فرهنگی
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | استاندار حلبچه عراق وارد ایلام شدبه گزارش ایرنا، عبدالله محمد به همراه ارکان حسن مشاور وی عصر امروز یکشنبه 26 اردیبهشت وارد استان شده و با مقامات استانداری ایلام دیدار کرد.قرار است استاندار میسان، واسط، ... |
صفارزاده در متن تماشای قرآنی به هستی زیست
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، مراسم اختتامیه سومین دوره جایزه ادبی – علمی و پژوهشی طاهره صفارزاده با حضور جمعی از شخصیت های فرهنگی- هنری مطرح کشور، شاعران و نویسندگان 19 آبان ماه برگزار شد.
سودابه امینی به این مناسبت طی یادداشتی برای طاهره صفارزاده نوشته است:
«خدا به شیطان تا روزگار معین / مهلت داد/ پایش عجیب میخکوب زمین است / آب وگل وجود جنایتکاران / عجین زمین است / عجین زمین / مهارخواب وخوراک / و ما گیاه سبز بهارانیم / و اشتهای کور شتر ما را خواهد بلعید / و آن شترتاریخی / شاید که درهجوم سیل بمیرد / شاید که در حمایت شیطان باشد.»[1]
میخواستم بگویم اندیشهی «طاهره صفارزاده» [2]با مفاهیم قرآنی گره خورده است،و این شاعر، تفکر قرآنی را درجهان بینی شاعرانهاش انعکاس داده، دیدم حق مطلب ادا نمیشود. بهتر این است که بگویم صفارزاده خود در دایره مفاهیم قرآنی زیسته است و طبیعی است که خود آگاه یا ناخودآگاه درمسیر قرآن حرکت کند و پندار و گفتار و رفتار خود را با میزان و سنجهی الهی تنظیم کند و از این منظر، درطول دوره انس صفارزاده با قرآن کریم، هراثری که از وی برجای مانده از دایره مفاهیم قرآنی اثر پذیرفته و چیرگی حق بر باطل را با خود به همراه دارد و این البته از برکات قرآن کریم است
چرا که شاعر با وجود این که شاهد صداها و موجهای مختلف شعر در دوران زیست هنری وادبی خود بوده، مجذوب هیچ یک نشده وتنها و استوار درمسیر کم رهرویی که قرآن کریم پیش پایش گذاشته حرکت کرده و رهنمای رهروان پس از خود شده است. دغدغهی صفارزاده روشنگری است ،روشنگری دربارهی حقیقتی که درزمانهی دشوار خویش دیده و دریافته است.روشنگری نه از آن دست که در غرب به انکار الوهیت انجامید و عقل و انسان را در ظلمت خود بجای خدا نشاند بلکه از آن جهت که فرمود:« اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ وَالَّذینَ کَفَروا أَولِیاؤُهُمُ الطّاغوتُ یُخرِجونَهُم مِنَ النّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصحابُ النّارِ هُم فیها خالِدونَ»[3] مبشرا و نذیرای مخاطبان خویش بود.پس روشنگری در نزد صفار زاده بر خلاف روشنفکران همعصرش دچار اعوجاج اومانیستی عاریتی غرب تاریک نبود بلکه مسیری عکس ان را می پیمود. عقل او ذیل وحی و حق حرف اول او بود. از این باب ،صفار زاده یک راوی است. نه آفرینشگر و مبدع دگراندیش در قاموس روشنگری پسا رنسانسی غرب.
نیز او شاعرخیال های پیچیده نیست، عاطفه و اندیشه و زبان در شعر او در نسبت با «حق» و« باطل» شکل میگیرند. هرگز به آرایش و پیرایش شعر خود نپرداخته عاطفهی مهارگسیخته و نامنزه در شعر صفارزاده به چشم نمیخورد، وی برخلاف بسیاری از شاعران هم نسل خود در پی نوآوری درفرم و محتوای شعر نیست. او تبیین گرمفاهیم قرآنی است . مادام مصادیق و نشانههای حق و باطل را درعالم پیدا میکند و به رخ مخاطب میکشد. و مادام چیرگی و پیروزی حق بر باطل را به آدمیان متذکر میشود .نمادها ونشانههای شعر صفارزاده نشانههای قرآنی هستند. همین نشانهها و اشارات، مرکز ثقل شعر شاعرند. از این زاویه گسترهی شعر صفارزاده گسترهی جهانی است، برای این شاعر معترض به ظلم فرقی نمیکند چه کسی و درکجای جهان مظلوم واقع شده باشد فریاد دادخواهی صفارزاده خاص مسلمان ایرانی نیست. شعر او فریادی است که مظلومان جهان را به حق طلبی فرا میخواند.
