علمی
2 دقیقه پیش | رزرو بلیط هواپیما مشهدسفر به مشهد از آن دست سفرهاییست که قرنها از عمر محبوبیتاش میگذرد و زائران امام هشتم شیعیان، خود را به وسیلههای مختلف به این شهر میرساندند. خوشبختانه ... |
2 دقیقه پیش | دوره مدیریت پروژه و کنترل پروژه با MSPپروژه چیست؟ پروژه به مجموعه ای از فعالیتها اطلاق می شود که برای رسیدن به هدف خاصی مانند ساختن یک برج، تاسیس یک بزرگراه، تولید یک نرم افزار و … انجام می شود. در همه پروژه ... |
سفر به نزدیکترین ستاره چقدر طول میکشد؟
زومیت/ همهی ما حداقل یک بار این سوال را از خود پرسیدهایم. سفر به دیگر ستارهها چقدر طول میکشد؟ چنین سفری چگونه ممکن است و آیا روزی شاهد رایج شدن چنین سفرهایی خواهیم بود؟ برای پی بردن به پاسخ این پرسشها در ادامه با زومیت همراه باشید.
پاسخهای زیادی برای سوالاتی که مطرح شدند وجود دارد. بعضی از آنها بسیار ساده هستند و برخی دیگر در قلمرو داستانهای علمی-تخیلی قرار میگیرند. فراهم کردن پاسخی جامع برای این سوالات به معنی در نظر گرفتن بسیاری از مسائل است. متاسفانه تمامی ارزیابیهای واقع بینانه، احتمالاً موجب دلسرد شدن آیندهپژوهان و علاقهمندان به سفرهای بین ستارهای خواهد شد.
خوشتان بیاید یا نه، فضا خیلی بزرگ است و تکنولوژی ما همچنان بسیار ابتدایی است. اما اگر روزی به هر دلیلی تصمیم به "خروج از گهوارهمان" گرفتیم، طیف وسیعی از گزینهها برای رسیدن به نزدیکترین منظومه در کهکشان راه شیری وجود دارد. نزدیکترین ستاره به زمین خورشید است؛ ستارهای متوسط در دیاگرام هرتسپرونگ-راسل. این به معنی ثبات بالای خورشید و فراهم کردن نور مناسب برای شکلگیری حیات بر روی زمین است. میدانیم که سیاراتی به دور دیگر ستارههای مجاور منظومهی شمسی میچرخند و بسیاری از این ستارهها شبیه خورشید هستند.
اگر در آینده مجبور شویم یا بخواهیم منظومهی شمسی خودمان را ترک کنیم، مجموعهی عظیمی از ستارهها را برای انتخاب مقصد خواهیم داشت. از میان آنها، احتمالاً تعداد زیادی شرایط مناسب برای شکوفایی حیات را خواهند داشت. اما کجا را به عنوان مقصد انتخاب خواهیم کرد و رسیدن به آنجا چقدر به طول خواهد انجامید؟
به یاد داشته باشید، آنچه در ادامه خواهیم گفت تماماً نظری است و در حال حاضر هیچ گونه معیار و محکی برای سفرهای بین سیارهای وجود ندارد.
همانطور که شاید از قبل بدانید، نزدیکترین ستاره به منظومهی شمسی "پروکسیما قنطورس" است و به همین دلیل طراحی سفر به آن از دیگر گزینهها منطقیتر است
پروکسیما قنطورس بخشی از یک سیستم سهگانهی ستارهای با نام آلفا قنطورس است و ۴.۲۴ سال نوری با زمین فاصله دارد. آلفا قنطورس در حقیقت پرنورترین ستارهی این مجموعه است و با زمین ۴.۳۷ سال نوری فاصله دارد. در حالی که پروکسیما قنطورس (کمنورترین ستارهی مجموعه) یک کوتولهی قرمز است که ۰.۱۳ سال نوری از دو ستارهی دیگر فاصله دارد.
