سرگرمی


2 دقیقه پیش

دانلود بازی اندروید

اندروید (از یونانی: به معنای مَرد، انسان، شبه آدم یا رُبات (آدم آهنی))، (به انگلیسی: Android) یک سیستم عامل همراه است که گوگل برای تلفن‌های همراه و تبلت‌ها عرضه می‌نماید و ...
2 دقیقه پیش

بازی اکشن-ماجرایی اسطوره های کوچک/ Pocket Legends

آخرین خبر/ Pocket Legends یکی از جذاب ترین بازی های آنلاین اکشن و سرگرم کننده برای سیستم عامل اندروید است. باید اشاره کرد که این بازی، اولین و بهترین بازی کمپانی MMO است که موفقیت ...



واکاوی موضوع اجباری جلوه دادن ازدواج


واکاوی موضوع اجباری جلوه دادن ازدواجخراسان/ مقوله ازدواج را می توان از دیدگاه های گوناگونی تعریف و بررسی کرد از دیدگاه دینی، روان شناختی، جامعه شناسی، فلسفی، تکامل شناختی و ... که هر دیدگاه با توجه به اصول پایه ای خودش، سعی در تبیین تمایل آدمی یا تشویق او به این امر دارد. ازدواج از منظر روان شناختی، صمیمیت خواهی، پیوندجویی و برقراری یک رابطه عاطفی با ثبات است. به عبارتی ادامه دادن و یافتن رابطه ای عاطفی از همان نوع که در بافت آن به دنیا آمده و بزرگ شده است؛ بنابراین میل به یک رابطه عاطفی با دوام و قابل اتکا در آدمی نهادینه شده است؛ اما در فرهنگ ها و تمدن های مختلف برای آن به صورت قراردادی شرایطی تدوین کرده اند. ازدواج در این مطلب به معنای یک رابطه عاطفی ثبت شده منظور نظر ماست. اما در میان خوان گسترده موضوع ازدواج، در این مطلب کوتاه قصد داریم به موضوع ازدواج های اجباری بپردازیم. بسیار شنیده می شود و در پیامک های همین صفحه خانواده و مشاوره هم چاپ شده است که زوجین یا یکی از آن ها بگوید که ازدواج مان اجباری بوده، به دلخواه خود همسرمان را انتخاب نکرده ایم یا به اجبار والدین تن به این ازدواج داده ایم. ابتدا بگذارید کمی درباره مسئله اجبار بگوییم. اجبار از ریشه جبر به معنای به چیزی یا انجام کاری مجبور کردن یا مجبور شدن است. یعنی تمام گزینه های مورد انتخاب فرد را از وی گرفتن و تنها یک گزینه باقی گذاشتن؛ مثل وقتی که مثلاً در خبری می خوانیم مردم فلان شهر یا منطقه از فرط گرسنگی روی به خوردن گیاه آورده اند. این معنای واقعی اجبار است، یعنی این افراد هیچ گزینه دیگری برای اطعام و خوردن ندارند و برای حفظ جان خود به کاری روی آورده اند که در غیر این صورت محال بوده، انجام دهند. اگر منظور از ازدواج اجباری نیز همین نوع اجبار است، به کار بردن اجبار درباره آن درست است؛ یعنی اگر این ازدواج رخ ندهد، بیم از دست دادن جان می رود؛ اما در واقع می بینیم که این طور نیست و وقتی بیشتر به حرف این زوجین گوش می دهیم از این می گویند که به اصرار پدر یا مادرم این ازدواج را انجام دادم یا آن موقع سن و سالی نداشتم و متوجه نبودم. بعضی هم می گویند اگر این کار را نمی کردم پدر یا مادرم خیلی از من ناراحت می شدند یا ممکن بود محبت شان را از من دریغ کنند. عده ای دیگر می گویند برای فرار از محیط خانواده و فشارهای محیط خانواده تن به ازدواج دادم. اگر دقیق به این گفته ها نگاه کنیم، می بینیم که اتفاقا در همه آن ها انتخابی وجود داشته است ولی مسیری را انتخاب کرده اند که تایید آن والد تاثیرگذار را از دست ندهند. حتی وقتی فردی برای فرار از شرایط درون خانواده تن به ازدواج می دهد باز هم در پی کسب تایید همان والد است چون نمی خواهد بیشتر از این با او دچار مسئله شود؛ به اصطلاح دوری و دوستی. اما اگر در این نوع ازدواج ها نیز افراد خود دست به انتخاب می زنند، چرا از ازدواج اجباری صحبت می کنند؟