«جهانی سازی / همدستی توانگرها / دردفع و طرد حق تهی دستها / اهل نظام نو / واژهی حق را / درانحصار حقِ وِتو / میدانند / وقتی که داوران / نشانههای تجاوز را / درقطعنامهها /محکوم میکنند ./ حق وتو / قداره بند مخوفی است / درابتدای کوچهی بن بست / حرف و عبارت "محکوم میکنند " را/ با تیشهی لجاج و تکبّر / با مسخره / از ریشه میزنند / و راه را / برحکم تابناک عدالت / میبندد ./ ستم ....» [4]
زبان شعر او همچون شمشیرآختهای است. این زبان تند وبٌرنده میچرخد تاریشهی ظلم را درهرکجای جهان که هست، برکند افسوس اما ...
همچنین صفارزاده شاعری نیست که جهان شخصی خود را درشعرش به روایت بنشیند. به بیان دیگر "من "درشعر صفارزاده منِ فردی نیست .او همواره از روح جمعی مسلمانان یاد میکند.
«صدای ناب اذان میآید / صدای خوب بلال / و قبلههای حوادث / درامتداد زمان / به استجابت او بودند / و او به جرگهی حق وارد میشد / ورود او / ورود جملهی ما بود.»[5]
دو کلید واژه درشعر صفارزاده هست یکی «حق» و دیگری «باطل».همین دو کلید واژه از ابتداتا انتهای حیات هنری و شعری صفارزاده بردوام و پای برجا هستند .ثبات قدم شاعر در مسیر پرتب و تاب شعری وی ، ارجمند است .
طاهره صفار زاده گاه درشعرش شعار میدهد ، گاه قصه میگوید ، گاه خطابه میگوید وگاه روایت میکند . درهمهی این احوال روی سخن او با ظلم است و ظالم حتی اگر مظلوم طبیعت باشد:
«درباغ ها/ این برج سازان / تنها نه شاخهها / که ریشهها را هم/ درهم شکستهاند/جماعت تنههای خاموش/ شاخههای سم زده /کنار بطری سم / از پا درآمدهاند / دربالهای شکسته / زخم غمینی است / از ساختهای ستمکارانه / زخمی که زلزله را/ برای انتقام صدا میزند.»[6]
زندگی شخصی صفارزاده زمانی به شعر او وارد میشود که با مفاهیم ومضامین الهی گره خورده باشد، نشانههای الهی برای شاعر بیشمارند، اگر چشم دل گشوده باشد برعالم هستی .
برای صفار زاده نشانههای الهی در زندگی واقعی ، ظهور و بروز دارند، به همین واسطه میتوان به جرات گفت او درمتن تماشای قرآنی به هستی زیست. در سطرهای این کتاب آسمانی تنفس کرد وتمام نشانههای واقعی زندگی خود را به کلام قرآنی پیوند زد . مرغان از منظر او نشانههای الهی بودند که با او سخن میگفتند :
« پرندگان سحرخیز / نور پگاه و تازگی روز را /با خود میآورند / خواب محله را / پیش از طلوع / باصوت تابناک / بیدار میکنند / سخنگوشان / کنار پنجره میآید /خطاب به من / به لطف سخن میگوید / در محضر نماز که هستم / اگرجواب نگویم میرنجد / فریادی از گلایه سر میدهد / اگرجواب گویم / خروج از محضر را / باید جوابگو باشم / شک بزرگ / از جدال دو نیروست / جاذبهی سجده / و التزام به پاسخ گویی / با تحیت برتر / .... »[7]
صفارزاده درشعرخود با نشانههای قرآنی درمسیرحیات حرکت کرد. پاسخ بسیاری از پرسشهای خود را از قرآن گرفت .بی آن که با برداشتهای شخصی و پرداختهای شخصی وارد پاسخ گویی به این سوالات شود.
درجهان بینی صفارزاده نیازی به آزمون و خطا نبود ، او زیست سازگارانهای را با چهار زندان انسان در پیش گرفت و جز به ظلم و منشا آن نتاخت و جز از حقیقت سخن نگفت، او سازگار با قوانین الهی و تابع این قوانین زندگی کرد، طاهره صفارزاده قرآنی زیست و قرآنی ازاین جهان عبور کرد.