در حالی که راهحلهای مافوق سرعت نور ((Faster-Than-Light (FTL) بسیاری برای سفرهای بین ستارهای ارائه شده است، اکثر آنها یا بیش از حد بر مبنای فرضیات استوار هستند (مانند کرمچالهها و موتور الکوبیر) یا به کل در قلمروی فیلمهای علمی-تخیلی قرار دارند.
در تمامی حالات، هر ماموریت در عمق فضا به احتمال زیاد چندین نسل طول خواهد کشید، نه در عرض چند روز یا یک چشم به هم زدن. بنابراین از کندترین اشکال سفرهای فضایی شروع میکنیم تا ببینیم رسیدن به پروکسیما قنطورس چقدر طول خواهد کشید.
روشهای فعلی
رسیدن به یک نقطهی خاص از فضا چقدر طول میکشد؟ اگر آن نقطهی خاص در منظومهی شمسی خودمان باشد و برای رسیدن به آن از تکنولوژیهای فعلی بخواهیم استفاده کنیم، پاسخ دادن به این سوال بسیار آسانتر خواهد بود.
شاتل فضایی
برای مثال، با استفاده از تکنولوژی به کار رفته در ماموریت نیوهورایزنز (که متشکل از ۱۶ پیشرانه با سوخت هیدرازین بود) رسیدن به ماه ۸ ساعت و ۳۵ دقیقه طول خواهد کشید.
از سوی دیگر، آژانس فضایی اروپا با استفاده از پیشرانش یونی در ماموریت SMART-1 عجلهای برای رسیدن به ماه ندارد. با این تکنولوژی انقلابی، ماموریت SMART-1 یک سال و یک ماه و دو هفته برای رسیدن به ماه به زمان احتیاج دارد.
پس برای سفرهای نزدیک، گزینههای متعددی از پیشرانش موشکی گرفته تا موتورهای اقتصادی یونی پیش رو داریم. علاوه بر این از جاذبهی عظیم مشتری و زحل هم میتوان مانند تیرکمان استفاده کرد. با این حال اگر بخواهیم به ماموریتهایی با مسافتهای بیشتر فکر کنیم، باید به تکنولوژی خود مقیاس بزرگتری بدهیم و ببینیم چه روشهایی واقعاً "ممکن" هستند.
وقتی صحبت از روشهای ممکن میشود، منظور آنهایی است که از تکنولوژیهای موجود فعلی (یا آنهایی که هنوز وجود ندارند، ولی از لحاظ فنی امکانپذیر و دست یافتنی هستند) استفاده میکنند.
همانطور که در ادامه خواهیم دید بعضی از این تکنولوژیها امتحان خود را پس دادهاند و برخی دیگر تکنولوژیهای در حال ظهور هستند. تقریباً در تمامی موارد، این تکنولوژیها سناریوهایی عملی، اما به شدت کند یا گران قیمتی را برای رسیدن به نزدیکترین ستارهها ارائه میدهند.
پیشرانش یونی
موتور یونی در حال حاضر کندترین نوع پیشرانش است، اما در عین حال بیشترین بهرهوری سوخت را دارد. تا چند دهه پیش پیشرانش یونی موضوعی علمی-تخیلی تصور میشد. با این حال در سالهای اخیر تکنولوژی موتورهای یونی راه زیادی را از تئوری تا عمل پیموده است.
رانش یونی
برای مثال، ماموریت SMART-1 آژانس فضایی اروپا توانست با موفقیت پس از طی مسیر مارپیچ ۱۳ ماههای به ماه برسد.SMART-1 از انرژی الکتریکی به دست آمده از صفحات خورشیدی خود برای فعالسازی پیشرانههای "اثر هال" استفاده میکرد. تنها ۸۲ کیلوگرم سوخت زنون برای به حرکت درآوردن SMART-1 به سمت ماه استفاده شد. در پیشرانهی به کار رفته در این ماموریت هر کیلوگرم سوخت زنون سرعت فضاپیما را ۴۵ متر بر ثانیه افزایش میداد. این نوع از پیشرانش بسیار کارآمد و بهینه است، اما به هیچ وجه سریع نیست.
