سرگرمی


2 دقیقه پیش

دانلود بازی اندروید

اندروید (از یونانی: به معنای مَرد، انسان، شبه آدم یا رُبات (آدم آهنی))، (به انگلیسی: Android) یک سیستم عامل همراه است که گوگل برای تلفن‌های همراه و تبلت‌ها عرضه می‌نماید و ...
2 دقیقه پیش

بازی اکشن-ماجرایی اسطوره های کوچک/ Pocket Legends

آخرین خبر/ Pocket Legends یکی از جذاب ترین بازی های آنلاین اکشن و سرگرم کننده برای سیستم عامل اندروید است. باید اشاره کرد که این بازی، اولین و بهترین بازی کمپانی MMO است که موفقیت ...



نفس گرم؛ وجه اخلاقی محافظه‌کارانه و نحوه مواجهه با همسر دوم


مهرخانه/ ملیحه اجازه انتقاد از همسرش را به فرزند نمی‌دهد، خود سردرگم است، اما نمی‌تواند به همسردوم‌گرفتن توسط شوهرش، فراتر از سطح فردی و جدا از کشمکش درونی معترض شود. خواست پایبندی به همسر بیمار برای فرزندش، امید و آرزویی مادرانه باقی می‌ماند؛ چراکه ملیحه از هر نوع نقد موقعیت فرادست در قبال دیگری سر باز می‌زند. این‌جاست که عدم قضاوت، سعی در فهم و هم‌دلی در برابر تصمیم‌های دیگران به جای فضیلت، وجهی بزدلانه و ریاکارانه می‌یابد.

سریال نفس گرم که از شبکه یک سیما پخش می‌شد به تازگی به پایان رسید، اما آن‌چه زمینه را برای نوشتن درباره این سریال فراهم می‌کند (جدا از تم تکراری بی‌وفایی همسر و غلبه بر آشفتگی و پریشانی خانوادگی ناشی از آن با خیرخواهی و توکل بر خداوند)، سخن‌گفتن از نوعی تردید اخلاقی در متن زیست دین‌دارانه است. هدف این نوشتار نقد این سریال نیست، بلکه فقط پرداختن به برداشتی از «اخلاق» است که در سریال طرح می‌شد.

شاید لازم باشد پیش از آن، درباره رویکرد رایج سریال‌های تلویزیونی درباره مسئله اخلاق نکته کوتاهی مطرح شود. شخصیت «خیّر» در سریال‌های تلویزیونی ایرانی بسیار تصویر شده است؛ یعنی، کسی که آماده گذشتن از خطاهای اطرافیان، کمک به افتادگان و موعظه گمراهان و غافلان است؛ آن‌که غنوده در سایه این‌همانی عملش با اراده و رضایت خداوند، دسترسی رشک‌برانگیزی به جوهر و حقیقت دین دارد که تقدس و تعبد هم‌زمانش را ممکن می‌کند. او هم‌زمان، شخصیتی گران‌مایه و کم‌بضاعت است. گران‌مایه ازآن‌رو که تردید و دودلی در عملش راه ندارد، عملِ او همواره خیر است و مصلحت؛ و کم‌بضاعت ازآن‌رو که چنین عملی نه به پشتوانه تصمیمی‌ دشوار، تردیدی جان‌کاه و عدم اطمینان از نتایجی است که دست به عمل زدن را منوط به شجاعت و جسارت می‌کند، بلکه با یقینی ساده و تصور خام عدم تناقض در جهان عمل و جوانب نظر توأم است.

به طور خلاصه، برای او چیزی به نام «مسئله» اخلاقی وجود ندارد. جهان هم‌دست صادق عمل اخلاقی شخصیت‌ها در این فضای «داستانی» است. تعارض و تناقضی در کاربست قواعد اخلاقی در موقعیت‌های اجتماعی وجود ندارد؛ تعارض و تناقضی که برخاسته از تفسیر قواعد، تطابق آن‌ها با موقعیت، عدم اطلاع از نیات و معنای رفتار افراد به عنوان موجوداتی آگاه است. کدهای اخلاقی و موقعیت‌های اجتماعی، تناظری عینی دارند. بنابراین مسئله اخلاقی وجود خارجی ندارد، عمل اخلاقی مقتضی چون روز روشن است. فقط مسئله این است که کِی و چگونه افراد قانع شوند، یا خود مشتاقانه، به دستورات اخلاقی عمل کنند. به این ترتیب موضوع سوژه اخلاقی یا کنش اخلاقی محلی از اعراب پیدا نمی‌کند؛ چراکه همواره قواعد اخلاقی عینی وجود دارد که افراد دسترسی مستقیم به آن‌ها دارند و اطاعت از آن‌ها عمل اخلاقی را تضمین می‌کند.

