5 رازی که هر عکاس باید بداند


5 رازی که هر عکاس باید بداندزومیت/ امروزه هنر عکاسی نسبت به گذشته طرفداران بیشتری پیدا کرده است. نمایش یک معنا یا مفهوم در یک قاب ایستا مطمئنا کار ساده‌ای نیست و ذوق و نگاه خاصی می‌طلبد. در ادامه با زومیت همراه باشید تا با راهکارهای پیشنهادی یک عکاس معروف آشنا شویم.
"پدرو کوئینتلا" معلم تاریخی است که ذوق و استعداد عکاسی هم دارد و به عنوان یکی از چهره‌های شاخص و انگیزشی در سایت 500px شناخته شده است. وی در مقاله‌ی اخیرش، برای آن دسته از افرادی که می‌خواهند هنر عکاسی خود را بهبود بخشند راهکارهایی را معرفی کرده است. راهکارهای کوئینتلا از ترکیب صحنه گرفته تا هماهنگی رنگ‌بندی و عنوان‌گذاری عکس را در برمی‌گیرد.



در ادامه، توضیحات متن از زبان کوئینتلا بیان می‌شوند: اغلب افراد از من می‌پرسند که چه "اسراری" پشت کارهای عکاسی من وجود دارد. از آنجا که من بر این باورم که ذات دانش، به اشتراک گذاشتن آن است بعضی از فوت و فن‌های فرآیند کاری خود را توضیح خواهم داد:

۱. آمادگی، انگیزه و تخیل


آمادگی به معنای آن نیست که تجهیزات عکاسی شما، آخرین مدل موجود در بازار باشند و لزومی ندارد که دوربین و لنز شما از بهترین‌های موجود در جهان باشند. تا به حال بی‌شمار عکس‌های فوق‌العاده‌ای دیده‌ایم که با استفاده از دوربین‌های قدیمی گرفته شده‌اند و هزینه‌ی زیادی صرف تجهیزات آن‌ها نشده است. همین که مدل و نوع تجهیزات عکاسی خود را بشناسید کافی است و نیازی به سنسورهای ۱۰۰ مگاپیکسلی نیست. از خود بپرسید: تصاویر شاخص شما کجا می‌توانند باشند؟ این عکس‌ها چگونه تکمیل می‌شوند؟ با چه ترفندهایی می‌توان بهترین عملکرد را روی یک عکس پیاده‌سازی کرد؟ نقطه‌ی شیرین لنز من کجاست؟ دانستن این نوع اطلاعات، کمک می‌کند که راحت‌تر و با اعتماد به نفس بیشتری عکس بگیریم. تا به حال چند لحظه‌ی ناب عکاسی را به دلایلی مثل خاموش بودن دوربین، بسته بودن درپوش لنز، بالا بودن درجه‌ی ISO و عدم عملکرد سریع برای تنظیم مد دوربین، از دست داده‌اید؟ مطمئن هستم که این ماجرا برای همه‌ی ما اتفاق افتاده است.

سوژه‌ی متحرک نقش مهمی در کارهای عکاسی ما ایفا می‌کند. اما مشکل اینجا است که گاهی اوقات این سوژه را از دست می‌دهیم. به همین منظور باید همیشه در حالت آماده باش بوده و به دنبال راهی برای ثبت سوژه باشیم. اشکال هنری مانند قطعه‌ای از یک موسیقی، یک کتاب یا یک فیلم، همه و همه می‌توانند تاثیر الهام بخشی در گرفتن عکس داشته باشند.

تخیل، برای من همیشه حکم کابوس را داشته است. خیلی از دوستان من فکر می‌کنند که به شوخی این حرف را می‌زنم و به من می‌خندند اما واقعیت آن است که من فاقد قوه‌ی تخیل هستم. شاید یک دلیلش این باشد که اواخر دهه‌ی ۳۰ زندگی به عکاسی روی آوردم و از نظر شخصیتی، به سختی از قدرت تخیل خود کار ‌کشیدم! پس چطور عنصر تخیل را در کارهای خود وارد می‌کنم؟ راز این مسئله در این پاسخ نهفته است: هیچ راه حل دقیق و خاصی وجود ندارد. شما در آن واحد هم می‌توانید دارای تخیل و هم فاقد آن باشید. من هم سعی می‌کنم که از صحنه‌های مختلف زیادی عکس‌برداری کنم تا از ترکیب آن‌ها، الهام بگیرم و قدرت تخیل خود را هم افزایش دهم.

