اخبار
2 دقیقه پیش | بازار خودرو/ قیمت جدید انواع رنو مدل 95اقتصادآنلاین/ قیمت جدید انواع رنو مدل 95 در قسمت تصاویر آمده است.منبع: اقتصادآنلاین |
2 دقیقه پیش | سریعترین خودروهای دهه 80 میلادیپدال/ آمار عمکرد شتاب خودروهای مختلف از قدیمالایام، از جایگاه مهمی در دنیای اتومبیل برخوردار بوده و این موضوع، هم از جانب خودروسازان و هم از جانب مجلات مختلف دنبال شده ... |
همسریابی صلواتی
به گزارش خبرنگار شبکه مردمی اطلاع رسانی(شمانیوز): بیشتر خانوادههای محله «قاسمآباد» شهرِ مشهد او را میشناسند؛ مخصوصا آنهایی كه دختر و پسر دمبخت دارند. آنها شماره تماس بیبی زینت را میگیرند و از او میخواهند كه چند مورد خوب معرفی كند. او نمیگذارد سنت حسنه «واسطهگری برای ازدواج» بهدست فراموشی سپرده شود. همراه با دوستانش گروهی با عنوان «ازدواج آسان» تشكیل داده و در مراحل مختلف ازدواج مثل همسریابی، تأمین جهیزیه، برگزاری ارزانقیمت مراسم عروسی و... به خانوادهها كمك میكند. مهربانیهای بیبیزینت موجب سر و سامان گرفتن زندگی 360دختر و پسر شدهاست. دفتری دارد كه اسم و مشخصات و شماره تلفن دخترها و پسرهای دم بخت را در آن یادداشت میكند. میگوید: «این قدر این شمارهها را رد و بدل كردهام كه حالا مشخصاتشان را حفظ شدهام!» برای همسریابی تركیبی از روشهای سنتی و امروزی را پیشنهاد میكند؛ روشی كه در آن هم خانوادهها در جریان باشند و هم دختر و پسر خودشان آزادانه باهم صحبت كنند. 2 خانواده را به هم معرفی میكند ولی به آنها میگوید من فقط مشخصات اولیه دختر و پسر را میدانم. خودتان بروید درباره این آدمها تحقیق كنید.
روزی 15-10 نفر برای ازدواج تماس میگیرند
بیبیزینت زندهباد حدود 19سال است كه در مسیر همسریابی برای جوانان قدم برمیدارد. او تا امروز 180 زوج را به هم رسانده است. به علاوه فهرست عریض و طویلی از دختران و پسران آماده به ازدواج درست كرده و امیدوار است بهزودی آنها را هم به خانه بخت بفرستد. وقتی میپرسم جرقه این كار چطور زده شد؟ كمی فكر میكند و من را به سالهای دور میبرد؛ «از سال 75شروع به همسریابی برای جوانان كردم. نخستین ازدواجی كه واسطهاش شدم در حرم امام رضا(ع) اتفاق افتاد. داخل حرم یكی از دوستان قدیمیام را دیدم. از من پرسید دختر خوب برای ازدواج سراغ نداری؟ من هم خواهرزاده خودم را معرفی كردم. آدرس و شماره تلفن خانواده دختر را به آنها دادم كه خوشبختانه ازدواجشان سر گرفت. مدتی بعد برای خواستگاری دختر خودم كه تماس میگرفتند جوابم این بود كه دخترم كوچك است؛ ولی دختران آماده ازدواج زیادی را میشناسم كه میتوانم به شما معرفی كنم.
آن زمان اطرافیان اگر دختری داشتند به من معرفی میكردند. اول فقط درخواستها مشهد بود و كمكم به شهرستانهای دیگر و تهران كشیده شد. الان خواستگارهایی داریم كه از تهران تماس میگیرند و مشخصات دخترمورد علاقهشان را میگویند. چند تا از دخترهای فامیل را هم خودم عروس كردم. این افراد خودشان تبلیغات میكنند. به بقیه میگویند من از این خانم شماره گرفتهام و الان از عروسم خیلی راضی هستم. بهتدریج این كار همگانی شد. الان روزی چند نفر برای ازدواج تماس میگیرند.»
