سایر
2 دقیقه پیش | جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کندایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ... |
2 دقیقه پیش | ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کردالعالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ... |
حسین واله در گفتوگو با «اعتماد»: بازی برد- برد با اعراب هم جواب خواهد داد
اعتماد/ متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست.
«هر قدر ما در گذشته بمانیم دیگران هم در نسبت با ما در گذشته باقی خواهند ماند. سیاست تعامل با جهان خارج که خواست عمومی در ایران امروز و اقتضای مرحله فعلی تحول منطقهای است باید تمام عیار پیگیری شود. از لوازم این تعامل، بازپردازش مناسبات بر پایه احترام متقابل، منافع مشترک و با رعایت حساسیتهای همه طرفهای منطقهای است.» شاید بتوان این عبارات را لُب کلام حسین واله در گفتوگوی تفصیلی با «اعتماد» دانست. حسین واله، در ایام دولت اصلاحات، مسوولیت معاونت نهاد ریاستجمهوری را برعهده داشت و در روزهای پایانی عمر دولت سیدمحمد خاتمی، سفیر ایران در الجزایر شد. واله که این روزها در دانشگاه شهید بهشتی به تدریس مشغول است، در گفتوگو با «اعتماد» به بررسی روابط ایران با کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس میپردازد و معتقد است که دستگاه دیپلماسی دولت تدبیر و امید با دستیابی به برجام، نیاز به بازتعریفی جدید از سیاستهایش دارد چراکه ایران پسابرجام با ایران پیشابرجام بسیار متفاوت است و هرکدام نحوه رفتار خاص خود را میطلبد. او هرچند در این گفتوگو معتقد است اعراب در دوران گذار تنظیم روابط با ایران هستند، ولی میگویند کشورهای خلیج فارس به تدریج به این نتیجه خواهند رسید که تلاشهایشان برای بازگشت شرایط به سابق، دستاوردی برایشان ندارد و انتظاراتشان رنگ خواهد باخت. مشروح گفتوگوی «اعتماد» با حسین واله در ادامه میآید.
اجرایی شدن توافق هستهای چه تغییراتی در منطقه و همچنین نقش آفرینی ایران در منطقه داشته است؟
وضعیت و جایگاه کنونی ایران در منطقه، بیش از آنکه تحت تاثیر برجام باشد، تحت تاثیر عواملی عینی است که موقعیت فعلی خاورمیانه و خلیج فارس را رقم زدهاند. به عبارت دیگر، اینکه ایران نسبت به گذشته چه وضعیتی قرار دارد، تا حدی تابعی از این است که شرایط منطقه چه مختصاتی دارد. خاورمیانه چهار، پنج مساله اصلی دارد که با یکدیگر متداخل هستند؛ نخست، تروریسم و بحران امینت است. دوم، بحران مشروعیت برخی در اکثر کشورهای منطقه است. بحران سوم، فقدان منابع توسعه است. چهارمین بحران، رقابت دولتهای منطقهای برای نفوذ و پنجمین مساله، دخالتهای نیروهای فرامنطقهای است. از چشمانداز سیاسی، خاورمیانه یعنی این پنج مساله. وضعیت و جایگاه امکانهای ایران به منزله یک دولت – ملت هم اکنون تغییر کرده و در نتیجه، اولویتهای ما نسبت به گذشته تغییر یافته است.
این اولویتهای جدید چیست؟
تحولی که در سطح جهانی موجب شد بحران اتمی حل شود، همان تحول موجب شد نقش ایران در منطقه هم تغییر یابد. طبیعتا ایران به منزله یک دولت – ملت در این شرایط جدید باید سیاست خارجیاش را باز تعریف کند چراکه جایگاهش تغییر کرده است. این اولویت یکم است. کسی که میخواهد در سیاست خارجی سیاستگذاری کند، باید ایران را در چارچوب بزرگتر تحلیل کند.
