اسم‌های خز و کیلومتری فیلم های سینمای ایران


اسم‌های خز و کیلومتری فیلم های سینمای ایرانهفت صبح/ یک پرونده درباره نام هایی که کارگردان ها برای فیلم های شان انتخاب می کنند. این مسئله را در گفتگو با بهروز افخمی بررسی کرده ایم. نام های عاریتی، خز و نیز طولانی بخش دیگر پرونده است.
شاید روزگاری نسبتا دور هر اسمی روی هر فیلمی می نشست؛ کسی هم توجهی نمی کرد که نام آن چیست. غالبا پی آن می گشتند که کی در فیلم بازی کرده و چه میزان سرگرمی دارد. همان دوران اما کارگردان هایی بودند که انتخاب عنوان فیلم برایشان اهمیت داشت؛ مثل مسعود کیمیایی، علی حاتمی، عباس کیارستمی و چند نفر دیگر.
حالا زمانه تغییر نکرده؛ پدر و مادرها دنبال اسم های بامسما برای بچه ها هستند و برندهای تجاری و فرهنگی به جلوه گری و شیکی اسم های بالای تابلوشان اهمیت دیوانه وار می دهند.
در این میان سینما که هنر هفتم است چه می کند؟ همه اسم های شیک و برازنده هستند یا هنوز مثل زمان های نسبتا دور نام های عجیب و غریب (بخوانید خز) دیده می شود؟ ندر سینما خیلی از فیلمسازان برای رونق گیشه همچنان بر اسم های زرد تکیه دارند. هر چند عمر عاریت گرفتن نام فیلم از سینمای پیش از انقلاب و سینمای متقدم در دنیا گذشته ولی این رسم هنوز ور نیفتاده.
در جنواره فیلم فجر نمونه اش را از حسن فرح بخش دیدیم که اسم «آبنبات چوبی» را بر اساس نام فیلمی قدیمی انتخاب کرده. از آن طرف بسیار با این مسئله طرفیم که فیلم ها تا به اکران برسند تغییر نام می دهند؛ نمونه اش «پایان خدمت» حمید زرگرنژاد است که دو سال پیش با این نام در جشنواره فجر اکران شد و از امروز با اسم «منو کجا می بری» به نمایش عمومی می رسد. در این باره با بهروز افخمی فیلمنامه نویس آن گفتگو کرده ایم و راز این تغییرات را جویا شده ایم.
بخش دیگر پرونده بر وجوه دیگر نام ها تکیه دارد. آمدیم چند فیلم که نام شان از فیلم های سینمای پیش از انقلاب گرفته شده را مرور کردیم که رکورد دست حسین فرح بخش و عبدالله علیخانی است. نام های زرد را گزینش کردیم و نقبی بر چهار کارگردان که اسم شیک روی فیلم شان می گذارند.
نام های طولانی و نیز اسم هایی که از فیلم های مطرح دنیا کپی شده اند بخش دیگر پرونده است. جای خیلی اسم ها در این پرونده خالی است، چون جا نداشتیم.
اسامی طولانی
بخش مهمی از فیلم های سینمای ایران، اسامی بالاتر از سه کلمه دارند
انتخاب اسم از میان جمله های بالای سه کلمه هم میان کارگردان ها طرفدار زیادی دارد. انگار هر چه اسم فیلم بلندتر باشد جذابیت آن برای مخاطبان هم بالاتر می رود. بعضی کارگردان ها کلا دوست دارند از این جور اسم ها انتخاب کنند و برای شان فرقی هم ندارد که مخاطب نمی تواند هر بار برای صحبت راجع به فیلم، چنین جمله بلندی را به زبان بیاورد.