یکی از تمرین‌های دیگری که در این رابطه انجام می‌دهم، نوشتن ایده‌هایم بر روی یک دفترچه است تا روزی بتوانم ایده‌های مجزا را در یک تصویر با هم ترکیب کنم.



۲. قاب‌بندی صحنه


قاب‌بندی یکی از لحظه‌های کلیدی و مهم عکاسی است مخصوصا زمانی که در حال عکس‌برداری از یک صحنه یا منظره باشید. بسیاری از افراد فکر می‌کنند که این قسمت کار خیلی ساده‌ای است در حالی که نوع نگاه شما به منظره از طریق نمایاب (viewfinder) برای قاب‌بندی بسیار مهم است. در نمایاب می‌توانید ابعاد مختلفی از یک صحنه را ببینید. پارامترهای زیادی در دوربین شما (مانند سنسور، لنز، زاویه‌ی دید، ارتفاع و دیگر موارد) وجود دارند که می‌توانند قاب‌بندی صحنه را به شکلی متفاوت از آن‌چه با چشمان خود می‌بینید، نشان دهند. بهترین روش برای دیدن و مکان یابی یک صحنه، تماشای آن از طریق کادر مربعی شکل ایجاد شده توسط نمایاب است.در این حالت، چشم‌انداز ایجاد شده در ذهن شما، چشمان شما را به دنیایی خاص‌تر باز می‌کند.

این لحظه بسیار چالش‌برانگیز و انگیزشی است. چرا که این امکان را در اختیار شما قرار می‌دهد تا قسمت مهم صحنه را کشف کنید. بنابراین اولین قدم این مرحله، تحلیل لحظه به لحظه است. همین امر کمک می‌کند، نمای خاص‌تر و معنادارتری از صحنه را در دوربین خود ثبت کنید.

هر چند که این مقاله درباره‌ی روش‌های ترکیب بندی تصاویر نیست اما همچنان می‌توانید راهکارهایی برای ایجاد یک ترکیب زیبا در تصاویر خود خلق کنید. در این حالت، مرسوم‌ترین قانون، قانون سوم است. دیگر قوانین مانند "خطوط هدایتگر" (Leading Lines) و "عمق میدان" (Depth) را در اغلب کارهایم لحاظ می‌کنم. استفاده‌ی مجزا یا ترکیبی از این تکنیک‌ها، منجر به خلق صحنه‌ی فوق‌العاده‌ای می‌شود. به عنوان مثال، چنان‌چه بخواهید به تصویر چشم‌انداز خود عمق بدهید با تنظیمات فاصله‌ی لنز به صورت متنوع موفق به انجام این کار خواهید شد. نکته‌ی مهم دیگر، "نور" است که باید تنظیمات آن را در صحنه اعمال کنید.

پیشنهاد می‌کنم از این توصیه‌ها نترسید و با به کار گیری آن‌ها در ثبت تصاویر، به نتایج خاص و شگفت‌انگیزی دست خواهید یافت.



۳. سادگی را حفظ کنید


سادگی مهم‌ترین قانونی است که سعی می‌کنم همیشه آن را در کارهایم رعایت کنم. هر چند که این تمایل به سادگی می‌تواند یک سلیقه‌ی شخصی قلمداد شود. تصاویر شلوغ که عناصر زیادی در آن‌ها وجود دارد، به شخصه برای من جذاب نیستند چرا که فکر می‌کنم این شلوغی باعث سردرگمی‌ بیننده می‌شود. ضمن این که فهم معنای عکس را برای او مشکل می‌کند.

