وقتی "هملت" با ایرانی‌ها سلفی‌ می‌گیرد!


نخستین اجرای نمایش «هملت» به کارگردانی «توماس اوسترمایر»، کارگردان آلمانی در سی و چهارمین جشنواره تئاتر فجر در تالار وحدت به صحنه رفت. نمایشی که به خاطر اجراهای قبلی‌اش در آلمان صاحب شهرت شده و به همین خاطر در هشتمین شب جشنواره تئاتر فجر، تماشاگران ایرانی زیادی برای دیدنش صف کشیده بودند.

به گزارش خبرنگار تئاتر ایسنا، «هملت» اثر اوسترمایر نمایشی طولانی است که با صحنه گورستان آغاز می‌شود. صحنه و طراحی لباس سنخیتی با نمایشنامه و فضای کلی اثر شکسپیر ندارد!

مردانی با کت و شلوار و کراوات نشسته روی صندلی و میزبلندی با پارچه‌ای سفید بر روی آن. با لباس‌هایی شبیه به همان لباس و آرایشِ برخی تماشاگران تالار وحدت و غذا و نوشیدنی‌هایی که تا لحظاتی قبل یا بعد از اجرای نمایش خورده‌اند یا خواهند خورد.

پیشانیِ صحنه، گورستان است و تابوت؛ که با پرده‌ای ساخته شده از مُهره آویزهای نقره‌گون دو تکه شده است. بازیگرانی که پشت میز نشسته‌اند، یک‌ به یک از پسِ پرده‌ی متحرک به پیشانی صحنه می‌آیند.

مردی با شلنگ آب، باران می‌سازد و هملتِ بُهت‌زده، به تابوتی که بین دو حجمِ خاک قرار گرفته، زل زده است. موسیقیِ آرام و حُزن‌انگیزی نواخته می‌شود و مردِ بهت‌زده، تابوت را برانداز می‌کند. ظاهرا قصد گذاشتن تابوت در گور را دارد، اما خود نیز با آن به داخل می‌غلتد و بیرون می‌خزد.

هیجانِ مرد هر لحظه بیشتر و بیشتر می‌شود و حرکاتش سریع و نامفهوم. هم‌زمان بر سنگینی موسیقی هراس‌انگیز افزوده می‌شود. موسیقی و حرکات تند بازیگر فضای هولناک و جنون‌آمیزی در صحنه به وجود می‌آورد، تا آنجا که مرد بهت‌زده یا همان "هملت"، آرامش تصنعی تمامی مردان روی صحنه را به هم می ‌یزد و آن‌ها را در خاک و آب و تابوت و مرگ سهیم می‌کند؛ گویی کارگردان با ایجاد این فضا در ابتدای نمایش خود قصد دارد کل ماجرای نمایشنامه هملت را با تکنیک براعت استهلال برای مخاطبش تعریف کند. موسیقی و حرکات جنون‌آمیز که به اوج خود می‌رسد، پرده عوض می‌شود.

در صحنه بعد، همان مردان پشت میز نشسته‌اند. مجلس عروسیِ مادر هملت با برادر شاه کشته شده است؛ یعنی همان عموی هملت. صحنه‌ی عروسی و دکور آن همان اندازه مضحک است که مراسم عروسی جلوه می‌کند. میهمانی هم عروسیِ مادر هملت است و هم عزای پدرش. مادر هملت لباس سفید عروسی پوشیده و عینک دودی بر چشم گذاشته است. عموی هملت در قامت شوهر جدید ملکه دانمارک میکروفون در دست از غصه‌های مرگ برادر می‌گوید و از هملتِ پریشان که کنار گور پدر چمباتمه زده می‌خواهد که مرگ پدر را به فراموشی بسپارد.

سپس هملت مجنون‌وار در منولوگ‌های خود خطاب به تماشاچیان حاضر و در دیالوگ‌هایی تهدیدآمیز به مادر و عمویش که حالا شاه دانمارک شده، چنین القا می‌کند که گفته‌های آنان را باور ندارد و اینچنین از سرنوتشی که مادر و عمویش برایش رقم زده‌اند سر باز می‌زند و ادامه ماجرای هملت... ماجرایی که احتمالا همه مخاطبان تئاتر آن را می‌دانند و بخشی از آن را از حفظ هستند. بودن یا نبودن، مسأله این است...