این چارچوب بزرگ و نگاه کلان چیست؟
باید متوجه باشیم فقط ایران نبود که میخواست بحران اتمی حل شود. البته ایران از ابتدا نمیخواست بحرانی به نام پرونده اتمی ایجاد شود و ایجاد آن بحران به دلایل عمدتا بیرونی رخ داد. با این حال، همان نیروهایی که بحران اتمی را برای ایران ایجاد کردند، در اثر اتفاقی عزمشان را برای حل پرونده اتمی ایران هم جزم کردند. آن اتفاق جهانی این است: ١١ سپتامبر ٢٠٠١ نقطه عطفی در عرصه جهانی بود. نظر غالب در غرب، تکیه بر قدرت نظامی در جهت حل بحرانها و مشکلات از جمله امنیت و تروریسم بود. یک دهه تقریبا این نظر تداوم یافت ولی بعد دچار مشکلاتی شد. انتخابات سال ٢٠٠٨ امریکا و روی کار آمدن باراک اوباما عبور از آن دکترین را کلید زد. «تغییر» که شعار اوباما در دوره اول بود، فقط یک شعار تربیونی نبود که در ویترینی گذاشته شود بلکه ضرورتی بود که در جامعه امریکا و فضای بینالمللی حس میشد. دکترین پیشا اوباما در دسترسی به اهداف خود ناکام ماند. تغییر این پارادایم خود عناصر مختلف و پیامدهای درازدامن دارد. یکی از اجزایش این است که در خاورمیانه جهت فشارهایی که از بیرون وارد میشد، دگرگون شد و منجر به پدیدهای شد که نام بهار عربی یافت. البته بعدها مشخص شد این تحولات در جهان عرب زیاد هم بهار نبود. همان تغییر و دگرگونی فشارها به خاورمیانه منجر به این شد که قدرتهای جهانی برای ثبات بیشتر در خاورمیانه به حل و فصل اختلافاتشان با ایران در پرونده اتمی روی بیاورند.
پرونده هستهای ایران یکی از مهمترین بحرانهای بینالمللی است. حل این پرونده امیدها را برای حل دیگر بحرانهای موجود افزایش داد ولی در خاورمیانه با وجود میل ایران و قدرتهای بینالمللی وضعیت تفاوت چندانی نکرد. چرا تنشها کاهش نیافت؟ به عبارت دیگر، چرا برخی بازیگران منطقهای به واقعیت برجام هنوز تن ندادهاند؟
دکترین بوش تکیه بر توان نظامی برای حل بحرانها بود. در آن زمان، یک پیشنهاد این بود که به جای حمله به عراق، به ایران حمله نظامی کنند. شما حتما فشار ناشی از این مساله را در آن ایام به یاد دارید. با این حال، با آنکه امریکا به ایران حمله نظامی نکرد ولی میزان فشاری که به تهران وارد شد، کمتر از حمله نظامی هم نبود. در این شرایط و در هنگامی که این جبههگیری در غرب شکل گرفت، دولتهایی که در منطقه جزو متحدان امریکا محسوب میشدند، توانستند صحنههایی را که ایران نقشآفرینی میکرد – و حال به دلیل فشارهای غرب نمیتوانست آن صحنهها را پر کند و به همین خاطر، خلأهایی ایجاد شده بود - پر کنند. این یک راز پنهانی نیست که برخی کشورهای منطقه از شکرآب شدن روابط ایران و غرب حداکثر استفاده را کردند. شاید درک برخی پایتختهای کشورهای منطقه از تحولات جهانی کندتر از مابقی صورت میگیرد و آنها دیر متوجه میشوند که چه در راه است. خیلی از آنها هم انتظار دستیابی به برجام و اجرایی شدن توافق هستهای را نداشتند، یعنی وقوع برجام برای آنها غیرمترقبه بود. خیلی هم تلاش کردند که توافق هستهای به دست نیاید و بعد از آن سرمایهگذاری بسیاری برای رد برجام انجام دادند زیرا منافع اقتصادی و سیاسی حاصل از تحریمهای ایران را از دست میدادند. برخی از آنها تصور میکردند که در پروسه مذاکرات زمانی ایران زیر میز خواهد زد و مذاکرات هوا میشود. وقتی که توافق هستهای محقق شد، آنها با واقعیت و فکت جدیدی به نام برجام و نقش بالقوه ایران روبه رو شدند. در این شرایط، چون آنها دکترین سیاست خارجیشان را همچنان براساس دکترین بوش تنظیم کرده بودند، ناچار شدند دگرگونی بسیاری در سیاست خارجیشان ایجاد کنند تا بتوانند خود را با واقعیت تطبیق دهند. این دوره فترت زمانی، در نظر ما به شکل تنشهای مضاعف با این کشورها نمود یافته است.