بر خلاف این نگرش، در سریال «نفس گرم» همواره فاصله‌ای وجود دارد بین آن‌چه ملیحه اراده می‌کند و آن‌چه در عمل اتفاق می‌افتد، بین آن‌چه او می‌خواهد و آن‌چه با آن روبه‌رو می‌شود. فاصله‌ای پرنشدنی بین جهان و اوست. حمایت از زنان دیگر (مریم، فروغ و ناهید) در بسیاری موارد، ناکافی و ناکارآمد باقی می‌ماند- مگر زمانی‌که به بذل و بخشش مالی می‌پردازد- به علاوه اطمینانی درباره اراده خداوند و تطابق کارها با خواست و رضایت او وجود ندارد. ذهنیتی یگانه با جوهر دین وجود ندارد که اذهان افراد و دلایل اعمالشان را روشن و آشکار سازد و مبنای عملی به راستی "خیر" واقع شود. افراد همواره با نوعی تفسیر دین و تفسیر نیات و خواست‌های دیگران روبه‌رویند تا بتوانند عمل آن‌ها را بفهمند و در مقابل دست به کنش بزنند. در این میان در بسیاری موارد نیز شکست می‌خورند.

تفاسیر متناقض از روایات و فهم نادرست از دلایل رفتار دیگری، افراد را در کاربرد متن دین در زندگی روزمره ناکام می‌گذارد و گاهی نتایج مصیبت‌باری به بار می‌آورد. مثل وقتی که فروغ و ملیحه (بعد از درگیری لفظی ملیحه با بهرام در بازارچه خیریه)، بر سر ضرورت بخشش و عفو یا جسارت در مقابل ظالم، مشاجره می‌کنند. هر دو به سیره پیامبر ارجاع می‌دهند و هر دو در گفتارشان صداقت دارند، اما نمی‌توانند بر سر عمل اخلاقی مقتضی در موقعیت مورد نظر به توافق برسند. ملیحه و اطرافیان هرگز اطمینان ندارند چه موقع دین را به توجیه رفتارشان می‌طلبند و چه موقع گواه بر رفتار درست می‌گیرند. خداوند و اراده او هرگز آشکار نمی‌شود، افراد بر رفتارشان دلیل اخلاقی می‌آورند، نظر خود را در ادامه داستان تغییر می‌دهند و یا بر آن بازنگری می‌کنند و همواره جز یک یا دو شخصیت خاص، نیت خیر دارند و تلاش می‌کنند راه درست را انتخاب کنند. افراد حتی با خود یگانه نیستند، چه رسد با جوهر دین؛ در بازنگری بر اعمالشان و با تأمل در رفتارشان متوجه می‌شوند در بسیاری مواقع بی آن‌که متوجه باشند غرایز (حسادت، پیش‌داوری و خودخواهی) آن‌ها را هدایت کرده است. جز یک مورد که به نظر می‌رسد ریختن سقف حسینیه و سر باز زدنِ مستمعان از جلسه وعظ، نشان از خشم خداوند و عدم رضایت او از عملکرد ملیحه باشد.

در طول سریال بسیاری چیزها که بر بیننده مکشوف می‌شود، تا پایان داستان برای شخصیت‌های داستان آشکار نمی‌شود. آن‌ها بدون دانستن داستان به طور کل، دست به عمل می‌زنند یا استدلال می‌کنند. کسی نیست که با روایت یکی شود، آن را پیش ببرد و به داستان از منظر کل بنگرد. همین ناگزیری نگاه از منظر شخصی، امکان نگرش همه‌جانبه و فهم فراگیر از مسایل را سلب می‌کند و ضرورت تأمل و بازنگری اخلاقی را توجیه می‌کند. به عنوان مثال ملیحه نسبت به چرایی بی‌وفایی شوهرش آگاه نمی‌شود تا در نهایت، خواست تفسیر عمل او را کنار می‌گذارد و "دیگری" را به چشم فردی می‌بیند که نیاز به کمک او دارد، فقط به این ترتیب می‌تواند یکپارچگی جهان اخلاقی خود را حفظ کند. به این ترتیب کمک‌کردن ملیحه به ناهید به معنای کنارآمدن او با مسئله ازدواج مجدد همسرش نیست. او به کرات گرفتار دلسردی و تردید در کمک به ناهید می‌شود.

در برخورد با کسان دیگر نیز به همین منوال دست به کنش می‌زند، اما همواره با پیامدهایی چون تفسیر غلط رفتار دیگری، بی‌ملاحظگی و شدت عمل بی‌جا و... روبه‌روست. با دیگران بحث می‌کند، قانع می‌کند و قانع می‌شود، اما باز هم اطمینانی وجود ندارد که کارها در مجرای درست قرار گرفته باشد. یا به عنوان مثال وقتی نزد خواهر همسرش می‌رود تا به نحوی بخشی از میراث شوهرش را به او ببخشد، با انتقاد مواجه می‌شود که نسبت به مصیبت ناهید بی‌توجه و خونسرد باقی مانده است. ملیحه ناهید را نبخشیده است، اما اتهام بی‌توجهی و خودداری از کمکی که از دستش برمی‌آمده را می‌پذیرد و سعی می‌کند جبران کند. هر چند در ادامه متوجه می‌شویم که همه چیز این‌قدر سهل و ساده پیش نمی‌رود.