البته بیشتر این فیلم ها به صورت خلاصه شده به زبان مردم می آیند و اصولا کسی از اول تا آخر آنها را نمی گوید. مثلا «من ترانه پانزده سال دارم»، همیشه به اسم «ترانه» شناخته می شود یا همه «من دیه گو مارادونا هستم» را به عنوان «دیه گو مارادونا» می شناسند. اسم فیلم «هیس دخترها فریاد نمی زنند»، همیشه همان «هیس» باقی ماند و «اسب حیوان نجیبی است» به اسم «اسب» کاهانی شناخته می شود. البته یکسری هم هستند که کلا نمی شود خلاصه شان را گفت و مجبوریم هر بار اسم کامل شان را به زبان بیاورم. تعداد این فیلم ها زیاد است اما مهمترین شان اینها هستند:
* اشیا از آنچه در آینده می بینید به شما نزدیکترند/ نرگس آبیار
* ارسال آگهی تسلیت برای روزنامه/ ابراهیم ابراهیمیان
* آذر، شهدخت، پرویز و دیگران/ بهروز افخمی
* همیشه پای یک زن در میان است/ کمال تبریزی
* گاهی به آسمان نگاه کن/ کمال تبریزی
* از رییس جمهور پاداش نگیرید/ کمال تبریزی
* من دیه گو مارادونا هستم/ بهرام توکلی
* زندگی خصوصی آقا و خانم میم/ روح الله حجازی
* زندگی مشترک آقای محمودی و بانو/ روح الله حجازی
* وقتی همه خواب بودند/ فریدون حسن پور
* در شهر خبری هست؛ نیست/ سید رضا خطیبی
* نان، عشق، موتور هزار/ابوالحسن داوودی
* جیب برها به بهشت نمی روند/ ابوالحسن داوودی
* هیس دخترها فریاد نمی زنند/ پوران درخشنده
* چند کیلو خرما برای مراسم تدفین/ سامان سالور
* چیزهایی هست که نمی دانی/ فردین صاحب الزمانی
* دیشب باباتو دیدم آیدا/ رسول صدر عامل
* من ترانه پانزده سال دارم/ رسول صدر عاملی
* دختری با کفش های کتانی/ رسول صدر عاملی
* زندگی با چشمان بسته/ رسول صدر عاملی
* احتمال بارش باران اسیدی/ بهتاش صناعی ها
* پستچی سه بار در نمی زند/ حسن فتحی
* کسی از گربه های ایرانی خبر ندارد/ بهمن قبادی
* زمانی برای مستی اسب ها/ بهمن قبادی
* آوازهای سرزمین مادری ام/ بهمن قبادی
* ساب حیوان نجیبی است/ عبدالرضا کاهانی
* ارادتمند نازنین بهاره تینا/ عبدالرضا کاهانی
* چه کسی امیر را کشت؟/ مهدی کرم پور
* بشارت به یک شهروند هزاره سوم/ محمد هادی کریمی
* آخرین بار کی سحر را دیدی؟/ فرزاد موتمن
* آنچه مردان درباره زنان نمی دانند/ قربان محمدپور
* دیوانه ای از قفس پرید/ احمدرضا معتمدی
* اینجا چراغی روشن است/ رضا میرکریمی
* اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر/ شهرام مکری
* یکی می خواهد باهات حرف بزنه/ منوچهر هادی
* زندگی جای دیگری است/ منوچهر هادی
* کارگر ساده نیازمندیم/ منوچهر هادی
* در دنیای تو ساعت چند است؟/ صفی یزدانیان
اسامی خز فیلم ها
در سینمای ایران فیلم های زیادی هستند که اسمشان را کف بازاری انتخاب می کنند
* پوپک و مش ماشاءالله/ فرزاد موتمن: از فرزاد موتمن انتخاب چنین اسمی برای فیلمش بعید بود. «پوپک و مش ماشاءالله» اگرچه بر اساس المان های گیشه ساخته شد ولی خب توقع است کارگردانی مثل موتمن در انتخاب اسم ذوق به خرج می داد. سازندگان با این انتخاب نقبی زده اند به فیلم هایی که بر اساس سلیقه کف بازار ساخته می شود. موفق هم بوده اند اما این بدسلیقگی روی کارگردان تا آخر می ماند. نیاز به یادآوری نیست که فیلم به رغم داشتن گیشه مناسب مورد هجوم منتقدان و سخت پسندان قرار گرفت.