علت را شاید بتوان در این مسئله دید که آدمی همیشه فکر می کند میوه باغ همسایه شیرین تر است یعنی همیشه فکر می کند دیگری از او خوشحال تر و خوشبخت تر است یا این تصور که اگر او همسرش را پیش از ازدواج دوست می داشت یا اگر خودش با فراغ بال او را انتخاب می کرد آن وقت خوشبخت تر بود؛ اما این سرابی بیش نیست. معمولا در مواجه شدن با این مسئله که چرا روابطم با همسرم درست پیش نمی رود به دنبال هر عاملی می گردیم. اگر قد و قیافه همسرمان ایراد نداشته باشد، احتمالاً خانواده اش باعث مشکلات هستند، اگر نه احتمالا سن و سال و تفاوت فرهنگی. اگر این نباشد احتمالاً طلسم و جادو!!! باعث مشکلات شده است. صحبت از اجباری بودن هم تلاشی از همین قبیل است تا ریشه ناسازگاری ها را پیدا کنند اما به جای آن که ریشه مشکلات را در درون خود جست و جو کنیم آن را به مسائل بیرونی فرافکنی می کنیم و بقیه را مسئول مشکلات مان می دانیم. این امر در این واقعیت نهفته است که روابط انسانی، به خصوص نزدیک ترین رابطه انسانی یعنی ازدواج، با مشکلات و نارضایتی های خاص خود همراه است. همان قدر که یک رابطه نزدیک و صمیمی، می تواند خوشایند باشد به همان میزان می تواند ناکام کننده و ناراحت کننده هم باشد. چرا دو نفر در یک خاندان می توانند اقوام خوبی برای هم باشند؛ ولی زن و شوهر خوبی از کار در نمی آیند، به خاطر همین مسئله است که نزدیکی همان قدر که خواستنی است و جاذبه دارد، دافعه هم دارد. ممکن است خیلی کم پیش آید که 2 دختر خاله و پسر خاله از هم دلگیر شوند ولی اگر قرار به ازدواج با هم باشد آن وقت حتما خیلی مواقع پیش می آید که از دلگیری فراتر می روند و حتی به خشم و تنفر هم می رسند. یک کودک نیز در ارتباط با مادرش همانقدر که وجود مادر را می خواهد و بدون او حیاتش به خطر می افتد، به همان میزان همین مادر خواستنی می تواند باعث ناکامی و خشمش شود. تصور این که انسان نیمه گمشده اش را بیابد که همه چیز با او در بهترین شرایط باشد، بیشتر یک ساخته ذهنی است تا امری واقعی. همان طور که شاهد هستیم کسانی که از یک رابطه خارج می شوند و طلاق می گیرند، در ازدواج های بعدی خود نیز دچار مشکل هستند. اگر بپذیریم که روابط انسانی کار سخت و پیچیده ای است آن وقت شاید به دنبال بهتر کردن یا تسهیل این سختی باشیم. درست است که برخی ازدواج ها بهتر است هیچ وقت اتفاق نیفتند؛ اما اگر ازدواجی انجام گرفته، باید تا حد ممکن در جهت بقای آن و بهتر کردن رابطه پیش رفت. طلاق و جدایی، فرار از یک رابطه آشفته است به این امید که عشق مان را جای دیگری بیابیم. پذیرفتن این که هر رابطه سختی های خودش را دارد، فرد را در این مسیر نگاه می دارد که حالا برای این رابطه ام چه کنم؟ چطور زوجین می توانند در رابطه شان به این جهت پیش روند که رضایت و خشنودی شان از رابطه بر عدم خشنودی بچربد؛ به طور قطع، حل مشکلات و مسائل فردی و کار روی رابطه با کمک گرفتن از یک متخصص روانی بهترین گزینه در این شرایط است.


منبع: خراسان


ویدیو مرتبط :
ازدواج های اجباری