کارگردان فیلم «ممیرو»: حذف دیالوگ‌ها به دلیل پُز روشنفکری نبود


کارگردان فیلم «ممیرو»: حذف دیالوگ‌ها به دلیل پُز روشنفکری نبودمهر/ هادی محقق نویسنده و کارگردان فیلم «ممیرو» درباره شرایط دشوار تولید این فیلم و مفاهیم مستتر در آن که برگرفته از ابعاد شخصیتی و تجربیاتش در زندگی است، سخن گفت.
فیلم سینمایی «ممیرو» دومین ساخته هادی محقق کارگردان جوان دهدشتی بعد از فیلم «او خوب سنگ می زند» است. «او خوب سنگ می زند» توانسته بود در جشنواره‌های مختلف جهانی به نمایش درآید و در بخش بین‌الملل بیست و هفتمین جشنواره کودک و نوجوان اصفهان نیز جایزه‌های بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه را از آن خود کند.
فیلم سینمایی «ممیرو» به تهیه کنندگی رضا محقق و مجید برزگر در شرایطی که اکثر فیلم های سینمای ایران در محیط های داخلی و آپارتمانی اتفاق می افتد در شرایطی سخت و مشقت بار در یکی از روستاهای دهدشت در استان کهکیلویه و بویراحمد فیلمبرداری شده و استوار بر تصاویر خلاقانه است. این فیلم داستان تنهایی‌ ایاز، پیرمرد واخورده از زندگی پر مشقت خود را روایت می‌کند که بعد از اتفاقی مهیب در زندگی، با نوه خود روزگار می‌گذراند و خود را مسبب همه اتفاقات می‌داند به همین دلیل تلاش می کند به طرق مختلف خودش را از بین ببرد.
این فیلم سینمایی که در سی و چهارمین جشنواره بین المللی فیلم فجر در بخش «هنر و تجربه» حضور دارد در جشنواره های مختلف بین المللی حضور داشته است و تاکنون توانسته جایزه «فیپرشی» پوسان کره جنوبی و جایزه بهترین فیلم و بهترین بازیگر جشنواره پونا هند را از آن خود کند.
یکی از لوکشین های «ممیرو» که از فضایی ناتورالیستی برخوردار است محل زندگی زنده یاد حسین پناهی بوده است. این فیلم سینمایی از طراحی گریم منحصر به فرد و پرزحمتی برخوردار بوده و پدرام زرگر طراح گریم فیلم در مقاطع مختلف کل بدن بازیگر اصلی فیلم را گریم کرده است چون یدالله شادمانی بازیگر نقش ایاز در این فیلم اضمحلال یک فرد در مواجه با طبیعت و مقاومت در برابر آن، تلاش برای مرگ و بعد امیدوار شدن به زندگی و تلاش برای زنده ماندن و در نهایت مرگ را به تصویر می کشد که هرکدام از این مراحل نیازمند گریم های متفاوتی بوده است.
نقش سخت و متفاون یدالله شادمانی باعث شد که در جشنواره پونای هند برای اولین بار جایزه بهترین بازیگر که پیش از این وجود نداشته است به وی اهدا شود. علاوه بر شادمانی که نقش ایاز کاراکتر اصلی فیلم را ایفا کرده است میثم فرهومند بازیگر «تنهای تنهای تنها»، مهیار آب روان و فاطمه بهادر مادر هادی محقق نیز در فیلم بازی کرده اند.
عوامل این فیلم سینمایی که ۱۹ بهمن ماه در بخش هنر و تجربه سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر به نمایش در می آید، عبارتند از مدیر فیلمبرداری: روزبه رایگا، تدوین: مجید برزگر، طراح صحنه و لباس: حسین قزلباش، طرح چهره پردازی: پدرام زرگر، صدابردار: علی عدالت دوست، طراحی و ترکیب صدا: آرش قاسمی، مدیر تولید: حامد غلامی، دستیار اول کارگردان و برنامه ریز: هادی دیباجی، منشی صحنه: آزاده فیروزبخت، دستیار تدوین: حمیدرضا برزگر، طراح گرافیک: طاها ذاکر، طراح جلوه‌های ویژه بصری: فرید ناظر فصیحی، عکاس: سعیده شریعتی پور، تبلیغات مجازی: امیرمهدی نوری، مشاوررسانه ای: اردوان زینی سوق، تهیه کنندگان: سید رضا محقق و مجید برزگر.
