانسته با مخاطب ارتباط خوبی برقرار کند و مفاسد رژیم پهلوی را به شکل جامع و نظام‌‌مند نشان دهد؛ زیرا بر امور جزئی و شخصی تمرکز کرده و مفاسد کلان و سیستماتیک رژیم مغفول مانده است. با توجه به حضور مشاوران تاریخی برای این مجموعه، چرا همچنان شاهد چنین اشکالاتی هستیم؟وقتی می‌توانیم مدعی شویم که این سریال در بیان درست و صحیح تاریخ و یا بیان فساد سیستماتیک رژیم گذشته موفق نبوده است که مجموعه را به طور کامل دیده باشیم. با تماشای ۴ یا ۵ قسمت که نمی‌توان راجع به سریالی طولانی قضاوت کرد؛ هر چند برخی افراد فقط با تماشای ۲۰ دقیقه از سریال آن را نقد کردند و گفتند آنچه از دوره پهلوی نشان داده می‌شود باور پذیر نیست!از طرفی نمی‌توانیم خودمان را ملاک ارتباط با مخاطب قرار دهیم و از طرف مخاطب سخن بگوییم. اتفاقاً در بازخوردهایی که از مردم گرفته شده، آنان ارتباط خوبی با سریال برقرار کرده‌اند و حداقل از حیث تاریخی و محتوایی مشکلی با آن نداشته‌اند. حتی برخی نخبگان هم در بازخوردگیری‌ها گفته‌اند سریال در بیان فساد رژیم پهلوی موفق بوده و با اینکه ما اهل مطالعه هستیم بسیاری از مفاسدی را که نمایش داده شده است قبلاً نشنیده بودیم و تنها به طور کلی شنیده و خوانده بودیم که رژیم فاسد بوده است.حتی کسانی که درباره مسائل هنری و فنی هم انتقاد می‌کنند به ذکر مسائل کلی بسنده می‌کنند و متأسفانه فضای کلی‌گویی و نقدهای غیرکارشناسانه درباره این سریال شکل گرفته و بر اساس آن هم حکم صادر می‌شود. این اشکالات هم اگر به طور جزئی و مصداقی مطرح شود احتمالاً مورد استقبال سازندگان و تیم فنی سریال قرار بگیرد و آنها هم قطعاً پاسخ‌هایی ارائه خواهند کرد. این کلی‌گویی‌ها هم شتاب‌زده است و هم نمی‌تواند کمکی به بهبود شرایط فیلم‌سازی تاریخی کند. فارغ از این نقدها به نظر می‌آید در برخی، موضوع نقد نیست و نوعی تسویه حساب با صداوسیما و حسادت‌های صنفی با شخص کارگردان، پشت برخی رفتارهای انتقادی وجود دارد؛ مانند مطرح کردن این مساله که فیلمنامه معمای شاه اصلا مورد تائید شورای فیلم و سریال سازمان قرار نگرفته است؛ در حالی که من در جلسه شورای فیلمنامه حضور داشتم.به هر حال از نظر محتوایی برای قضاوت کردن درباره موفقیت سریال هنوز زود است. این سریال ۴۰ سال تاریخ معاصر ایران را بررسی می‌کند که محور آن هم شخص محمدرضا پهلوی است و نحوه زندگی او و نحوه کشورداری و مناسبات او با بیگانگان به نمایش درآمده است. در حاشیه این زندگی، مسائل مختلفی مطرح می‌شود؛ اعم از جریانات نفوذی در کشور، حضور بهائیان در عرصه‌های گوناگون، جریان دینی و مقابله آن با سلطه بیگانه، نفوذ اقتصادی بیگانگان، فساد اقتصادی دربار، فساد اخلاقی درباریان و امثال آن که عمدتاً مسائل و مفاسد کلان است. در همین راستا حدود ۱۵۰ شخصیت و چهره سیاسی و اجتماعی اثرگذار در آن دوره و بخش‌هایی از زندگی آنها که مربوط به محمدرضا پهلوی است مورد بررسی