فیلمهای سینمایی عاشقانه ایرانی


هامون – حمید – خسرو شکیبایی خسرو شکیبایی و بیتا فرهی ، عشقهای نافرجام سینما ، ‌ خسرو شکیباییخسرو شکیبایی و داریوش مهرجویی در اوج کارنامه ی کاری خود کاراکتری را خلق کردند که می توان لقب ماندگارترین شخصیت تاریخ سینمای ایران را به آن اطلاق کرد؛ عاشق هپروتی و فوق العاده تنها ی فیلم «هامون» در دنیایی ذهنی سیر می کرد و با مهشید مغرور کوچکترین نزدیکی نداشت، خود مهشید هم گفته بود عاشق «خل بازی های» حمید هامون شده است اما خل بازی های حمید در نهایت به آشفتگی منجر شد که ردپای تمام مشکلات شخصیتی عاشق روشنفکر و فیلسوف فیلم هامون را می شد درآن دید، دنیای شعر و فلسفه هامون را در خود غرق کرده بود و متوجه عشق ها ی غیر افلاطونی پیرامون همسرش نمی شد، خودش هم می دانست بی عرضه گی هایش کار دستش می دهد، شکیبایی در این نقش جان تازه ای به شمایل روشنفکر عاشق و حساس و تنهای ایرانی داد.

دیالوگ: پس همه ی اون زندگیا، زمزمه ها، عشقا، دروغ بود؟

قرمز- ناصر- محمدرضا فروتن محمدرضا فروتن و هدیه تهرانی ، ‌ خسرو شکیبایی ، دیالوگ های ماندگارعاشق تمامیت خواه و هیستریک فیلم جیرانی نهایت تملک طلبی یک عاشق بود، فروتن چهره ای از خود به نمایش گذاشت که تا همین امروز رهایش نکرده، تضاد شور و گرما و حرکات دیوانه وار فروتن در مقابل خونسردی ذاتی و تشدید شده هدیه تهرانی در نقش هستی، گمان یک پایان تراژیک را برای عاشق فیلم پرفروش سالهای اصلاحات پر رنگ می کرد، عاشق بدبین داستان به همه چی شک داشت او معشوقه اش را کاملا در خدمت خود می خواست، حتی به تلفن های هستی شک داشت ، ناصر داستان از فرط عشق به جنون رسیده بود و در نهایت به دست معشوقه اش کشته شد.

دیالوگ: آشغال عوضی! چرا تو مخ کوچیکت فرو نمیره که من احمق و الاغ عاشقتم...

سنتوری- علی – بهرام رادانبهرام رادان ، دیالوگ های ماندگار ، ‌فیلم عاشقانهموزیسین فیلم توقیفی مهرجویی عاشقانه شروع کرد. اما روزگار نامراد و جامعه ی معطل مانده ی ایرانی میان سنت و مدرنیته هنر علی سنتوری را سرکوب و بستر پر حرف و حدیث گعده های هنری علی را به ورطه ی سقوط کشاند. از آن طرف هانیه عاشق علی بود اما عاشق علی نماند، رادان در نقش خود ویرانگر سنتوری عشقش را به رقیب سپرد و به فلاکت افتاد. فیلم یکی از ماندگارترین از دست دادن های عاشقانه را به تصویر کشید، پرداخت دراماتیک سقوط نوازنده ی چیره دست سنتور و تقدیم معشوقه به دست رقیب در کنار صدای چاوشی که زخم عشق تلخ علی را تشدید می کرد سنتوری را ماندگار کرد ، من با زخم زبونات رفیقم...