یکی از اولین ماموریتهایی که از تکنولوژی موتور یونی استفاده کرد، ماموریت اعماق فضای ۱ (Deep Space 1) به دنبالهدار بورلی در سال ۱۹۹۸ بود. در این ماموریت از یک موتور یونی با ۸۱.۵ کیلوگرم زنون به عنوان سوخت پیشرانه استفاده شد. بعد از ۲۰ ماه رانش، سفینه به سرعت ۵۶ هزار کیلومتر بر ساعت رسید.
پیشرانههای یونی از آنجایی که "رانش در واحد جرم" بسیار بیشتری دارند، از تکنولوژی موشکی اقتصادیتر هستند. اما زمان زیادی طول میکشد تا پیشرانههای یونی به سرعتهای بالا برسند و علاوه بر آن حداکثر سرعت قابل دستیابی توسط آنها به میزان دخیرهی سوخت و مقدار انرژی الکتریکی که بتواند تولید کند بستگی دارد.
پس در صورتی که برای سفر به پروکسیما قنطورس از پیشرانش یونی استفاده کنیم، پیشرانهها به منبع عظیمی برای تولید انرژی (مانند انرژی هستهای) و مقادیر زیادی سوخت احتیاج دارد (هرچند این میزان سوخت هنوز هم بسیار کمتر از میزان مورد نیاز برای تکنولوژی موشکی است).
بر اساس فرض تبدیل ۸۱.۵ کیلوگرم سوخت زنون به سرعت ۵۶ هزار کیلومتر بر ساعت میتوان محاسباتی انجام داد: با سرعت ۵۶ هزار کیلومتر بر ساعت، ۸۱ هزار سال طول خواهد کشید تا فاصلهی ۴.۲۴ سال نوری بین زمین و پروکسیما قنطورس را طی کنیم.
برای اینکه درک بهتری از این اعداد داشته باشید، چنین سفری ۲۷۰۰ نسل از انسانها زمان خواهد برد. میتوان نتیجه گرفت که موتور یونی برای سفرهای سرنشیندار بین ستارهای بسیار کند است. اما اگر پیشرانههای یونیِ بزرگتر و قویتری ساخته شوند و فضاپیما بتواند سوخت کافی برای روشن نگه داشتن موتور در طول کل مسیر با خود حمل کند، زمان سفر به شدت کاهش خواهد یافت؛ هرچند همچنان بیشتر از طول عمر انسان خواهد بود.
کمک گرانشی
سریعترین ابزار موجود فعلی برای سفرهای فضایی روش کمک گرانشی است. در این روش فضاپیما با استفاده از حرکت نسبی (مثل حرکت در مدار) و جاذبهی سیاره، برای تغییر مسیر و سرعت خود استفاده میکند. کمک گرفتن از جاذبه روشی بسیار مفید برای سفرهای فضایی است، مخصوصاً اگر در آن از سیارهی عظیمی مانند مشتری برای افزایش سرعت استفاده شود
مارینر ۱۰ اولین فضاپیمایی بود که از این روش استفاده کرد. این فضاپیما با استفاده از کشش جاذبهی زهره در سال ۱۹۷۴ به سمت عطارد پرتاب شد. در دههی هشتاد میلادی وُیجر ۱ از جاذبهی زحل و مشتری برای رسیدن به سرعت ۶۰ هزار کیلومتر بر ساعت استفاده کرد و هم اکنون هم با همین سرعت در حال سفر به فضای میانستارهای است.
هرچند این ماموریت هلیوس ۲ است که رکورد بیشترین سرعت به دست آمده توسط "کمکِ گرانشی" را در اختیار دارد. هلیوس ۱ و ۲ در زمان پرتاب در سالهای ۱۹۷۴ و ۱۹۷۶ رکورد رسیدن به نزدیکترین فاصله تا خورشید را نیز در اختیار داشتند. هلیوس ۲ توسط یک موشک معمولی به نام تایتان توسط ناسا به فضا پرتاب شد و در مداری به شدت بیضوی قرار گرفت.