به بهانه نمایش این فیلم سینمایی در بخش «هنر و تجربه» سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر با هادی محقق گفتگویی انجام دادیم. وی در این گفتگو درباره چگونگی شکل گیری این اثر سینمایی براساس یک خاطره، شرایط سخت تولید، دلیل بدون دیالوگ بودن فیلم، شکل گیری مفاهیم مستتر در اثر براساس تجربیات شخصی و ابعاد وجودی خودِ محقق و... صحبت کرد.
در این گفتگو با ما همراه باشید:
*«ممیرو» به چه معنی است و چطور این نام را برای فیلمتان انتخاب کردید؟
- «ممیرو» یعنی نامیرا. کسی که قرار نیست بمیرد و دخالتی در مرگ خودش ندارد. پس باید بگذارد طبیعت کار خودش را بکند و از طبیعت جلو نزند. مفاهیمی که در این فیلم وجود دارد در نهایت مخاطب را به شناخت درست تر از نام فیلم سوق می دهند.
* اندیشه اصلی که در فیلم جریان دارد نیز مبین همین امر است. به این مفهوم که انگار سازنده فیلم قصد دارد این نکته را به مخاطب القا کند که در کار طبیعت نباید دخالت کرد. چگونه تصمیم به ساخت فیلمی با این مضمون گرفتید؟
- تمام آدم‌هایی که در «ممیرو» حضور دارند همه درون خودم هستند ایاز، ابراهیم، مادرِ دختر و دختر همگی یکی از ابعاد وجود من هستند. شبی یکی از دوستانم خاطره ای برای من تعریف کرد و من متوجه شدم که می توانم این ابعاد وجودی ام را از طریق این خاطره تعریف کنم و این داستان بستر مناسبی برای نمایش ابعاد مختلف وجودی من خواهد بود. خاطره آن دوست درباره اتفاقاتی بود که برای یک پیرزن رخ می دهد اما من در فیلم شخصیت داستان را به یک پیرمرد مسن تر تبدیل کردم. البته همه اتفاقاتی که در فیلم می افتد در آن خاطره نبود اما اغلب رخدادهای فیلم در جهان واقع هم رخ داده اند. به عنوان نمونه در سکانسی شاهد این هستیم که عده ای از اهالی روستا بالای سر ایاز که در حال احتضار است اما هنوز نمرده، نشسته اند و برایش شهادتین می خوانند. این رفتار واقعی و برگرفته از عرف آن جامعه است اما در خاطره ای که آن دوست برای من تعریف کرد، وجود نداشت. در واقع من فقط از آن خاطره ایده و الهام گرفتم و ماجراهایی به آن افزودم.
*«ممیرو» فیلمی بدون دیالوگ است و براساس تصویر شکل می گیرد. از همان ابتدا قرار بود فیلم بدون دیالوگ باشد یا همانطور که ایده تان را پرورش می دادید به این نتیجه رسیدید که پیام مورد نظرتان از طریق تصویر بهتر به مخاطب القا می شود.