قرار می‌گیرد. اینها طیف وسیعی از موضوعات را شامل می‌شود که هر کدام قابلیت تبدیل شدن به یک سریال را دارد. لذا ناچاریم گزینش کنیم و مهم‌ترین فرازها را مطرح کنیم و این بازمی‌گردد به کارگردان و گروه پژوهشی همکار وی که کدام بخش‌ها را انتخاب کنند. مهم این است که سعی شده بخش‌های انتخاب شده به صورت مستند و مطابق با واقعیت به تصویر کشیده شود. بنابراین شاید برخی توقع داشته باشند که فلان موضوع هم به نمایش درآید، ولی با توجه به گستره ۴۰ ساله موضوعات، نمی‌توان این گزینش را یک اشکال قلمداد کرد.ضمن اینکه محذورات فراوانی وجود دارد و در بسیاری موارد مفاسد به شکلی است که نمی‌توان وارد جزئیات شد، مانند مفاسد اخلاقی خاندان پهلوی که به جرأت می‌توان گفت فاسدترین خاندان حکومتی در ایران بوده است. فساد در این خانواده از سطح اراذل جامعه نیز بیشتر است که نمی‌توان جزئیات این افتضاح و بداخلاقی را در رسانه جمهوری اسلامی و چه بسا در رسانه‌های بسیاری از کشورهای دارای محدودیت‌های اخلاقی بیان کرد. مثلاً بحث بی‌حجابی و عریانی این خانواده و روابط گسترده نامشروع میان آنها را چگونه می‌توان به تصویر کشید؟بنابراین اگر اشکالات به شکل جزئی و با ذکر مصادیق مطرح شود بهتر می‌توان آنها را بررسی کرد و شاید واقعاً مواردی باشد که از دید گروه پژوهشی این مجموعه مغفول مانده باشد که می‌توان در برنامه‌های تحلیلی پس از سریال به آنها پرداخت.شفاف:معمولاً در برنامه‌های تلویزیونی یا سینمایی کم و بیش از مشاوران و کارشناسانی استفاده می‌شود. در مورد معمای شاه، عقبه تحقیقی کار و تیم مشاوران و حجم اسناد بررسی شده چگونه بوده است؟آقای ورزی با همکاری یک تیم پژوهشی کار تحقیق را انجام می‌دادند و نظارت بر پژوهش را بنده به عهده داشتم. الان هم در مراحل تدوین ما همچنان مشاوره می‌دهیم تا این اثر تا حد امکان با کمترین اشکالات تاریخی به معرض دید مردم گذاشته شود. در مرحله نظارت بر پژوهش آقای ورزی همکاری بسیاری با تیم پژوهشی داشتند و علیرغم برخی اختلاف‌نظرها، مسائل همیشه با بحث و گفتگوی علمی و مستند به مدارک تاریخی حل و نهایی می‌شود. کارگردان نهایت همکاری را در این بخش دارد تا مطالب تاریخی طبق اسناد پیش برود و اگر ایرادی از روند پژوهش گرفته و به ایشان ارائه شود ایشان قبول و اعمال می‌کند. به جرات می‌توان گفت که بیش از صدها جلد کتاب تاریخ معاصر و هزاران سند تاریخی مورد بررسی قرار گرفته است.حجم کار تاریخی خیلی گسترده است و از انواع نشانه‌ها و علائم و پوشاک و طرز رفتار و گویش افراد و حتی لحن و تکیه کلام افراد باید رعایت شود که در این بخش هم مشاوران زیادی کمک کردند؛ حتی از نوع اتومبیل‌ها در هر دوره و پلاک آنها تا پوشش مردم در طبقات مختلف اجتماعی و نیروهای نظامی و انتظامی در هر دوره و شخص شاه و امثال آن طبق نظر مشاوران اعمال شده و آقای ورزی هم بسیار منعطف و با روی باز نظرات کارشناسی را می‌پذیرد و بر موضع خود سرسختی و اصرار ندارد.