یعنی معقتدید که روابط برخی اعراب با ایران در دوران گذار است و سرانجام آنها به سمت تنشزدایی با ایران حرکت خواهند کرد؟
بله، آنها در دوران گذار هستند. اینکه آنها چه زمانی به سمت عادی سازی و بهبود روابط با ایران حرکت خواهند کرد، بستگی به عوامل بسیاری دارد و از جمله رفتار ایران. معمولا افرادی که در سیاست خارجی صحبت میکنند تقصیر بحرانها را بر گردن دیگران میاندازند اما یک تحلیلگر نباید این کار را بکند و باید واقعگرایانه به مساله بنگرد. از نگاه یک تحلیلگر، برای عادی سازی و بهبود روابط با کشورهای پیرامونی، همانقدر تغییر رفتار در کشورهای عربی لازم است که برای ما لازم است. من تاکنون آنچه گفتم درباره نقش قدرتهای فرامنطقهای در خاورمیانه و تاثیرات اقدامات آنها بود ولی یک چیز دیگری هم وجود دارد. برخی کشمکشهایی که در منطقه ما وجود دارد، عوامل طبیعی دارند. در یک نظم شکل گرفته چهل،
پنجاه ساله در خاورمیانه، ترتیباتی صورت گرفته بود تا دولتهای این منطقه مناسبات شان را در آن قالب با یکدیگر تعریف کنند. به دلیل وقوع انقلاب اسلامی، بخشی از این ترتیبات و مناسبات برهم خورد. در ادامه، به دلیل حادثه ١١ سپتامبر و پیامدهای ناشی از آن، بخش دیگری از این ترتیبات و مناسبات از بین رفت. مثلا مشکل بحران مشروعیت دولتهای منطقه، بحرانی وارداتی نیست و ناشی از ذات خاورمیانه است. تغییراتی در مدل زندگی برخی جوامع منطقهای به وجود آمده، متناسب با این تغییر در مدل زندگی، تحولات فرهنگی صورت گرفته اما متناسب با آن تحولات سیاسی شکل نگرفته است. یک سازمان سیاسی قدیمی در یک محیط مدرن شده موجب عدم پیوستگی سقف و کف جامعه و سر و تنه حکومتها شده است. اکثر کشورهای منطقه از این مشکل رنج میبرند. این عامل موجب بروز واکنشهایی در جوامع میشود، آن واکنش خود سبب واکنش همسایگان آن کشورها میشود و واکنش همسایگان مجددا سبب واکنش کشور نخست میشود. به عبارت دیگر، از بین رفتن نظم پیشین و ایجاد یک نظم جدید منطقهای ضروری میسازد تا ایران مسائل جدید در منطقه را از نو ببیند و با توجه به موقعیت و جایگاه جدید ایران در پسابرجام، برای آنها یک سیاست جدید طراحی کند. در این صورت تنشزدایی و بهبود روابط با کشورهای منطقه هم سرعت مییابد. متاسفانه هنوز این کار نشده است.
نگاه دیگری هم وجود دارد و آن، این است که برخی از این کشورها دوست ندارند ایران از ثمره برجام استفاده کند و به همین خاطر، سیاست مبتنی بر تنشآفرینی را در دستورکار خود قرار دادهاند و همین موجب شده تا بحرانهای متعدد و مکرری پس از برجام در خاورمیانه حاصل شود...