به دلیل خروج از مرکز بسیار زیاد (۰.۵۴) مدار هلیوس ۲، این فضاپیما قادر بود در حضیض خورشیدی به حداکثر سرعتی برابر با ۲۴۰ هزار کیلومتر بر ساعت برسد. این سرعت بالا تنها توسط گرانش خورشید به دست آمده بود.
هرچند از لحاظ فنی سرعت حضیض هلیوس ۲ "کمک گرانشی" به شمار نمیرود، بلکه "بالاترین سرعت مداری" نام دارد. به هر حال، این فضاپیما رکورد سریعترین وسیلهی ساخت بشر را در اختیار دارد. اگر ویجر ۱ با سرعت ثابت ۶۰ هزار کیلومتر در ساعت به سمت پروکسیما قنطورس حرکت میکرد، ۷۶ هزار سال (بیش از ۲۵۰۰ نسل) طول میکشید تا این فاصله را طی کند.
اما اگر ویجر ۱ میتوانست به رکورد هلیوس ۲ دست پیدا کرده و با سرعت ثابت ۲۴۰ هزار کیلومتر بر ساعت حرکت کند، مسافت ۴.۲۳۴ سال نوری بین زمین و پروکسیما قنطورس را ظرف ۱۹ هزار سال (بیش از ۶۰۰ نسل) طی میکرد. این میزان به طرز قابل توجهی بهتر است، ولی برای عملی کردن یک سفر همچنان کافی نیست.
موتور الکترومغناطیسی (EM)
یکی از دیگر روشهای ارائه شده برای سفرهای بین ستارهای استفاده از "پیشرانهی حفرهی رزونانس فرکانس رادیویی" است که با نام درایو الکترومغناطیسی یا EM شناخته میشود. این طرح اولین بار در سال ۲۰۰۱ توسط راجر شایر، دانشمند انگلیسی پیشنهاد شد. تا قبل از آن تصور میشود که از انرژی الکتریکی نمیتوان برای ایجاد رانش در فضاپیماها استفاده کرد.
درایو الکترومغناطیسی
چنین طرحی بسیار با تردید مواجه شده است. دلیل عمدهی آن هم این است که قانون بقای مومنتوم را نقض میکند. هرچند که آزمایشهای جدید بر روی این تکنولوژی ظاهراً به نتایج مثبتی منجر شده است. در جولای سال ۲۰۱۴ محققان بخش تحقیقات پیشرفتهی پیشرانش ناسا ادعا کردند که با موفقیت طرح جدیدی از درایو پیشرانش الکترومغناطیسی را آزمایش کردهاند.
در آوریل ۲۰۱۵ هم محققان ناسا اعلام کردند که با موفقیت موتور EM را در شرایط خلاء آزمایش کردهاند که نشان میدهد این موتور میتواند در فضا هم کار کند. در جولای همان سال، تیم تحقیقاتی دپارتمان سیستمهای فضایی دانشگاه درسدن آلمان نسخهی خودشان از موتور را ساختند و رانش قابل تشخیصی را مشاهده کردند.
بر اساس محاسبات نمونهی ساخت ناسا، (که قدرت تخمینی ۰.۴ نیوتن بر کیلو وات دارد) فضاپیمایی که با درایو الکترومغناطیسی تجهیز شده باشد، میتواند در کمتر از ۱۸ ماه به پلوتو سفر کند، چیزی حدود یک ششم زمانی که نیوهورایزنز (با سرعتی نزدیک ۵۸ هزار کیلومتر بر ساعت) طول کشید تا به پلوتو برسد.