شفاف: صرف‌نظر از کسانی که غرض‌ورزانه انتقاد می‌کنند، برخی که دلسوزانه نقد می‌کنند معتقدند برای باورپذیر شدن تاریخ باید نقاط مثبت به همراه نقاط منفی و در کنار یکدیگر مطرح شوند تا مخاطب خود به قضاوت بنشیند و سریال به شکل کلیشه‌ای و فرمایشی درنیاید. در این خصوص چه توضیحی دارید؟دلیلی که شما مطرح کردید برای باورپذیری درست است. اما دلیل مهم‌تر آن عدم مطالعه در تاریخ است که باعث می‌شود افراد بپرسند مگر ممکن است این حجم از فساد در یک حکومت وجود داشته باشد و مگر این خاندان نقطه مثبتی نداشته است که شما مدام از مفاسد آنها می‌گویید؟ با توجه به اینکه اسناد و کتاب‌های زیادی در باب مفاسد حکومت پهلوی منتشر شده، این یک ضعف در میان مردم ماست که کمتر به مطالعه تاریخ خود می‌پردازند و آثار تاریخی مورد بی‌توجهی قرار می‌گیرد. لذا با این نگاه برای افراد، سنگین و تعجب‌آور است که مثلاً بپذیرند سفیر آمریکا با شاه ایران با تحکم صحبت می‌کند و یا نخست وزیر ایران را تهدید می‌کند.به نظر بنده باید در نشر این نوع اسناد که بیانگر واقعیات و مفاسد حاکم بر آن دوره و دخالت بیگانگان در امور کشور ماست کوشید و از این طریق تا حدود زیادی بتوان منتقدان را با واقعیات آشنا کرد. البته در مورد اینکه نقاط مثبت و منفی در کنار هم قرار بگیرد می‌توان چنین گفت که هر کارگردانی رویکردی دارد و اساساً نمی‌تواند کل تاریخ را بیان کند و ناچار است بر اساس رویکرد خود بخش‌هایی را انتخاب و واکاوی کند. این کار بر اساس اسناد به جا مانده صورت می‌گیرد و وقتی شما به اسناد مراجعه می‌کنید می‌بینید که مثلاً در سیاست خارجی در کل به وابستگی عمیق کشور اشاره دارد که عملاً در برخی موارد سیاست‌ها از خارج دیکته می‌شده است. فرضاً در ماجرای نخست‌وزیری علی امینی شاه با این کار مخالف است، اما مردد می‌ماند بین اینکه با نخست‌وزیری امینی برنامه آمریکایی‌ها را بپذیرد و یا سلطنت خود را کلاً از دست بدهد و کنار گذاشته شود. لذا تهدید خارجی را می‌پذیرد و علیرغم میل خود امینی را سرکار می‌آورد. ولی این هم نقطه مثبت نیست و فرایند کلی آن منفی و نشان از وابستگی شاه است. بنابراین وقتی کارگردان این موضوع را انتخاب می‌کند، این واقعیت‌ها در خلال آن مطرح می‌شود، چه مثبت تلقی شود و چه منفی.در اسناد و مدارک تاریخی، اساس رژیم پهلوی نامشروع است و مقبولیت اجتماعی هم ندارد. این رژیم با یک کودتا بر سر کار آمد و با یک شبه کودتا نمایندگان مجلس را که خود با تقلب به مجلس آمده بودند ارعاب کرد تا سلسله قاجاریه را خلع و سلطنت پهلوی را نصب کنند. همچنین وابستگی‌های این رژیم به استعمار خارجی و ستیز آن با مردم کشور خود و با دین و دینداران و امثال آن را در نظر بگیرید. اگر کارگردانی بخواهد اینها را واکاوی کند نقطه مثبت پررنگی نمی‌بیند که بخواهد در فیلم خود به تصویر بکشد. ضمن اینکه برخی از نقاط مثبت هم در طول سریال بیان خواهد شد، ولی آن را در چارچوب عدم مقبولیت و عدم مشروعیت کلی این خاندان ببینید. در ضمن، خود پهلوی‌ها به قدر کافی برای تطهیر چهره خود تبلیغ کرده‌اند و هم‌اکنون در رسانه‌های مختلف در حال تبلیغ هستند.