فرهنگی


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

استاندار حلبچه عراق وارد ایلام شد

به گزارش ایرنا، عبدالله محمد به همراه ارکان حسن مشاور وی عصر امروز یکشنبه 26 اردیبهشت وارد استان شده و با مقامات استانداری ایلام دیدار کرد.قرار است استاندار میسان، واسط، ...



دنیای این روزهای ناصر تقوایی


روزنامه اعتماد: شوخی می‌كند، با لحنی پر از شیطنت و خنده می‌گوید: « از مادرها بپرسید كه چرا نسلی مثل ما نمی‌آورند. مادرها هستند كه دیگر بچه‌هایی مثل ما تربیت نمی‌كنند و تحویل جامعه نمی‌دهند. هیچ‌كس جز مادرها مقصر نیست». قبل‌تر، از او پرسیده‌ام كه وقتی امثال او در سینمای ایران نیستند و فیلمی از آنها نمی‌بینیم، چه اتفاقی می‌افتد؟ جدی پرسیده‌ام، اما جوابم را با شوخی و خنده می‌دهد.

 با لحن خاص خود كه همیشه همین‌طور بوده؛ تركیبی از خنده و تلخی. ناصر تقوایی، ترجیح می‌دهد كه شوخی كند و مسوولیت نسلی را كه گمشده و من در سوالم از آنها به عنوان سینماگرانی كه در دهه پنجاه، شصت، هفتاد و اوایل هشتاد، فرهنگ‌ساز بودند، اسم بردم، به گردن مادرهایی بیندازد كه امثال او و بهرام بیضایی و دیگرانی دیگر را تربیت نمی‌كنند.

سكوت می‌كنم و لبخند می‌زنم، از سكوتم می‌فهمد كه شوخی و خنده جواب نمی‌دهد و می‌گوید: « ما هركدام از جایی آمده بودیم، نقش‌های خودمان را هم انجام دادیم، بدهكار هیچ‌كس هم نیستیم».

 روی «نقش‌های خودمان را هم انجام دادیم» تاكید می‌گذارد، تاكیدی كه برای جمله بعدی‌اش است و اینكه بازهم اعلام كند و اصرار كه دیگر كاری انجام نمی‌دهد و سینمای ایران كه نزدیك به سیزده سال است فیلمی از او نداشته، دیگر فیلم تازه‌ای از او نخواهد داشت: « برای من دیگر بس است، من كارم را انجام دادم و دیگر نمی‌خواهم كاری انجام دهم، كافی است».

باورش سخت است، اینكه باور كنی ناصر تقوایی با همه حساسیت‌ها نسبت به فیلم‌سازی، با همه دقت و البته سخت‌گیری كه در سینما داشت و با همه درخواست‌ها و آرزوهایی كه هرروز از طرفدارانش می‌شنود یا هرچند وقت یك‌بار از مدیر سینمایی، نخواهد كه فیلم بسازد. اما محكم می‌گوید: « نمی‌خواهم كاری انجام بدهم و حالا دیگر نوبت جوان‌ها است». از این «نخواستن» می‌پرسم و تاكیدی كه روی كلماتش دارد. از دلتنگی كه محال است سراغ فیلمسازی مثل تقوایی نیاید و جواب می‌گیرم: « از من نباید بپرسید، از آنهایی كه كنترل كردند و اجازه نداند كه بسازیم باید بپرسیم».

 حالا دیگر تاكیدی روی كلمه‌ها نیست، تقوایی بدون تاكید و آرام‌تر از قبل می‌گوید: « تا وقتی اوضاع این‌طور است، فیلمسازی ما هم فایده‌ای ندارد. فیلم بسازم كه چه شود؟! بالاخره در هر دورانی آدم‌هایی مثل من هستند، آدم‌هایی كه كار می‌كنند، دیده نمی‌شوند یا كنترل می‌شوند و بعد می‌گذرد تا زمان همه‌چیز را مشخص كند».

حالا دیگر لحنش گلایه‌ و كنایه دارد، گلایه‌هایی كه مشخص می‌كند این فیلم نساختن و تصمیم 

برای همیشه، چندان هم مطلوب و مورد قبولش نیست: « همیشه همین‌طور بوده. نگاه كه كنید، حافظ هم در دوره‌ خودش بارها و بارها مجبور شده دیوانش را بشورد و كاغذها را سفید كند. اما گذشته و حالا ما حافظ را می‌شناسیم و قدرش را می‌دانیم. نسل ما هم همین است. حالا نه من فیلم می‌سازم، نه بیضایی و... اما، زمان مشخص می‌كند. حالا دیگر وظیفه ما نیست، وظیفه شما جوان‌هاست كه فكری به حال آینده كنید».

حالا دیگر لحنش جدی است، آنقدر كه می‌شود با درك و فهم این جواب‌ها، تنها سوال و آخرین سوال را پرسید؛ پس دلتنگی كجاست. و جواب می‌گیرم: « دل‌تنگی نیست، كافی است دیگر».

و به این ترتیب این گپ و گفت كوتاه با حركت سینوسی نموداری كه از جملات شوخ و سرحال شروع می‌شود، در نقطه عطف جدی و قاطع قرار می‌گیرد و با آرامش به پایان می‌رسد.


ویدیو مرتبط :
کلیپ ای ایران - ناصر تقوایی