درواقع می‌کوشم توضیح دهم که چگونه اخلاق حیطه درگیری و کشمکش مداوم با موضوع عمل اخلاقی است؛ یعنی تعیین نسبت خود با واقعیت اجتماعی و قواعد اخلاقی با ارجاع به منبع خاص استخراج این قواعد. این پروسه تعیین نسبت با منبع و تصمیم به عمل است که در واقع به اتکا سوژه اخلاقی ممکن می‌شود و هم‌زمان «خود» درونی ما را شکل می‌دهد. سوژه اخلاقی میانجی درگیری و تأمل مداوم درباره واقعیت و رابطه با خود است. به این معنا کنش اخلاقی امری ساده و روشن که مستلزم خوش‌قلبی و ساده‌دلی و خوش‌نیتی باشد، نیست، بلکه سامان‌بخش و نظم‌دهنده روابط اجتماعی با دیگران و تعیین‌کننده و شکل‌دهنده نسبت با «خود» است. سوژه اخلاقی همواره در حال تحقق است و نوع رجوع به سنت دینی به عنوان منبع استخراج قواعد اخلاقی و نوع مواجهه اخلاقی با واقعیت‌های اجتماعی، همواره به وساطت آن ممکن می‌شود.

این‌جاست که می‌توانیم این نقد را علیه بخشی از محتوای محافظه‌کارانه خود سریال به کار گیریم؛ علی‌الظاهر در سریال به پروسه مداوم نقد اخلاقی خویشتن و درگیری با موضوع اخلاقی و نقد رویکرد تناظر قواعد اخلاقی با موقعیت‌های اجتماعی بدون نوعی سوژگی اخلاقی پرداخته شده است، اما اخلاقیات از ساحت تصمیم‌گیری فردی به نقد نظم اجتماعی اخلاقی وارد نشده است. اخلاقیات در این سریال حوزه تصمیم‌گیری فردی‌اند، نه نظم و نقد اجتماعی. بنابراین نقد اخلاقی سریال ناگزیر در سطح اخلاقیات فردی باقی می‌ماند و امکان هر نوع نقد اجتماعی از آن سلب می‌شود؛ چراکه وارستگی، همواره در نوعی تهذیب نفس و گذشت و عیب‌پوشی از دیگران خلاصه می‌شود. این‌جاست که اخلاق هرگونه وجه سیاسی و نقد قدرت را وامی‌گذارد؛ و محافظه‌کاری از همین جنبه نشئت می‌گیرد.

ملیحه اجازه انتقاد به همسرش را به فرزند نمی‌دهد، خود سردرگم است، اما نمی‌تواند به همسردوم‌گرفتن توسط شوهرش، فراتر از سطح فردی و جدا از کشمکش درونی معترض شود. خواست پایبندی به همسر بیمار برای فرزندش، امید و آرزویی مادرانه باقی می‌ماند؛ چراکه ملیحه از هر نوع نقد موقعیت فرادست در قبال دیگری سر باز می‌زند. این‌جاست که عدم قضاوت، سعی در فهم و هم‌دلی در برابر تصمیم‌های دیگران به جای فضیلت، وجهی بزدلانه و ریاکارانه می‌یابد. ملیحه در موارد مشابه در برابر مخفی‌کردن فرزند ناهید توسط زوج ثروتمند نیز خودداری می‌کند. از بابت همین ناتوانی از برکشیدن نقد و اعتراض اخلاقی و تأمل در باب آن از سطح فردی به تعاملات اجتماعی است که هرگونه تلاش او برای اصلاح امور زندگی دیگران (مریم و فروغ) ناکام می‌ماند؛ چراکه با محدودیت‌ها و بن‌بست‌های جستجوی خیر در سطح فردی روبه‌رو می‌شود و جز به اتکای سرمایه مادی نمی‌تواند گرهی از زندگی آن‌ها بگشاید. در ارتباط با ناهید نیز دست آخر به واسطه سندهای املاکی که ملیحه به او می‌بخشد، تلاش می‌شود تا چشم‌انداز روشن آینده او و فرزندش ترسیم شود.

این سطح از سقوط به نقطه مقابل ادعای اخلاقیات وارسته (گذشت، عدم تعلق به مادیات)؛ یعنی مادیات به عنوان یگانه روزنه حل مشکلات و مصایب، از همین بن‌بست اخلاقیات فردی ناشی می‌شود. همسر سابق ناهید به عنوان فردی منفعت‌طلب معرفی می‌شود که عشق لذایذ دنیوی او را از رفتار انسانی با دیگران بازداشته است، اما بیننده به واسطه جهان ترسیم‌شده داستانی، نیک می‌داند که همین بهره‌های دنیوی در نهایت تضمین‌کننده آینده ناهید خواهد بود؛ چرا که در پایان خوش سریال، ناهید همراه اسناد املاک، منزل ملیحه را ترک می‌کند و ملیحه علی‌رغم دلشکستگی، نفس راحتی می‌کشد؛ چون می‌داند ناهید و فرزندش زندگی آسوده‌ای خواهند داشت.

با کانال تلگرامی آخرین خبر همراه شوید telegram.me/akharinkhabar


ویدیو مرتبط :
دانلود رایگان مقاله انگلیسی ترجمه شده حسابداری محافظه کارانه