هدف این سریال نشان دادن عدم مقبولیت و عدم مشروعیت رژیم پهلوی است، اما می‌توان فیلم‌های دیگری ساخت و ابعاد دیگری را که در اینجا مطرح نشده به نمایش گذاشت و یا رویکرد دیگری را در به تصویر کشیدن تاریخ در پیش گرفت و کارهای مثبت و منفی را در کنار هم قرار داد و مقایسه کرد. این توقع از کارگردان که حتماً باید با این رویکرد پیش می‌رفت توقع بجایی نیست. زیرا کارگردان مورخ نیست که وظیفه داشته باشد همه وقایع تاریخی را بنویسد. کارگردان برشی از تاریخ را بر اساس اسناد و مدارک انتخاب می‌کند تا بتواند آن را به فیلم تبدیل کند. البته باید از او انتظار داشت که خلاف واقع نگوید و بر اساس اسناد تاریخی نقل روایت کند. مثلاً در بحثی که ما یک شب پس از سریال درباره راه آهن یا درباره دانشگاه تهران داشتیم، به عنوان مورخ بحث کردیم و همه ابعاد مثبت و منفی آن را بررسی و تحلیل کردیم. در اینجا تاریخ‌نگار باید پاسخ دهد که دلایل تاریخی او چیست و چرا چنین رفتاری را درست می‌داند یا نمی‌داند که البته مشخص هم شد که کلیت راه آهن ساختن در آن دوره و مسیرهای آن به دستور بیگانگان انتخاب شده و در جهت منافع مردم ایران و متناسب با نیازها و خواسته‌های آنان نبوده است و در نهایت هم به ضرر کشور تمام شد. اما از یک کارگردان نمی‌توان چنین انتظاری داشت و فقط باید بتواند مطابق با اسناد و واقعیات فیلم خود را تولید کند.شفاف: این فرمایش شما که سطح آگاهی و مطالعه تاریخی مردم پایین است نکته درستی است که دلایل مختلفی هم دارد. شاید یکی از دلایل آن این است که این نقل تاریخی و بازخوانی تاریخ معاصر ما قدری دیر اتفاق افتاده و در فضای رسانه‌ای امروز که تلاش بسیاری برای تطهیر چهره رضاخان و فرزندانش صورت می‌گیرد و حجم زیاد مطالب مکتوب و چندرسانه‌ای تولید می‌شود صداوسیما بسیار دیر به فکر بازخوانی تاریخ افتاده است. شما به عنوان یک کارشناس تاریخ این مسئله را چطور می‌بینید؟بله قبول دارم که از نظر محتوای تصویری، این کار دیر انجام شده و خیلی از این حرف‌ها شاید ۲۰ سال قبل باید گفته می‌شد. البته همین هم غنیمت است و باید شکرگذار بود که فرصتی برای بازگو کردن واقعیات تاریخی به دست آمده است و امیدواریم فیلم‌سازان توانمند و متعهد کشور هم در این عرصه تلاش کنند و به نقل وقایع تاریخی از این دست بپردازند. به هر حال، تاریخ در هر مرحله زمانی ظرفیت آگاهی‌بخشی خود را دارد و به ما نشان می‌دهد که از کجا آمدیم، در کجا ایستاده‌ایم و به کجا باید برویم.