دیالوگ: ولی هانیه خانوم خودمونیما ما بالاخره نفهمیدیم از چی چیه این مرتیکه خوشت اومد؟

یعنی...می تونی؟ میخوام ببینم می تونی؟ یعنی میشه با اونم همون جاهایی بری که با من رفتی؟

همون چیزای رو بخوری که با من خوردی؟ همون.. همون کارایی رو بکنی که با منم کردی؟

بوتیک – جهان – محمدرضا گلزار محمدرضا گلزار و حامد بهداد ، ‌فیلم عاشقانه ، فیلم عشقیمتفاوت ترین و ماناترین بازی گلزار بی گمان در بوتیک رقم خورد. نقشی که بازی درونگرا و چند لایه ای را می طلبید و گلزار به خوبی از عهده ی آن بر آمد، البته نباید از هنر بازیگر نقش مقابل گلزار هم غافل شد، اتی بی پناه به فروشنده ی بوتیکی پناه آورده بود که خودش هم اوضاع جالبی نداشت، اتی رویا پرداز و بلند پرواز و جهان درونگرا ترکیب متضادی را اجرا می کردند که در روندی ناخواسته درگیر هم می شوند، اما پای اتی از گلیمش فراتر گذاشته شد و هزینه اش را جهان داد. عشق مگر غیر از هزینه است؟ عشق «بوتیک» ابراز نشده ماند و سراسر تراژیک بود، دختر و پسر داستان به هم نرسیدند و قرار هم نبود برسند، اما جهان عاشقانه ترین فعل را در حق اتی ادا کرد.

دیالوگ: درسته که پول خوشبختی نمیاره اما بی پولی حتما بدبختی میاره

تنها دوبار زندگی می کنیم – سیامک – علیرضا آقاخانیعلیرضا آقاخانی ، فیلم عشقی ، فیلمهای عاشقانه ایرانیفیلم روایتگر داستان راننده مینی بوسی است که در اوج ناامیدی و تنهایی به سر می برد؛ او تصمیم گرفته هر کاری را که حسرتش را داشته انجام دهد و در نهایت در روز تولدش خود کشی کند، زندگی سیامک با ورود شهرزاد دچار تحول می شود، امید را می شود در سکانس ماشین شستن سیامک دید. دختر هر بار کوله اش را در ماشین جا می گذارد تا این رابطه ادامه پیدا کند، حضور شهرزاد در فیلم بی شباهت به شازده کوچولو نیست. او انگار فرستاده ای از سوی خداست تا ناامیدی های سیامک را پایان دهد، یادش بیاورد برای زندگی دیر نیست. آن گوی ها انگار نشانی از امید هستند که در فیلم حضور دارند و وجه شاعرانگی کار را تقویت می کنند، روند رابطه سیامک و شهرزاد در فیلم به گونه ای است که در نهایت سیامک به دنبال شهرزاد می افتد و...

دیالوگ: خوبی آدمای غریبه اینه که مجبور نیستن به هم دروغ بگن

چند متر مکعب عشق – صابر – ساعد سهیلی ساعد سهیلی و سیما خضرآبادی ، فیلمهای عاشقانه ایرانی ، سینمای ایرانعشق پاک و دست اول یک پسر کارگر ایرانی به دختر مهاجر افغان (مرونا) در فیلم «چند متر مکعب عشق»، با مخالفت پدر مرونا دچار چالش های زیادی می شود. شیوه ی پرداخت واقع گرایانه ی ارتباط صابر و مرونا باعث شد فیلم و عشق موجود در آن کاملا واقعی به نظر برسد، عشق که مرز و ملیت نمی شناسد، عشق مهاجر و کارگر نمی شناسد، پایان هولناک و تراژیک زوج داستان و موسیقی که با صدای تین ایج پسند بنیامین همراه شده بود بر تههیج احساسات بیننده دامن می زند. ساعد سهیلی با ایفای این نقش جایگاه خود را در سینما تثبیت کرد، البته خوش شانس بود که با کارگردانی همراه شد که شناخت کافی از فضای داستان را داشت، «چند متر مکعب عشق» یکی از بهترین تصویرها ی عشاق نوجوان است.

دیالوگ:

- خب جوونه، عاشق شدن گناه که نکردن

- عاشق شده! عاشق چیه دختر ما شده عاشق بیچارگیش شده، عاشق پریشانیش شده، عاشق چیه دختر ما شده؟


ویدیو مرتبط :
پوششهای غیراخلاقی در فیلمهای سینمایی ایرانی سالهای اخیر