خانم زندهباد در دورانی كه خودش جوان بوده هم واسطه چند ازدواج شده؛ ولی آن زمان این كار را بهصورت مستمر ادامه ندادهاست؛ « زمان جنگ بود و شرط من این بود كه بعد از ازدواج به جبهه بروم. وقتی خواستگارم با شرط من موافقت نمیكرد، جواب منفی میدادم خودم دختری از دوستان، فامیل یا همكلاسیهایم را به خانوادهاش معرفی میكردم كه اتفاقا به وصلت هم ختم میشد.»
زندهباد خدا را شكر میكند كه همه ازدواجهایی كه او سرو سامان داده موفق بوده و فقط یك موردش منجر به طلاق شدهاست؛ «آقا و خانمی بودند كه هر دو ازدواج مجدد داشتند. این دو نفر سر بچههایشان به مشكل برخوردند.»
آرایش عروس با 30درصد تخفیف ویژه
سابقه حضور در جبهه دارد و حدود 6ماه بهعنوان امدادگر در مناطق جنگی آبادان و اهواز حضور یافتهاست. ظاهرا خانهدار است ولی خانهداری كه به قول خودش هیچ وقت در خانه نمینشیند! از همسرش اجازه گرفته و حالا دارد از این مجوز نهایت استفاده را میبرد؛ «رابط سلامت هستم و با اداره بهداشت همكاری میكنم. خانوادههای بیبضاعت را معرفی میكنیم و درباره بیماریهای مختلف مثل وبا به این افراد توضیح میدهیم.» در كنار این فعالیت، در منزل خودش جلسه قرآن برگزار میكند و در شورای محله هم عضویت دارد.
او تصمیم گرفته برای پیشبرد اهدافش در شورای محله امامیه مشهد عضو شود و از مردم آن منطقه برای فرستادن جوانان به خانه بخت كمك بگیرد؛ «الان نزدیك به 2 سال است كه در شورای محله امامیه عضویت دارم. نخستین مشكل جوانان برای ازدواج مسئله بیكاری است. در شورای محله برنامهریزی كردیم تا برای جوانها دوره كارآموزی بگذاریم؛ یعنی شركتهایی كه فعال هستند به جوانها كار آموزش بدهند. خیلی از دخترها پول ندارند كه مثلا یك میلیون تومان به آرایشگاه بدهند. با چند آرایشگاه صحبت كردهایم و آنها قبول كردهاند كه از عروسها یك سوم دستمزد معمول را بگیرند. در كنارش با چند فروشگاه لوازم خانگی و مزون عروس هم صحبت كردهایم. قرار شد اینها با ما همكاری كنند. ما خانوادههای بیبضاعت را معرفی میكنیم و آنها تخفیف ویژه میدهند. در طبقه پایین منزل خودمان داریم سالن آرایشگاه میزنیم. به خانوادههای بیبضاعت برای آرایش عروس یك سوم تخفیف میدهیم. دنبال خیرینی میگردیم كه خانههایشان را در اختیار ما قرار بدهند تا خانوادههای نیازمند برای مجلس عروسی پول تالار ندهند.»
صورتجلسه خانمهای جلسه قرآن
پنجماه پیش خانم زندهباد با حمایت مردم محلهشان گروه «ازدواج آسان» را تشكیل داده است. او از وقتی عضو شورای محله امامیه مشهد شده انگیزه بیشتری پیدا كرده و امیدوار است كه بتواند حمایت شهرداری را هم در این مسیر جلب كند؛ « در شورای محله طرح ازدواج آسان را تصویب كردیم. ماهی یكبار با خانمهای خیر محله جلسه میگذاریم. نزدیك 70-60 نفر هستیم كه دور هم جمع میشویم. ما از طریق جلسه قرآنیای كه داریم با هم آشنا شدهایم. در جلسات ماهانه میگوییم هر كس هر نظر و پیشنهادی دارد بدهد. صورتجلسه مینویسیم و همراه با عكس تحویل شهرداری میدهیم. در آن صورتجلسه مینویسیم كه درباره «ازدواج آسان» اطلاعرسانی كردهایم.»