هرچند این افزایش سرعت پیشرفت قابل ملاحظهای است، اما حتی با این سرعت هم فضاپیمایی که به موتور EM مجهز باشد بیش از ۱۳ هزار سال برای رسیدن به پروکسیما قنطورس به زمان احتیاج دارد.
پیشرانش حرارتی هستهای (NTP) و پیشرانش الکتریکی هستهای (NEP)
راه محتمل دیگر برای سفرهای بین ستارهای استفاده از فضاپیماهای مجهز به موتورهای هستهای است. ناسا چندین دهه است که بر روی چنین طرح مفهومی کار میکند.
رانش هسته ای
در موشکهای با نیروی پیشرانش حرارتی هستهای (NTP)، از واکنش اورانیوم یا دوتریوم برای گرم کردن هیدروژن مایع درون رآکتور استفاده میشود. هیدروژن مایع بر اثر دمای بسیار بالای ناشی از واکنش هستهای به گاز هیدروژن یونیزه شده (پلاسما) تبدیل شده و سپس از طریق نازل موشک به بیرون هدایت شده و رانش تولید میکند.
موشکهای با نیروی پیشرانش الکتریکی هستهای (NEP) هم همان اصول کلی رآکتورهای هستهای را دارند، با این تفاوت که در آنها با تبدیل گرما به انرژی الکتریکی، قدرت مورد نیاز یک موتور الکتریکی تامین میشود. در هر دو صورت، موشک برای تامین نیروی پیشرانش خود، به جای پیشرانههای شیمیایی که تا به امروز تکیهگاه اصلی ناسا و دیگر آژانسهای فضایی به شمار میروند، به شکافت یا همجوشی هستهای متکی است.
NTP و NEP در مقایسه با پیشرانههای شیمیایی مزیتهای زیادی دارند. اولین و مهمترین این مزیتها چگالی انرژی تقریباً بینهایت در مقایسه با سوخت متداول موشک است. علاوه بر این، موتوری که از سوخت هستهای استفاده میکند پیشرانش بیشتری به نسبت مقدار سوخت مصرفی تولید میکند. این ویژگی سبب کاهش میزان سوخت مورد نیاز و در نتیجه کاهش وزن و هزینهی پرتاب فضاپیما میشود.
هرچند تا به حال در هیچ ماموریتی از موتور هستهای استفاده نشده است، طی چند دههی گذشته چندین نمونه ساخته و آزمایش شدهاند و چندین طرح مفهومی برای این نوع موتورها پیشنهاد شده است. دانشمندان ناسا تخمین میزنند که با استفاده از موتور هستهای که از شکافت یا همجوشی استفاده کند، سفر به مریخ تنها ۹۰ روز طول خواهد کشید.
اما برای سفر یک طرفه به پروکسیما قنطورس، یک موتور هستهای باید چندین قرن روشن باشد تا به کسر کوچکی از سرعت نور برسد. فراموش نکنید موتور مذکور باید چندین قرن هم در جهت معکوس کار کند تا سرعت فضاپیما هنگام رسیدن به مقصد کم شود. با یک حساب ساده مشخص میشود که با این روش، رسیدن به پروکسیما قنطورس ۱۰۰۰ سال طول میکشد. پس موتور هستهای هم تنها برای سفرهای بین سیارهای خوب است، نه بین ستارهای.
روشهای نظری
با استفاده از تکنولوژیهای موجود، زمان مورد نیاز برای فرستادن فضانوردان و دانشمندان به ماموریتهای بین ستارهای بسیار طولانیتر از آن است که عملی باشد. اگر بخواهیم چنین سفری در طول عمر یک انسان صورت بگیرد، به روشهای جاهطلبانهتری احتیاج داریم. چنین روشهایی در حال حاضر تماماً نظری هستند.
در حالی که روشهایی مانند استفاده از کرمچاله یا موتور پرش هنوز کاملاً تخیلی حساب میشوند، ایدههای پیشرفتهای هم وجود دارند که ممکن است در آینده عملی شوند.