من این مساله را رد نمیکنم ولی همین مساله هم یکی از عوامل است و تنها عامل نیست. شما درست میگویید که مواضع یک دولت میتواند تحت تاثیر نگرانی از این باشد که سود بادآوردهاش از خصومت ایران و غرب در حال از بین رفتن است و به همین خاطر نگرانی پیدا میکند. یک عامل دیگر، به دلیل زنجیرهوار بودن روابط کشورها با یکدیگر و تاثیرپذیری از همدیگر است. شما به حوادث ٥ سال اخیر بازگردید. هر رخدادی در هر محیطی، تاثیراتش مختص به آن محیط نمیماند. مثلا فرض کنید در بحرین، یک اعتراض سیاسی اجتماعی رخ میدهد. این اعتراض، فقط در بحرین تاثیر نمیگذارد بلکه در عربستان، قطر و ایران و... هم تاثیرگذار است. البته این تاثیرات در هر کشور متفاوت است، مثلا شیخ نشینهای خلیج فارس را بی ثبات میکند ولی ایران بی ثبات نمیشود. ما باید بدانیم حوادثی که در یکی از کشورهای منطقه رخ میدهد در همه منطقه تاثیرگذار است. این مسائل نیز در تنشها و بحرانهای متعدد خاورمیانه موثر بودهاند.
برخی از این بحرانها نیز مصنوعی است. به نظر میرسد نوعی ترس از رها شدن توسط امریکا در برخی کشورهای منطقه وجود دارد و توافق هستهای با ایران را یک نشانه در جهت همین مساله میدانند. فکر میکنید تا چه اندازه آنها میخواهند با
تنش آفرینی مانع از رها شدن توسط امریکا شوند؟
این منظر کمی مبالغهآمیز است. چرا؟ به این دلیل که متحدان منطقه امریکایی آنقدر نفوذ ندارند که بتوانند بر سیاست امریکا تاثیر جدی بگذارند. عکس این مساله صادق است. تنها استثنا در این باره اسراییل است. اسراییل تنها متحدی است که توانایی تاثیرگذاری در سیاست داخلی امریکا را دارد و البته این توانایی در زمان اوباما بسیار محدود شده و کاهش یافته است. شما مشاهده کردید با وجود جلز و ولز نتانیاهو برای جلوگیری از توافق هستهای، برجام به دست آمد. اینگونه نیست که متحدان امریکا در منطقه به غیر از اسراییل این ظرفیت را داشته باشند که بر امریکا تاثیر بگذارند. ظرفیت اثرگذاری ایران بر امریکا به تنهایی فوقالعاده بیشتر از همه کشورهای عربی است. گاهی وقتها این نوع مبالغهها، موجب میشود تا بخشی از واقعیت را نبینیم و بخشی از سیاستگذاریهایمان دچار کاستی شود. یکی از عواملی هم که موجب میشود برخی از کشورهای عربی در غرب کارهایی بکنند و نمایشی از خود نشان بدهند به این دلیل است که ایران از ظرفیت خود به اندازه کافی و مناسب برای تاثیر گذاشتن در جهان غرب استفاده نمیکند که آن هم به خاطر برخی از توهماتی است که نزد پارهای از سیاستمداران ایرانی وجود دارد که فکر میکنند رقبای ما در منطقه، دم کشورهای غربی را دیدهاند و آنها نمیگذارند. اینگونه نیست بلکه اشکال اصلی عدم حضور ما است. اگر ما یک خلأ را پر نکنیم، فکر نکنیم که آن خلأ و میدان قدرت همیشه خالی میماند. متاسفانه ایران در طراحی نقشههایی برای تاثیرگذاری بر غرب کم گذاشته است و این موجب میشود تا برخی از کشورها از خلأ عدم حضور ایران استفاده کنند.