نکته دیگر این است که نسلی که انقلاب کرد و رژیم فاسد پهلوی را تغییر داد به این فکر نمی‌کرد که این رژیم فاسد است یا خیر. زیرا با پوست و گوشت و خون خود این فساد را درک کرده بودند و به این نتیجه رسیده بود که این رژیم وابسته و فاسد است و لذا این کار بزرگ را به ثمر رساند و بساط رژیم پهلوی را برچید. اما این اطلاعات باید از طرق مختلف به نسل‌های بعدی منتقل می‌شد. البته در میان همان نسل هم اطلاع افراد از مفاسد رژیم یک اندازه نبود و بسیاری از اطلاعات پنهان بود و افراد انقلابی اشراف و آگاهی کاملی بر مسائلی که بر کشور می‌گذشت نداشتند. هرچند مردم به این دریافت کلی رسیدند که رژیم وابسته به بیگانه است، استقلال ایران را از بین برده است، دین‌ستیز است و با سنت‌های ملی و دینی درافتاده، از رساندن کشور به پیشرفت و تعالی عاجز است، ناکارآمدی آن آشکار است و دارای فساد اقتصادی، اخلاقی و فرهنگی است و ... ولی جزئیات را بسیاری از مردم نمی‌دانستند و برخی افراد که با اسناد سروکار داشتند بعدها به اطلاعات بیشتری دست پیدا کردند و فهمیدند عمق فاجعه در چه حد بوده است.این اطلاعات باید به‌خوبی و متناسب با ظرفیتی که اکنون داریم اعم از اسناد فراوانی که منتشر شده، منابعی که در اختیار هست و خاطرات شفاهی نقل شده، به نسل جدید و حتی به نسل حاضر در انقلاب منتقل شود. این کار می‌تواند از طریق کتاب‌ها و برنامه‌های تحلیلی، رمان، فیلم داستانی و مستندهای تاریخی انجام گیرد.بخشی از کم‌اطلاعی مردم نسبت به تاریخ گذشته ناشی از مطالعه کم است، اما بخشی هم به دلیل فعالیت جریان خزنده‌ای است که از همان ابتدای انقلاب تا کنون مشغول تطهیر چهره پهلوی بوده و هست. قبل از انقلاب تبلیغ رژیم پهلوی وظیفه آنها بود و بعد از انقلاب تطهیر این رژیم در دستور کار آنها قرار گرفت. اینها اطلاع‌رسانی از مفاسد رژیم پهلوی را کاملاً بایکوت کردند و اگر ملاحظه کنید در منابع دانشگاهی و در بسیاری از کتاب‌هایی که منتشر می‌شود به هیچ‌یک از منابع اسنادی اشاره و ارجاع نمی‌شود. این نشان می‌دهد جریان مخربی که قصد تطهیر پهلوی را دارد مطالعه این نوع اسناد را بایکوت می‌کند.به نظر من سریال معمای شاه و کارهایی از این دست می‌تواند انگیزه و شوق مطالعه را در افراد پدید آورد و آنان را به سمت اسناد و کتاب‌های تاریخی سوق دهد و سایت‌ها و مجلات فعال و دلسوز هم در این زمینه فعالیت بیشتری انجام دهند و منابع را به علاقمندان مطالعه معرفی کنند. به این نکته هم اشاره کنم که بسیاری از منابع قبل از انقلاب هم هست که متأسفانه آنگونه که شایسته است مطالعه نمی‌شود و اگر مورد توجه و رجوع قرار گیرد از دل آنها هم حقایق زیادی برای مردم روشن خواهد شد.مسائل دیگری همچون مسائل اجتماعی و جناح‌بندی‌های سیاسی و امثال آن نیز در این زمینه بی‌تأثیر نیست و ورود جدی به مقولات تاریخی را در کشور تهدید می‌کند.شفاف: ضمن اینکه برخی افراد انقلابی هم که دهه اول انقلاب مبارز بودند اکنون تغییر موضع داده‌اند و به جریان تطهیر رژیم پهلوی پیوسته‌اند.