پیشرانش پالس هستهای
پیشرانش به وسیلهی پالس هستهای یک شکل محتمل (از لحاظ نظری) برای سفرهای فضایی است.
پالس هسته ای
مفهوم آن برای اولین بار در سال ۱۹۴۶ توسط استانیسلا اولام، ریاضیدان لهستانی-امریکایی که در پروژهی منهتن بر روی ساخت بمب اتم کار میکرد ارائه شد. پروژهی ساخت فضاپیمایی که از این نوع پیشرانش استفاده کند، اوراین نام داشت و در سال ۱۹۵۸ آغاز به کار کرد و در سال ۱۹۶۳ منتفی شد.
پروژهی اوراین قرار بود از پالس ایجاد شده توسط انفجارهای اتمی برای پیشرانش سفینه استفاده کند. به صورت خلاصه، این پروژه شامل یک فضاپیمای بزرگ با محمولهی عظیمی از کلاهکهای اتمی میشد که نیروی پیشرانش خود را با استفاده از رهاسازی بمبهای اتمی پشت سر خودش و سوار شدن بر موج انفجار تامین میکرد. بعد از هر انفجار، نیروی آن توسط صفحهای در پشت فضاپیما با نام "هل دهنده" جذب شده و تبدیل به رانش به سمت جلو میشد.
هرچند با استانداردهای امروزی چنین طرحی به هیچ وجه ظریف و هوشمندانه نیست، اما بر اساس برخی برآوردها پروژهی اوراین میتواند به سرعتی برابر ۵ درصد سرعت نور (برابر با ۵۴ میلیون کیلومتر بر ساعت) دست پیدا کند.
البته این طرح نکات منفی اجتناب ناپذیری نیز داشت. به عنوان نمونه، ساختن سفینهای به آن بزرگی، از لحاظ مالی به شدت گران تمام خواهد شد. فضاپیمای اوراین که قرار بود از بمب هیدروژنی برای پیشرانش خود استفاده کند، بین ۴۰۰ هزار تا ۴ میلیون تن وزن داشت که حداقل سه چهارم این وزن مربوط به بمبهای اتمی بود (وزن هر کلاهک ۱ تن در نظر گرفته شده بود). با این تفاسیر، بنا به محافظهکارانهترین برآوردها در سال ۱۹۶۸، ساخت سفینهی اوراین ۳۶۷ میلیارد دلار هزینه داشت.
اگر تورم را در نظر بگیریم، ساخت سفینهی اوراین امروزه ۲.۵ تریلیون دلار (برابر با دو سوم درآمد سالانهی دولت امریکا) هزینه دارد. بنابراین ساخت چنین سفینهای حتی در سبکترین حالت ممکن هم بسیار گران قیمت خواهد بود. همچنین مشکل تشعشعات و زبالههای اتمی را هم نباید فراموش کرد. در حقیقت پروژهی اوراین بیشتر به این دلیل و همچنین پیمان منع آزمایشهای اتمی در سال ۱۹۶۳ خاتمه یافت.
موشک همجوشی
احتمال دیگری که در قلمروی مهار انرژی هستهای قرار دارد، موشکهایی است که از همجوشی هستهای برای پیشرانش استفاده میکنند.
موشک همجوشی
در این طرح، وقتی گلولههای حاوی مخلوط دوتریوم و هلیوم-۳ در محفظهی واکنشی که توسط پرتوهای الکترونی محصور شده است دچار همجوشی میشوند، انرژی تولید میشود. این رآکتور همجوشی ۲۵۰ گلوله در ثانیه مصرف میکند تا پلاسمایی با انرژی بالا تولید کند. پلاسمای تولید شده سپس از طریق یک نازل مغناطیسی به بیرون هدایت میشود تا نیروی پیشرانش تولید شود.
مثل موشکی که به رآکتور هستهای متکی است، این طرح هم از لحاظ بهینگی مصرف سوخت و تکانهی ویژه مزایایی دارد. سرعت خروج پلاسما از نازل حدود ۱۰ هزار کیلومتر بر ثانیه تخمین زده میشود که بسیار فراتر از راکتهای معمولی است.