- من هیچ دخالتی در دیالوگ داشتن و یا نداشتن شخصیت‌های فیلم نداشتم. این آدم‌های داستان بودند که با هم حرفی نداشتند که بزنند چون اگر با هم دیالوگ برقرار می کردند که مشکلاتشان حل می شد. زمانی که افراد با هم حرف بزنند می توانند از مشکلات و نیازهای یکدیگر مطلع شوند اما وقتی دیالوگی بینشان برقرار نشود نمی توان فهمید چه می خواهند و چرا برخی اعمال را انجام دهند. بنابراین آدم های «ممیرو» خودشان انتخاب کرده بودند که با هم دیالوگ برقرار نکنند. قصد من این نبود که فیلم از ابتدا دیالوگ نداشته باشد و یا از این طریق بخواهم پُز روشنفکرانه بدهم بلکه این خودِ کاراکترها بودند که تصمیم گرفتند صحبت نکنند چون حرفی نداشتند که با هم بزنند.
معتقدم که نویسده حق ندارد برای شخصیت هایش تصمیم گیری کند. او می تواند فقط آنها را خلق کند اما این خودِ کاراکترها هستند که در ادامه راه خودشان را می روند و تصمیم می گیرند چگونه عمل کنند. به عنوان نمونه نویسنده یک شخصیت روانی در فیلمنامه اش دارد که تنها توسط او خلق شده است اما در ادامه این فرد روان پریش است که راهش را در داستان باز می کند و براساس رفتارهایی که بروز می دهد داستان را جلو می برد.
*فیلم شرایط تولید سختی داشته است. کمی درباره چگونگی ساخت اثر توضیح دهید.
- «ممیرو» در شرایط بسیار سختی تولید شد و برادرم رضا و مجید بزرگر زحمت های زیادی برای کار کشیدند. همه چیز در این فیلم متکی به خود بود. این فیلم لبه تیغی و ریسک پذیر بود و در مکان های سختی فیلمبرداری انجام می شد. به عنوان نمونه برای رسیدن به محل اصلی فیلمبرداری مجبور بودیم از پیچ های تند و خطرناکی بگذریم که در هر لحظه امکان کشته شدن ۳۰ نفر از عوامل نمایش می رفت. جاده های غیر استاندارد و گرمای طاقت فرسا هم از دیگر مشکلاتی بود که در زمان تولید باید با آن دست و پنجه نرم می کردیم. به لحاظ تولیدی هم با کمبودهایی روبرو بودیم اما در نهایت چون از گروهی همدل و صمیمی برخوردار بودیم که با تمام توانشان برای کار زحمت می کشیدند این فیلم توانست به نتیجه دلخواه برسد.
بسیار خوشحالم که عوامل بسیار حرفه ای و همراهی از جمله حسین قزلباش طراح صحنه، هادی دیباجی دستیار کارگردان، پدرام زرگر طراح گریم و حمید و مجید برزگر، رضا محقق، طاها ذاکر و بسیاری دیگر از عوامل در کنار من بودند تا فیلم به سرانجام برسد و همین همراهی باعث شده بود که شرایط سخت تولید کمتر آزارمان دهد. در ساخت این فیلم من واقعا از شانس بسیاری برخوردار بودم. به عنوان نمونه بازی سگی که در فیلم حضور دارد و نحوه همراه شدنش با گروه واقعا از شانس من بود. در واقع بسیاری از اتفاقاتی که در اثر رخ می دهد مسببش من نبودم و بخت و اقبال باعث رخ دادنشان شد.
*اتفاقی هم در فیلم رخ داد که موجب آسیب دیدن بازیگران یا یکی از عوامل فیلم شود؟
- اتفاق که زیاد رخ داد اما خوشبختانه موجب آسیب کسی نشد. به عنوان نمونه در یکی از سکانس های فیلم قرار بود بازیگر نقشِ ابراهیم سوار بر اسب شود و یک طبیب محلی را بر سر بالین ایاز بیاورد اما او از اسب بسیار می ترسید و شروع کرد به گریه کردن و نمی خواست سوار اسب شود اما من با خودخواهی عجیبی او را سوار اسب کردم. معتقدم خودخواه ترین آدم ها کارگردان ها هستند چون فقط به فکر خودشان و فیلمشان هستند. خلاصه من با خودخواهی او را سوار بر اسب کردم و اسب هم در نهایت او را به زمین زد اما خوشبختانه جایی زمین خورد که خاک نرمی داشت و آسیبی ندید. محل فیلمبرداری فیلم در روستای دژکوه محل زندگی حسین پناهی نزدیک دهدشت در استان کهکیلویه و بویراحمد بود.
