محبوب
2 دقیقه پیش | امیت سرکیسیان، اولین شهید مدافع حرم ارامنه! / شایعه 0506این تصویر جعلی است و عکس اصلی مربوط به شهید مدافع حرم هادی شجاع در مشهد می باشدمتن و پاسخ شایعه |
2 دقیقه پیش | وقتی موبایل برای سلامت شما مفید می شود!!جریان سریع امور در دنیای امروز به حواسپرتی بیشتر و نداشتن وقتی برای آسودگی انجامیده است. در چنین شرایطی نیازهای بدن به آسانی فراموش میشود. خوشبختانه همان وسایلی که ... |
داستان های واقعی/ چرا کمپوت خنک جلوی من گذاشتید؟!
جام نیوز/ عبدالرزاق میرآب بی سیمچی شهید باکری روایت میکند:
«بعد از عملیات خیبر قرار بود در زید عملیاتی انجام بدهیم. موقع ظهر بود و هوا خیلی گرم بود. با آقامهدی داشتیم میرفتیم خط. آقامهدی هر روز توی خط بود. شب میرفت سنگر بچههای اطلاعات را که شناسایی میرفتند چک میکرد، روز هم از هر لحظه برای بازدید از خط استفاده میکرد. ساعت 2 یا 3 و هوا بشدت گرم بود. داشتیم با جیپ عبور میکردیم که آقای «علاءالدین» آقا مهدی را دید و آمد بیرون و گفت: «آقا مهدی عرضی داشتم.» رفتیم داخل سنگر. یکی از نیروهای علاءالدین، از توی یخچال یک کمپوت خنک بیرون آورد و گذاشت جلوی آقا مهدی. آقا مهدی دستش را زد به قوطی کمپوت و نگذاشت بازش کنند. اول از آقای علاءالدین که مسئول خط در عملیات بود سؤال کرد که «امروز با نهار به بچهها چی دادین؟» گفت: «میوه دادهایم.» آقا مهدی گفت: «پس این چیه گذاشتید جلوی من؟» گفت: «این مال دیروزه.» گفت: «توی این ساعت روز که بچهها توی خط هستند و یخ با مشکلات به خط میرسد و از اهواز و خرمشهر با مشکلات فراوان تهیه میشود و به خط میرسد، این چیه گذاشتید جلوی من؟»
آن روز هم توی خط، یخ کم آمده بود. کارخانه یخ در خرمشهر خرابی داشت و یخ به تعداد کم به خط رسیده بود. آقا مهدی از این قضه اطلاع داشت. آقای علاءالدین فکر میکرد آقا مهدی اطلاع ندارد که یخ امروز کم رسیده به خط. آقا مهدی به ایشان گفت که «آقا علاءالدین شما بعنوان مسئول عملیات و مسئول واحد لشگر چطور به خودتان اجازه میدهید یا من چطور به خودم اجازه بدهم که در حالیکه میدانیم امروز یخ به خط کم رسیده...» این را که گفت، آقای علاءالدین گفت: «آقا مهدی! شما از کجا میدانید یخ کم رسیده؟» آقا مهدی گفت: «هر روز سی قالب یخ به اینجا میآمده، امروز پانزده قالب رسیده.» علاءالدین هم میدانست چون مسئول عملیات بود و گزارش به او رسیده بود. ولی فکرش را نمیکرد که آقا مهدی ریز آمار یخ را هم داشته باشد و از او بازخواست کند. گفت: «آقا مهدی فکر نمیکنم اینطور بوده باشد.» آقا مهدی گفت: «فکر کن! قشنگ فکر کن! شما که این را میدانید چرا این کمپوت خنک را میگذارید جلوی من؟ ببر بگذار سرجایش. اگر امروز بچهها کمپوت بخورند من هم میخورم.» و نخورد و نگذاشت بازش کنند. به همه این مسائل حساس بود.»
با کانال تلگرامی «آخرین خبر» همراه شوید
منبع: جام نیوز
ویدیو مرتبط :
خنک کننده cpu 100% واقعی