علاوه بر آن، این تکنولوژی طی چند دههی گذشته به شدت مورد مطالعه قرار گرفته است و پیشنهادهایی هم در رابطه با آن ارائه شده است. برای مثال، در بین سالهای ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۸، انجمن بین سیارهای بریتانیا مطالعات امکان سنجی چنین طرحی را با نام پروژهی دایدالوس به انجام رساند. با تکیه بر تکنولوژی موجود همجوشی، تحقیقات بر روی ساخت سفینهی بدون سرنشینی متمرکز بود که بتواند ظرف طول عمر یک انسان به ستارهی بارنارد (با فاصلهی ۵.۹ سال نوری از زمین) سفر کند.
در این طرح از یک موشک دو مرحلهای استفاده میشود. مرحلهی اول به مدت ۲ سال کار کرده و سرعت فضاپیما را به ۷.۱ درصد سرعت نور میرساند. مرحلهی اول سپس از فضاپیما جدا میشود و مرحلهی دوم ظرف مدت ۱.۸ سال سرعت فضاپیما را به ۱۲ درصد سرعت نور میرساند. سپس مرحلهی دوم هم خاموش میشود و سفینه سفر ۴۶ سالهی خود با سرعت ثابت را آغار میکند.
بر اساس برآوردهای این پروژه، این ماموریت ۵۰ سال برای رسیدن به ستارهی بارنارد زمان نیاز داشت. با انجام کمی محاسبات متوجه میشویم که این سفینه در صورت ساخته شدن، ظرف ۳۶ سال به پروکسیما قنطورس میرسید. اما این پروژه با توجه به تکنولوژی آن زمان از خیلی جهات غیر عملی ارزیابی شد. بسیاری از دلایل غیر عملی بودن این پروژه هنوز هم صادق هستند.
برای مثال هلیوم ۳ بر روی زمین بسیار کمیاب است و باید از ماه استخراج شود. به علاوه، با توجه به تکنولوژی فعلی، انرژی که برای روشن کردن رآکتور همجوشی نیاز است، از انرژی تولید شده توسط آن بیشتر است. هرچند دانشمندان در آزمایشهای جدید بر روی زمین به حالتی که انرژی تولیدی و مصرفی رآکتور برابر باشد دست پیدا کردهاند، اما هنوز راه زیادی تا استفاده از رآکتور همجوشی در سفرهای بین ستارهای وجود دارد.
همچنین هزینهی ساخت چنین سفینهای بسیار زیاد خواهد بود. پروژهی دایدالوس در سبکترین حالت ممکن ۶۰ هزار تن وزن خواهد داشت. برای مقایسه سیستم پرتاب فضایی ناسا (SLS) تنها ۳۰ تن وزن دارد و با این وجود، هر پرتاب ۵ میلیارد دلار هزینه روی دست ناسا میگذارد. به طور خلاصه، ساخت موشکهای همجوشی هستهای نه تنها به شدت گرانقیمت است، بلکه نیازمند سطحی از تکنولوژی رآکتور همجوشی است که تاکنون به آن دست پیدا نکردهایم.
موسسهی بین ستارهای ایکاروس، یک سازمان بین المللی از دانشمندان داوطلب (که بسیاری از آنها قبلاً برای ناسا و یا آژانس فضایی اروپا کار میکردهاند) است که تلاش دارد پروژهی دایدالوس را در قالب پروژهی ایکاروس احیا کند. ایکاروس در سال ۲۰۰۹ تاسیس شده و امیدوار است تا پیشرانش از طریق همجوشی هستهای را در آیندهای نزدیک امکانپذیر کند.
با کانال تلگرامی «آخرین خبر» همراه شوید
منبع: زومیت
ویدیو مرتبط :
چقدر طول می کشد تا در آپارات عضو شویم؟