*درباره انتخاب یدالله شادمانی و چگونگی بازی گرفتن از او هم توضیح می دهید؟ او نقش بسیار طاقت فرسا با گریمی بسیار سخت را ایفا می کند که جایزه بهترین بازیگر جشنوار پونا را هم برایش به ارمغان آورده است.
- شادمانی در این فیلم بسیار با ما همراه بود و بسیار هم اذیت شد. صادقانه می گویم هیچ بازیگری در سینمای ایران حاضر نبود نقشی را که شادمانی ایفا کرد، بازی کند. چون نقش ایاز بسیار سخت و طاقت فرسا بود و من او را بسیار تحسین می کنم چون بسیار با عشق کار کرد و این فیلم برایش بسیار مهم بود. شادمانی با خودخواهی ها و اذیت های من کنار می آمد و خودش را به صورت کامل در اختیار فیلم می گذاشت. حتی معتقدم شادمانی با بازی در «ممیرو» به نوعی جاودانه شد. نمونه بارز این درخشش در جشنواره پونای هند نمود پیدا کرد به این ترتیب که در آن جشنواره جایزه ای به نام بازیگری نداشتند اما یدالله شادمانی آن قدر خوب بازی کرده بود که برای تقدیر از او هیات داوران جایزه بهترین بازیگری را برای وی ایجاد کردند.
برای بازی در نقش ایاز او رژیم بسیار سختی گرفت و البته پدرام زرگر طراح گریم فیلم نیز بسیار طبیعی و خوب او را گریم کرد تا مراحل اضمحلال و لاغر شدن ایاز را به تصویر بکشیم. به عنوان نمونه در سکانسی که زخم بستر ایاز را نشان می دهیم گریم کار آن قدر طبیعی بود که با وجودی که من می دانستم این زخم واقعی نیست باز هم پشت مانیتور گریه می کردم.
*به نظر می رسد تجربیات سختی در زندگی از سرگذرانده اید چون همین سختی ها در فیلم نمود پیدا کرده است در واقع نگاهتان به زندگی سخت است. از نظر شما به عنوان خالق کاراکتر ایاز، آیا او تا این اندازه مستحق مجازات است و لایق سختی هایی است که از سر می گذراند؟
- در این فیلم مفاهیمی چون عشق، مرگ، تاوان دادن آدم ها برای گناهانی که مرتکب شده اند، دیدن سزا و جزای اعمالشان در همین دنیا و ... مطرح می شود. شاید نتوانم حرف قانع کننده ای از هدفی که در ساخت این فیلم داشتم، بیان کنم. این مضامین غریزه من است و از وجود خودم به فیلم راه یافته اند. اگر به حرفی که در فیلمم می زنم معتقد نباشم فیلم قابل باور نخواهد بود. این فیلم در واقع محصول تجربیات چندین ساله من در زندگی است.
همانطور که گفتم این فیلم برگرفته از تجربیات مختلف من در طول زندگی است و در مورد ایاز هم معتقدم حتما مستحق اتفاقاتی است که برایش رخ می دهد. من افرادی همچون ایاز را در شهر خودم دیده ام. معتقدم زندگی به همان اندازه که شاعرانه است خشن هم هست. نماینده خشونتش ایاز است و نماینده شاعرانگی اش دختری است که وارد زندگی ایاز می شود و او را به زندگی باز می گرداند. همه این موارد جزئی از معادله زندگی هستند. در حقیقت ایاز در این فیلم بُعدی از زندگی را از دست می دهد و با بُعد دیگری از زندگی روبرو می شود.


منبع: مهر


ویدیو مرتبط :
پایان بسیار زیبای امپراطوری بادها-تغییر دیالوگ و حذف آهنگ