برخی کشورهای عربی مدعی هستند که از ایران نگران هستند. فکر میکنید این نگرانی تا چه اندازه واقعی است؟
کشورهای حاشیه خلیج فارس قدرت یافتن ایران را تهدیدی برای خود میبینند در حالی که ایران افزایش قدرت خود را در راستای امنیتزایی برای منطقه میداند. تنشها بر اساس ارادهها شکل میگیرد و ارادهها نیز بر اساس درک دیگری ایجاد میشود. درک طرف مقابل هم متاثر از برداشتی است که شما از طرف مقابل مشاهده میکنید. نگاهی که اعراب به ایران دارند این است که ایران دولتی دارد که ٣٠ سال در ستیز با غرب تداوم یافته است. هشت سال در جنگ با عراق بوده است. جنگی که اکثر کشورهای عربی و غربی پشت سر صدام حسین بودند. به رغم این تلاشها، ایران شکست نخورد بلکه صدام شکست خورد. ایران کشوری بوده است که در دوره کمای روسیه پس از سقوط شوروی، پرچم غرب ستیزی را برافراشته نگه داشته و تا امروز ادامه داده است. این تصویری است که اعراب نسبت به ایران دارند. آنها میبینند ایران با وجود تحریمهایی که به آن تحریمهای فلجکننده میگفتند و در زمانی که در مقابل جبهه امریکا و غرب بوده، سرپا مانده است. اکنون با تمامی این مسائل، با غرب درباره مساله اتمی توافق هم کرده است. آنها در این شرایط میگویند این دولت، با این توانایی و ظرفیت، در شرایط کنونی ما را خواهد خورد. این طبیعیترین ترس ناشی از شرایط کنونی است. ما برای رفع این ترس چه کردیم؟ به رسانههای عربی ما نگاه کنید و ببینید که صبح تا شب چه منتشر میکنند. این برنامهها چه پیامی به طرف مقابل میدهد. ببینید ما صدها سال است که به کسی تجاوز و حمله نکردهایم و عزمی هم برای تجاوز به دیگران نداریم ولی عزم ما برای عدم تجاوز به دیگری کفایت نمیکند، مهم این است که رفتار ما هم ناشی از این عزم و اراده باشد. کافی است توطئهای مانند طرح ساختگی ترور سفیر امریکا در واشنگتن در سال ٢٠١١ صورت بگیرد. با این حال، دو عامل دیگر هم در این نگرانی موثر بوده است. یکی سیاستها و تبلیغات ضدایرانی است که پرچمدار آن اسراییل است. اسراییلیها از هر راهی استفاده میکنند تا یک نوع ترس از ایران را در افکار عمومی دنیا نهادینه کنند. بیشترین سرمایهگذاریشان هم روی افکار عمومی کشورهای غربی و امریکایی است. نکته دوم هم آن است که ما پس از برجام خودمان را پیدا نکردیم به این معنا که هنوز ارتباطات ما با این کشورها از مسیر یک مدیوم و کانال ثالث انجام میشود. شاید این اقتضای دوران پیشابرجام بوده ولی در دوران پسا برجام این شرایط باید عوض شود. ما برای ارتباط با عربستان، برای ارتباط با بحرین، برای ارتباط با امارات و... نیاز به واسطه نداریم. این مساله که برای ارتباطگیری با آنها نیازمند واسطه است، فاصله و ترس را به آنها منتقل میکند.
فکر میکنید بهترین راه برای تسریعبخشی در جهت بهبود روابط با این کشورها چیست؟
بخشی از مشکل کنونی در حال گذار روابط ایران و کشورهای عربی ناشی از این است که بعد از تغییر نقش ایران در دوران پسابرجام در سطح بینالمللی و منطقهای، به یک بازنویسی گسترده در سیاستهایمان نیاز داریم. متاسفانه این اقدام تا اکنون انجام نشده و همین نیز موجب بروز مشکلاتی شده است. در دو سال و نیم اخیر، بخش اعظم سیاست خارجی در دولت آقای روحانی متمرکز بر برجام بوده و تقریبا به غیر از این مساله، به دیگر مسائل نپرداخته است. البته من توجه و تمرکز روی برجام را طبیعی میدانم ولی لازم است تا سیاست خارجی متناسب با این شرایط یک برنامه جدید طراحی و تحولی اساسی ایجاد کند. ما باید سیاستهایمان را ضمن بازخوانی، بازتعریف کرده و آنها را کاراتر از گذشته بکنیم. همسایههای ما نسبت به ما نیازها و دغدغههایی دارند. ما هم نسبت به آنها نیازها و دغدغههایی داریم. ایران تحت فشار تحریم و قطعنامهها، نیاز به یک سیاست خارجی داشت و ایران پس از برجام هم نیازمند یک روش جدید دیگری است. کافی نیست که این روش دیگر، در ذهن من و شما باشد بلکه باید به سیاستهای رسمی و اعلامی ترجمه شده و سپس مورد اعمال و اجرا قرار گیرد. سیاست اعلامی و اعمالی ما درباره عراق، این است که از دولت مرکزی این کشور در جهت بسط حاکمیت ملی، حفظ تمامیت ارضی و مبارزه با تروریسم با تمام قوا حمایت میکنیم. این سیاست موجب شده تا هر چقدر ایران قدرت یابد، عراقیها ترسی نداشته باشند و از قدرت یافتن ایران هم خوشحال باشند زیرا موجب قدرت یافتن خود میدانند. مثل این مساله، باید درباره ترکیه، عربستان، بحرین، امارات و... هم رخ دهد. نحوه برخورد ما درباره بحرین، عربستان و... باید قبل و پس از برجام خیلی متفاوت باشد چون موقع ما تغییر کرده است. همان حرفی را که ما سه، چهار سال قبل بیان میکردیم، اگر امروز بیان کنیم، وزنش دهها برابر سنگینتر از قبل است.