این بیشتر به همان عدم شناخت کامل از مفاسد رژیم برمی‌گردد؛ یعنی این عده بخشی از مفاسد رژیم را به صورت ملموس دیده و شنیده بودند و این حس که باید با آن به مخالفت برخیزند در آنان شکل گرفته بود، اما شناخت کامل و دقیقی از این مفاسد و جزئیات و جوانب دیگر آن نداشتند و نمی‌توان از آنها چنین توقعی هم داشت. اما این توقع از آنان می‌رفت که مداقه و مطالعه بیشتری کنند و به اسناد و مدارک مراجعه کنند. البته افراد همواره در معرض تغییر و تحولات هستند و به تعبیر رهبر معظم انقلاب ممکن است در جایی مشکلی برایشان پدید آمده یا از حقی که برای خود قائل بوده‌اند محروم شده‌اند و یا حتی مورد ظلم واقع شده باشند، و لذا موضع انتقادی نسبت به نظام اسلامی گرفته باشند. اما اگر کسی کاملاً به گذشته انقلابی خود پشت کند مذموم است و شایسته و قابل پذیرش نیست. این مسئله باید ریشه‌یابی شود که بخشی به مسائل شخصی و روحیات افراد مرتبط است، بخشی به مشکلاتی که برای فرد پیش آمده، بخشی به خلأ و نقصان تئوریک برخی افراد در تحلیل وقایع و اتفاقات و ....در هر حال در کشور ما شاکله و استخوان‌بندی انقلابیون از همه جناح‌ها روی این مسئله اتفاق نظر دارند که رژیم پهلوی کاملاً وابسته به بیگانه و عمیقاً درگیر انواع فساد بود. اگر کسی با مبانی فکری و عمیق دینی و حتی غیر دینی و تنها با لحاظ کردن منافع ملی رژیم پهلوی را بررسی کند مطمئناً به جریانی نخواهد پیوست که رژیم پهلوی را تطهیر می‌کند.رژیم پهلوی در خارج از کشور هم منتقدان زیادی دارد و حتی برخی که اپوزیسیون نظام اسلامی هستند نیز به این رژیم انتقادات جدی وارد می‌کنند و مثلاً جنایات ساواک را همه قبول دارند و به نقد می‌کشند؛ همچنان‌که وقتی کتاب ثابتی منتشر شد همه در قبال آن موضع گرفتند و رژیم را نقد کردند. اما برخی از این افراد که کتابی درباره دستگاه پهلوی و انقلاب اسلامی نوشته‌اند (مثل معمای هویدا و نگاهی به شاه) وقتی سابقه آنها را بررسی کنید می‌بینید که نسبت عمیقی با انقلاب و انقلابی‌گری نداشتند و یا اساساً هیچ نسبتی نداشته‌اند و قبل از انقلاب رسماً در زمره چپ‌های آمریکایی قرار گرفته بودند. وقتی پرونده آنان را ببینید برخی از آنها با ساواک همکاری پنهانی داشته‌اند و حتی مدتی هم در نظام اسلامی فعال بودند، ولی هنگامی که عرصه را تنگ دیدند به خارج کشور رفتند و رسماً به مداحان رژیم پهلوی تبدیل شدند. اینها قبل از انقلاب هم در کانون‌های فرهنگی که رژیم برای آنها آماده کرده بود مانند انتشارات فرانکلین و مجموعه فرهنگی تحت پوشش آن یا مؤسسه مطالعات اجتماعی زیر نظر احسان نراقی، همین کار را انجام می‌دادند. کافی است بررسی مختصری شود که چه کسانی در این مؤسسات کار می‌کردند و اکنون موضع آنها در قبال رژیم پهلوی چگونه است. بنابراین همه اینها را نباید به حساب انقلابیون گذاشت، ضمن اینکه ریزش و رویش در همه انقلاب‌ها وجود دارد.


ویدیو مرتبط :
نظر امام خمینی (ره) درباره عدم مقبولیت شاه و برکناری وی