« محونشانههای بهارم / سبز و لطیف و تابع قانون / مثل همیشه / قانون فصل / اجراشدهست»[8]
[1]. از دفتر طنین بیداری /شعرسفربیداران /ص 202
[2]. سال 81 هنگامی که دبیر کنگره شعر زنان تهران بودم چندین بار به منزل استاد طاهره صفارزاده در تجریش رفتم .خانهای بزرگ با استخری تهی از آب و درختانی تنومند و پرندگانی نغمه پرداز ، خانهای که متعلق به مرحوم نورانی وصال بود .
اتاق کار ایشان از فضای عادی منزل شان تفکیک شده بود، درقسمتی تایپیستها مشغول آماده سازی مطالب استاد بودند و در قسمتی خودشان به مطالعه مشغول. و این برای من بسیارجالب بود که بانویی با آن سن و سال تاچه اندازه برنامه ریزی شده و دقیق از وقت خود استفاده میکرد .مقنعه و مانتوی سپید به او جلوهای زیبا و روحانی میداد. خواه نا خواه دوست داشتم ساعتها به تماشایش بنشینم. بهانهها گاه دعوت ایشان به کنگره بود و گاه مصاحبه مطبوعاتی من با ایشان ( که همان سال به خواست استاد در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید ) و گاه دلجویی از بانو که این اواخر بسیار آزرده خاطر و نازک دل شده بود.
درصحبت هایش بسیار از سیمین دانشور میگفت .تلفنی با ایشان ارتباط داشت. دانشور،طاهره صفارزاده را ستایش میکرد .رابطه این دو بانو برایم جالب بود. هر دو در شرایط مشابه قرار داشتند . {دانشوراز بیماری قلبی رنج میبرد و به همین دلیل نتوانستم برای مصاحبه درباره شعر زنان ایران از ایشان وقتی بگیرم.}
بگذریم جوایز و تقدیرهای مادی در کنگره و جشنواره و... برای صفارزاده مهم نبود. اما لوح تقدیرهایش را باذوق و شوق به من نشان میداد .برایش مهم بود که با او با احترام رفتارکنند. به اعتبار دوستیها چندین بار مرا در محضرخود پذیرفت. شعر میخواندیم و سخن میگفتیم از هر دری .روزی از من خواستند شعر بخوانم. شعرهای کلاسیکم را برایشان خواندم و ایشان از بحث وگفت وگوها با مرحوم دکتر نورانی وصال درباره شعر نقل کرد . میگفت که یکی طرفدار شعر کلاسیک بوده (دکتر نورانی وصال ) ودیگری (استاد صفارزاده) مخالف.
مضمون گفت وگوها این بود که استاد صفارزاده بنابه سلیقه خود از شعر کلاسیک حذر میکرد .ایشان معتقد بود شعرکلاسیک جذابیتهایی دارد که شاعر را از بیان حرف اصلی خود باز میدارد .درواقع از نگاه ایشان شاعر مجذوب ساخت فرم و زیباییهای آن میشود و آن طور که باید به معنی آفرینی نمیپردازد .البته مرحوم نورانی وصال کلاسیک سرا بودند و به زعم بانو متفاوت میاندیشیدند و متفاوت با صفارزاده میسرودند.
نکته دیگر این که من آن روزها «سوت سبز»ی را که درشعر صوت وسوت از آن یاد کردهاند ، دیدم! سوت را با یک بند به گردنشان میآویختند و به قول خودشان وقتی مرغ بهشتی میآمد و میخواند ایشان باسوت پاسخ میدادند . دیالوگ جالبی بود برای من .
بعد از برگزاری کنگره هم یکی دوبار به دیدن شان رفتم و آخرین بارنیز دربیمارستان و وداع ...خدایش قرین خوبان کند و بیامرزد.
[3]. سوره مبارکه البقرة آیه 257: خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آوردهاند؛ آنها را از ظلمتها، به سوی نور بیرون میبرد. (اما) کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند؛ که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون میبرند؛ آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند.
[4]. از دفتر طنین بیداری /شعر از جلوه های جهانی ص 405
[5]. از دفتر طنین بیداری / شعر سفر سلمان ص 117
[6]. از دفتر طنین بیداری/ شعر درباغ ها /ص 403
[7] از دفترطنین بیداری/شعر: از صوت وسوت ص:368 .
[8]. از دفترطنین بیداری/شعر: از صوت وسوت ص:368 .
انتهای پیام/,
ویدیو مرتبط :
متن و حاشیه دیدار فعالان قرآنی جهان اسلام با رهبرانقلاب