كنجكاو میشوم كه بدانم شهرداری چه كمكی به اعضای این گروه كردهاست؛ «شهرداری قول داده كه یك سالن را بهعنوان تالار عروسی در اختیار ما بگذارد. البته هنوز به نتیجه نرسیدهایم. از طرف شورای محله خانمهای گروه «ازدواج آسان» را ماهی یكبار به اردو میبریم. شهرداری گاهی اوقات در هزینه این اردوها با ما همكاری میكند.»
عروسی كه از خوشحالی میخواست پرواز كند
خدماتی كه خانم زندهباد به جوانان ارائه میدهد از زمان خواستگاری آغاز میشود و تا دوران جشن عروسی و حتی بعد از آن ادامه پیدا میكند. او به وضع اقتصادی جامعه در دوران كنونی اشاره میكند و اینكه هزینه جهیزیه یك دختر برای خیلیها كمرشكن است؛ «دوستانم برای عروسها جهیزیه هم جور میكنند، هم پول جمع میكنند و هم وسیله میآورند. خودمان شناسایی میكنیم و كمكها را به خانوادهای میدهیم كه هیچ امكاناتی ندارد. ولی به پسری كه شب عروسیاش باغ آنچنانی میگیرد كمكی نمیكنیم.»
در بخش معرفی دختر و پسر خودش به تنهایی كار را دست گرفته؛ ولی داستان تأمین جهیزیه توسط یك گروه جلو میرود؛ «ما درحد متعادل برای عروسها وسایل میخریم. این وسایل در خانه یكی از خانمها جمعآوری میشود. هر كس مسئولیت خاصی دارد. یك نفر سرویس چوب را میگیرد. یك نفر لوازم چینی میخرد و... . همه بر این كار نظارت داریم تا پول جهیزیه درست خرج بشود. بعضی وقتها خود عروس را هم میبریم تا با سلیقه خودش جهیزیه بخریم. خود عروس این وسایل را به خانهاش میبرد تا خانواده داماد نفهمند او بیبضاعت بوده است. همین چند روز پیش برای یك عروس 2 میلیون تومان پول جهیزیه جمع كردیم. این دختر 4 سال بهخاطر مشكلات مالی در عقد مانده است. اینقدر خوشحال شده بود كه میخواست پرواز كند.»
همسریابی به سبك بی بی زینت
در دفتری كه بانك اطلاعاتی خانم زندهباد محسوب میشود مشخصات دختران و پسران آماده ازدواج ثبت شدهاست. جلوی اسم بعضیها ضربدری زده و جمله كوتاه و شیرین «ازدواج كرد» را نوشته است. براساس آماری كه خودش تهیه كرده تاكنون برای 180ازدواج واسطهگری كرده است. همچنین مشخصات حدود 400نفر را ثبت و ضبط كرده و دارد برای ازدواجشان تلاش میكند. كمی كه آمارها بالاتر برود میتواند به ثبت اسمش در كتاب «ركوردهای گینس» هم فكر كند!
این شهروند مشهدی اسم كار خیرش را «همسریابی صلواتی» گذاشته و هیچ توقع مالیای از كسی ندارد؛«همه از من میپرسند شما چقدر پول میگیرید كه دختر و پسر معرفی كنید. من میگویم هیچ پولی نمیگیرم. فقط برای شادی روح پدر و مادرم یك صلوات بفرستید. من برای رضای خدا 2 تا جوان را به هم معرفی میكنم. بعضی خانوادهها خودشان بعد از ازدواج هدیه آوردند. من قبول نكردم. ولی چون دیدم ناراحت میشوند گفتم اشكال ندارد.»