* چارچنگولی/ سعید سهیلی: پیش از این سعید سهیلی نام های وزینی برای فیلم هایش گزینش کرده بود اما برای داستان عجیبش اسم چارچنگولی را انتخبا کرد.جواد رضویان و رضا شفیعی جم (شهرام و بهرام) دوقلوی به هم چسبیده باید در طول فیلم به رغم تفاوت در عقیده همدیگر را تاب بیاورند. نتیجه اما فیلمی سطحی و آبکی شده که از قضا به اسمش می آید! در واقع همانطور که ساخته های سهیلی از موضوعات جدی فاصله می گرفتند نام فیلم هایش هم خز شدند، مثل «چهار انگشتی» و «ازدواج در وقت اضافه».
* افراطی ها/ جهانگیر جهانگیری: داریوش بابائیان تهیه کننده «افراطی ها» دنبال راهی بود که از موفقیت سه گانه «اخراجی ها» سود ببرد، برای همین چند فیلم با پسوند «ها» ساخت که موفق ترینش «افراطی ها» است. فیلم اما در لودگی هیچ کم نداشت و بازیگران در رأس آنها اکبر عبدی، رضا شفیعی جم و فتحعلی اویسی جلوی دوربین هر آنچه از طنز یاد گرفته بودند اجرا کردند اسم فیلم همانطور که اشاره کردیم با سوءاستفاده از اخراجی ها مورد استفاده قرار گرفت و البته در اکران تا حدودی به کارش آمد.
* مامان بهروز منو زد/ عباس مرادیان: فیلم با محوریت کودک ساخته شده و از این منظر نام فیلم چندان فاصله با اثر ندارد اما وقتی قرار است آن را برای یک اثر سینمایی انتخاب کنیم ماجرا متفاوت می شود. فیلم از نظر قرابت معنایی دم دستی ترین انتخاب است. از آن طرف «مامان بهروز منو زد» معنای خوبی هم به ذهن متبادر نمی کند. در ضمن خیلی هم عامیانه و کوچه بازاری است و تصور نمی رود روی یک اثر سینمایی قرار گیرد. بیشتر یادآور فیلم های متصف به شانه تخم مرغی شبکه نمایش خانگی است.
* رژیم طلایی/ رضا سبحانی: نام فیلم به درونمایه اش می خورد. «رژیم طلایی» اما برای یک اثر سینمایی نه تنها شیک نیست که به شدت نچسب است. فیلم داستان لاغر شدن و شوخی با این مسئله است اما نتیجه مثل اسمش زرد و زننده شده. حضور مهدی هاشمی و مریلا زارعی در «رژیم طلایی» از آن اتفاقات عجیب و دور از ذهن است. عبدالله علیخانی و حسین فرح بخش این بار تیرشان به هدف نخورد و انتخاب نامی غیرمتعارف برای آن در اکران به کارشان نیامد.
* مادرزن سلام/ خسرو ملکان: هم اسمش خز است و هم داستانش! خسرو ملکان در مادرزن سلام خواسته با اموری مثلا تابو شوخی کند اما هرگز موفق نبود و چیزی جز حرکات آشنای فتحعلی اویسی نداشت. این نامگذاری جزو خزترین ها هم لقب می گیرد. گویا سازندگان موقع انتخاب این نام خودشان هم قصد شوخی با اصطلاح مادرزن سلام را داشته اند و به این انتخاب لبخند زده اند؛ در حالی که بدون تعارف مادرزن سلام هیچ ردی و نشانی از ذوق سینمایی ندارد.
* دختر ایرونی/ محمدحسین لطیفی: جزو کارگردان هایی است که علاقه ای به اسم های زرد دارد. عینک دودی، توفیق اجباری و اسب سفید پادشاه از این دست هستند. دختر ایرونی در این میان جایگاه ویژه ای دارد و بیش از آنکه وامدار ذوق سینم&a


ویدیو مرتبط :
‫فیلم‌هایی‌ با اسم‌های عجیب از سینمای قبل از انقلاب‬‎