مغز ما از طریق غریزه، تشخیص می‌دهد که تصویر یک عکس برایش دل‌نشین است یا نیست. وقتی که عکسی را ثبت می‌کنید و آن را با دیگران به اشتراک می‌گذارید، ۱۵ ثانیه فرصت دارید تا توجه مخاطب را جلب کنید. یک فضاسازی ساده در تصویر به مخاطب شما زمان بیشتری خواهد داد. بعد از آن است که مخاطب می‌تواند با عکس شما ارتباط برقرار کند و برای یک عکاس هیچ پاداشی بالاتر از این وجود ندارد که بیننده‌ی عکسش بگوید: "نمی‌توانم چشم از این عکس بردارم."

در نمونه کارهای عکاسی من بیشتر از ۳ عنصر یا سوژه وجود ندارد. هر مورد اضافه‌ی دیگری باعث سرگمی ‌بیننده خواهد شد. فضای منفی (negative space) یا به عبارتی همان فضای پیرامون می‌تواند امکان نفس کشیدن سوژه‌ی اصلی عکس را فراهم کند تا نقش واضح‌تری از خود ارائه دهد. بنابراین، هر چه عناصر موجود در عکس کم‌تر باشند، نتیجه‌ی کار بهتر خواهد بود. در واقع، این یک قانون تناسب معکوس است.

این نوع دیدگاه در رنگ‌بندی هم کاربرد دارد. یک رنگ‌بندی ساده با هاله‌ای از رنگ برنزه بسیار بهتر از رنگ‌بندی‌های شلوغ و متنوع است. اصل سادگی در نورپردازی و ایجاد سایه هم برقرار است. سوژه، نسبت به دیگر عناصر حاضر در عکس باید از وضوح بالاتری برخوردار باشد.



۴. آگاهی از شکل رنگ‌بندی در دستگاه‌های مختلف و هماهنگ بودن رنگ‌ها


درک دقت صفحه نمایش در نشان دادن رنگ‌ها برای من کار سختی بود. خوشبختانه، رایانه‌ی فعلی که از آن برای ویرایش تصاویر استفاده می‌کنم نشان می‌دهد که دقت نمایش رنگ رایانه‌ی قبلی کیفیت پایینی داشته است. دستگاه‌های زیادی در بازار وجود دارند تا به شما کمک کنند که درک بهتری از رنگ‌بندی عکس‌های خود داشته باشید. چاپ کردن عکس‌ها باعث می‌شود که یک گام جلوتر بیافتید.

راز دیگری که باید آن را با شما در میان بگذارم استفاده از ۳ دستگاه مختلف برای نمایش عکس‌هایم است. این کار من دو دلیل دارد: اول این که متوجه می‌شوم دیگران عکس‌های من را در صفحات نمایش خود به چه صورت می‌بینند. دلیل دوم این است که بدانم در مقیاس‌های کوچک، تصویر به چه شکل در می‌آید. اگر عکسی که گرفته‌ام، در صفحه نمایش گوشی با کیفیت خوبی نمایش داده شود یعنی این که این عکس کیفیت قابل قبولی در دیگر صفحات نمایش خواهد داشت.

علاوه بر این‌ها، هارمونی و هماهنگی رنگ‌ها باید در نظر گرفته شوند. رسیدن به یک رنگ‌بندی مطلوب و خوشایند کار ساده‌ای نیست. نظریه‌های مختلفی در رابطه با این موضوع وجود دارد. بعضی‌ها ترجیح می‌دهند از رنگ‌های هم طیف و مشابه استفاده کنند حال آن که عده‌ای دیگر استفاده از رنگ‌های متضاد را مکمل هم می‌دانند. سوژه‌های مطلوب گروه اول معمولا در طبیعت یافت می‌شود. در روش کاری خودم، شخصا علاقه دارم که از متضادسازی استفاده کنم چرا که تمایز هدفم نسبت به محیط پیرامون را نشان می‌دهد. این تضاد به رنگ‌ها محدود نمی‌شود و اشکال هندسی گوناگون را هم در بر می‌گیرد. و در نهایت می‌توان چرخه‌ی رنگ‌ها را در شکل‌های مختلف پیدا کرد. در مورد مبحث رنگ‌بندی عکس، سا


ویدیو مرتبط :
رازی برای تسخیر - رازی به نام هدیه دادن به زن