شیرینترین بخش ماجرا زمانی است كه این زن خودش بهعنوان یك مهمان در مراسم عروسی زوج مورد نظر شركت میكند؛ «خانوادهها زنگ میزنند و من را به مراسم ازدواج دختر و پسرشان دعوت میكنند. من احساس میكنم كه در مراسم بچههای خودم شركت كردهام. اكثر كسانی كه واسطه ازدواجشان بودهام، من را دعوت میكنند. سعی میكنم به مجالس مختلف بروم و دل همه را بهدست بیاورم! مواردی داشتهام كه دخترشان بزرگ شدهاند و حالا دخترشان را برای ازدواج به من معرفی میكنند. وقتی این چیزها را میبینم لذت میبرم. با خیلی از این خانوادهها رفتوآمد دارم و سرنوشتشان را میبینم.»
از همسرم فقط یك چیز خواستم
یكی از قواعد ازدواج آسان این است كه دخترها و پسرها باید رفتارها و باورهای اشتباهشان را كنار بگذارند. بنابراین خانم زندهباد قبل از هر ازدواجی روی ذهن جوانها كار میكند؛ «من همیشه به دخترها میگویم اگر میخواهید در زندگی موفق باشید 2 مسئله را رعایت كنید؛ یكی اینكه دنبال مادیات نباشید و دوم اینكه در زندگی قناعت داشته باشید. اگر به جیب شوهرهایتان نگاه كنید و قناعت داشته باشید زندگی واقعا شیرین میشود.» خانم زندهباد برای آنكه ثابت كند شعار نمیدهد مدام از زندگی خودش مثال میزند؛ «من خودم زمان جنگ خیلی ساده و آسان ازدواج كردم. اصلا عروسیهای آنچنانی نداشتیم. من همیشه از شوهرم فقط یك چیز خواستم. از او خواستم كه در كارهایم آزاد باشم. او به من اطمینان دارد كه پایم را كج نمیگذارم. زمان جنگ امدادگر بودم و به شوهرم گفتم باید اجازه بدهی هر وقت خواستم به جبهه بروم. یك هفته بعد از ازدواجم عازم جبهه شدم.»
این شهروند خیر مشهدی در مقام یك مادرزن هم ترمز اسراف و تجملگرایی دامادش را كشیده و به خانواده داماد گفته همهچیز را ساده برگزار كنید؛ «زمان عروسی دخترم داماد گفت من میخواهم باغ بگیرم. به او گفتم پسرم! چرا میخواهی اول زندگی خودت را زیر قرض ببری. تو اگر هر كاری بكنی حرف و حدیث مردم باز هم هست. یك مراسم ساده بگیرید. در آتلیه هم حتما عكس بگیرید. چون عكس بهعنوان یادگاری میماند. الان خدا را شكر خیلی هم زندگیشان شیرین است. خودم 2تا دختر و یك پسر دارم كه همگی خیلی خوشبخت هستند. همیشه میگویم كه من از دعای خیر مردم به جایی رسیدهام.»
شما مردههایتان را كجا دفن میكنید؟!