حتما کارگردان آلمانی با این نگاه که مخاطبانش اصل نمایشنامه هملت را خوانده‌اند، اجرای خود را نوشته و طراحی کرده است. بنابراین نیازی ندیده که با دکور عجیب و غریب و طراحی لباس و صحنه‌پردازی‌های مرعوب‌کننده فضایی خلق کند که بیانگر حس و حال اصل نمایشنامه شکسپیر باشد. او در نمایش خود با استفاده از تکنولوژی‌های الکترونیکی، موسیقی و دوربین فیلم‌برداری که گاه دردست هملت قرار می‌گیرد، از کمترین وسایل صحنه به بهترین شکل استفاده می‌کند.

با میکروفون که بین هملت و دیگر بازیگران صحنه جابجا می‌شود، از تمامی امکانات صوتی بازیگرانش در حالات مختلف بهره می‌برد تا تمام تماشاچیان نشسته در گوشه و کنار به یک میزان از دیالوگ‌ها، صداها و واکنش‌های کلامی بازیگران استفاده کند. از دوربین فیلم‌برداری که به دست بازیگران‌اش داده بهره می‌برد و حالت‌های چهره‌ آن‌ها را به صورت زنده بر نقره‌آویزهای پرده‌مانند می‌تاباند تا تمام تماشاچیان به درک بهتری از بازی آنان در لحظات حساس نمایشنامه برسند. با دوربین روح شاه مقتول را به صحنه دعوت می‌کند و با همین تکنیک آیینه‌وار بر چهره دفورمه شده کاراکترهای نمایشنامه در لحظات حساس نمایش تاکید می‌کند.

بازیِ بازیگر زن نمایش به دلیل نوع پوششی که می‌بایست در این اجرا رعایت می‌کرده، اصلا به چشم نیامد و به همین خاطر بازی‌اش مثل بازی دیگر بازیگران صحنه - البته بجز هملت - نتوانست انتظارات را برآورده کند.

بازیگر اصلی نمایش، "هملت" است که بار بیشتر این اجرا بر عهده بازی درخشان اوست. بازیگری که توانایی و قابلیت بدنی زیادی برای تحرک و دگرگونی در لحظه دارد و ابایی ندارد که این توانایی‌ها را به رخ مخاطبانش بکشاند. ابایی ندارد که خشونتی اغراق‌آمیز به خرج دهد و بخواهد آن را به تماشاگران نیز منتقل کند. در عین حال او در لحظات حساس و پرتنش یا هر جاییکه احساس می‌کند ممکن است مخاطب‌اش خسته شده باشد، به میان تماشاگران حاضر در تالار می‌آید و با برقرار کردن دیالوگ با آن‌ها و عکس سلفی گرفتن با آنها تالار نمایش را مملو از قهقهه‌ می‌کند. آن هم تماشاگران ایرانی که قابلیت آن را دارند که با هر حرکت بازیگر از گوشه و کنار سالن نمایش خنده سر دهند.

به نظر بخشی از این بازی‌ها بداهه است و بر حسب واکنش تماشاگران می‌تواند به هر سویی هدایت شود. هملت در این فاصله‌گذاری‌ها تماشاگرانش را مجبور به واکنش و بیان دیدگاه درباره برخی از مسائل نمایشنامه می‌کند. مزاح می‌کند و یا از آنها می‌خواهد هملت را قضاوت کنند.

از این تکنیکِ نمایشی تئاترهای مدرن که بگذریم، در این اجرا متن شکسپیر دگرگون شده است، البته به جز نام‌ها، خط اصلی داستان و برخی از نقاط حساس اصل نمایشنامه شکسپیر. حتما همه این دگرگونی‌ها با هدف امروزی کردن متن انجام گرفته و از تشویق تماشاگران در پایان کار می‌توان فهمید که توانسته غالب مخاطبانش را راضی نگه دارد.

مهمترین و اساسی‌ترین مسأله این اجرای هملت، تاکید کارگردان بر نمایش و تئاتر بودن اتفاقات صحنه است. اما در عین حال نویسنده و کارگردان یادش نرفته که تئاتر مدرن می‌تواند مخاطب را هم به صحنه بکشاند و او را مجبور به موضع‌گیری کند. به دل مخاطب شک بیندازند و بگوید که همه آن کسانی که در جایگاه تماشاچی نشسته‌اند، بالقوه قابلیت انجام کارهایی که بر روی صحنه هملت اتفاق می‌افتد را دارند.

به همین خاطر گاه و بی‌گاه هملت رو به تماشاگران خاموش و در حرکاتی خشن و جنون‌آمیز آن‌ها را خطاب قرار می‌دهد و به آن‌ها هم می‌گوید که شما هم در این جنایت دست دارید و بدش نمی‌آید از آنها هم کارکتری برای نمایش خود بسازد.

فرزاد گمار - خبرنگار ایسنا

انتهای پیام


ویدیو مرتبط :
#27 چرا به AMP نیاز داریم؟