چه زمانی منافع و ضرورتهای ایران و عربستان تلاقی خواهند کرد که در این زمان هر دو کشور به سمت عادیسازی روابط با یکدیگر حرکت کنند؟
من فکر میکنم کشورهای جنوب خلیج فارس به تدریج به این نتیجه خواهند رسید که تلاشهایشان برای بازگشت شرایط به سابق، دستاوردی برایشان ندارد و انتظاراتشان رنگ خواهد باخت. این زمان هم در آیندهای نه چندان دور نخواهد بود. شرایط منطقهای که همه ما در آن درگیر هستیم، به نحو کنونی قابل تداوم نیست و در آیندهای نه چندان دور این بحران رو به بهبود پیش خواهد رفت؛ هم بحران سوریه و هم بحران یمن و هم تنش ایران و عربستان. این بحرانها از نقطه اوج در حال گذشتن هستند و به سمت سرازیری نزدیک میشوند. وقتی عوامل تحریک از اندکی تخفیف یابند، موانع روانی موجود برای ارتباط مستقیم با دولتهای همسایه جنوبی برداشته خواهند شد. من این مساله را دور نمیبینم اما این مساله مشروط به آن است که در ایران هم گامهای ضروری ابتکاری برداشته شود. منش و بازی برد - برد در دیپلماسی جواب داده و باز هم جواب میدهد.
در شرایط کنونی، تا چه اندازه یارگیریهای قدرتهای فرامنطقه در خاورمیانه دستخوش تغییر خواهند شد؟
تغییر یارگیریهای منطقهای تا حدی تابعی از نحوه رفتار ایران است یعنی ایران با دنیا سطح ارتباطات خود را چگونه تعریف میکند. به میزانی که سطح ارتباط ما با دنیا محدود تعریف شود، سطح فشارهای قدرتهای فرامنطقهای هم در منطقه افزایش خواهد یافت. هرقدر ما در گذشته بمانیم دیگران هم در نسبت با ما در گذشته باقی خواهند ماند. سیاست تعامل با جهان خارج که خواست عمومی در ایران امروز و اقتضای مرحله فعلی تحول منطقهای است باید تمامعیار پیگیری شود. از لوازم این تعامل، بازپردازش مناسبات بر پایه احترام متقابل، منافع مشترک و با رعایت حساسیتهای همه طرفهای منطقهای است. اقتدار مسوولیتآفرین است. به میزانی که قدرت منطقهای ایران افزایش مییابد باید مسوولیتشناسی ایران جلوه بیشتری پیدا کند. نباید نسبت به تخطی از این مسوولیت سهلانگار بود. بیتوجهی به این مهم خطر این را دارد که ما ناخواسته به بازی کشیده شویم که دشمن ذاتی ایران طراحی کرده تا آنچه را با برجام به دست آمده با بحرانی تازه و مصنوعی باز پس گیرد.
با کانال تلگرامی «آخرین خبر» همراه شوید
منبع: اعتماد
ویدیو مرتبط :
پروفسور بیژن خرم - فرهنگ مدیریتی برد برد برد