بیبیزینت زندهباد بعد از این همه سر و كلهزدن با جوانهای در آستانه ازدواج و خانوادههایشان حالا دیگر با سلیقههای متنوع جامعه آشنا شدهاست. او ناراحت است از اینكه بعضیها فقط به معیارهای مادی و اقتصادی توجه دارند؛ «خیلیها نجابت را درنظر میگیرند و بعضیها هم دنبال مادیات هستند.ماه پیش برای خانمی خواستگار آمده بود. در مراسم خواستگاری مادر داماد بدون مقدمه پرسید شما مردههایتان را كجا دفن میكنید؟ مادر عروس هم جواب داد بهشت رضا(ع). مادر داماد بلند شد و گفت: كلاس شما به كلاس ما نمیخورد. چون ما مردههایمان را در حرم امام رضا(ع) دفن میكنیم. عروس خانم همان جا خشكش زده بود كه اینها دیگر چه جور خواستگارهایی هستند.» مسئله حجاب و رعایت محرم و نامحرم یكی از معیارهای مهم خانوادههاست و خانم زندهباد هم در انتخابهایش به این معیار توجه میكند؛ «بعضیها میگویند ما دوست داریم عروسمان خیلی باحجاب باشد یا اینكه میگویند ما اهل نوار و موسیقی نیستیم. در فهرستم دخترهایی هم دارم كه اهل حجاب نیستند، ولی هیچ وقت دختر و پسرهای این دو گروه را به همدیگر معرفی نمیكنم. »
اعتیاد داماد، خط قرمز من است
خانم زندهباد دخترها را تشویق به صرفهجویی و قناعت میكند و برای پسرها پند و اندرزهای جداگانهای دارد؛ «به دامادها میگویم پسرم! تو 2 تا چیز را رعایت كن؛ یكی اینكه ایمان داشته باش و دیگر اینكه اهل دود نباش. بقیهاش را خدا درست میكند.»
اعتیاد جزو خط قرمزهای این شهروند خیر مشهدی است و به راحتی از كنارش نمیگذرد؛ «چند وقت پیش مادری تماس گرفت و گفت پسر من اعتیاد دارد ولی اگر دامادش كنید ترك میكند. من جواب دادم هیچ وقت چنین پسری را به كسی معرفی نمیكنم. اگر پا پیش بگذارم خانواده عروس تا آخر عمر من را نفرین میكنند. همچنین اگر خانوادهای خیلی بیبند و بار باشند اسمشان را در فهرستم نمینویسم.»
خواستگاری به شیوه «بیبی زینت» بسیار ارزان و كمهزینه است؛ «من به همه پسرها میگویم كه در جلسه اول خواستگاری هیچچیزی نبرید؛ نه گل ببرید و نه شیرینی. با این خرج و مخارج امروز چرا بیخودی كلی خرج بكنند؟ پسری بود كه در 50جلسه خواستگاری 50دسته گل برده بود. مورد پنجاه و یكم خسته شد و گفت اصلا گل هم نمیبرم. اتفاقا همین یكی قسمتش شد و با همان دختر ازدواج كرد. من همیشه همین پسر را مثال میزنم.»
در شیوه «ازدواج آسان» خبری از خرجهای بیخودی و اضافه نیست؛ «به خانوادهها میگویم حتما در جلسه اول پسر را همراه خودتان ببرید تا خانواده دختر دوباره توی خرج نیفتند.»
ماجرای یك خاطره گویی
براساس خاطرههای این خانم میشود كلی فیلم و سریال و آیتم طنز تولید كرد. وقتی صحبت معیارهای اقتصادی به میان میآید حس خاطرهگوییاش گل میكند و میگوید: یكبار با یك خانم به خواستگاری رفتیم. مادر داماد خم شد و به فرشها دست زد و منصرف شد. به دخترش گفت: دخترم! اینها فرش ماشینی دارند و ازدواج با اینها به درد نمیخورد. این خانم خیلی پرتوقع بود. البته با خانوادههای قانع و كمتوقع هم زیاد برخورد داشتهام. من دختری را معرفی كردم كه اهل محله سجاد (بالا شهر مشهد) بود. هفته پیش با یك سكه مهریه ازدواج كرد. محضردار تعجب كرد و پرسید: اشتباه نمیكنید؟ شاید یك هزار سكه است. دختر گفت نه! خدا یكی، سكه هم یكی. جالب است كه دختر و پسر هر دو پولدار بودند.
همشهری دو - احسان رحیمزاده
ویدیو مرتبط :
روش عجیب همسریابی!